عفت امانی میگوید: رنجاندن اقوام ایرانی بهویژه با سبک کردن زبانشان آفت است. یکی از اثرات این آفت فرصتطلبی تجزیهطلبها است که در این میان تقصیر را بر گردن زبان فارسی میاندازند.
این پژوهشگر و عضو گروه زبانها و گویشهای ایرانی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در گفتوگو با ایسنا در خصوص پژوهشهای محققان زبانها و گویشهای ایرانی و چگونگی حفظ این زبانها و گویشها اظهار کرد: خوشبختانه گویشهای ایرانی از نظر انجام پژوهشهای علمی و دانشگاهی در یک دهه اخیر مورد اقبال و توجه قرار گرفته است، البته بخشی از این اقبال و توجه مُد است، یک مد خوب و بهدردخور. مثلاً زبانشناس برجستهای گفته که زبانشناس باید پژوهش گویشی داشته باشد به این روش که یک زبان را کامل توصیف کند و پژوهش میدانی در گردآوری پیکره داشته باشد. پیرو این دیدگاه عالمانه موجی از توجه به گویشهای ایرانی گسترش یافت و زبانشناسان و پژوهشگران حوزه ادبیات و زبان به سمت آن گرایش پیدا کردند، افزون بر این پند نیکو به ضرورت آن نیز پی بردند. این جنبش خوبی بود و نتیجهای مثبت داشت چون توجه به پژوهشهای گویشی را بیشتر کرد. دستهای دیگر از پژوهشگران نیز از دیرباز ضرورت انجام پژوهشهای گویشی را دریافتهاند و سالیان است که چنین میکنند و گردآوری زبانها و گویشهای ایرانی برای ثبت و درجشان در گنجینه زبان، دغدغه و علاقه آنهاست و در این راه گاه حتی با هزینههای شخصی اقدام میکنند و منتظر پشتیبانی مالی دولت نماندهاند. همچنان در این زمینه تلاشگرند و هیچ شرایط جَوی، اقتصادی و فرهنگی و … مانع آنها نمیشود. خروجی همه این پژوهشها، واژهنامهها، فرهنگها و پیکرههای ارزشمندی از گویشهای روبهزوالِ ایرانی است. گرچه حفظ این گویشها دیگر دشوار شده اما اسنادی از آن گردآوری و ثبت میشود.
امانی با اشاره به پژوهشهای دانشگاهی در زمینه گویشهای ایرانی بیان کرد: نهادهای دانشگاهی نیز در سالهای اخیر توجه بیشتری به پژوهشهای گویشی داشتهاند و دلیل آن نیز آگاهی آنهاست. پایاننامهها و مقالههای بسیاری در دهه اخیر با موضوع گویشهای ایرانی نوشته شده است. دلیل آن نیز افزون بر آگاهی پی بردن به ضرورت اهمیت به گویشها است.
مؤلف کتاب «گنجینه گویشهای ایرانی، استان گیلان» افزود: زمانی پژوهشهای گویشی معدود و اندک بود یا اینکه به جامعه غیرمتخصص خلاصه میشد، مثلاً گویشوری که زبان مادری خود را خوب میداند اما غیرمتخصص است و با روش تدوین اثر و آواشناسی و صرف و نحو آشنا نیست، اما علاقهمند است و همت و ذوقی دارد، دست به کار میشود و کتابی تدوین میکند، گرچه نمیتوان این کتاب را اثری عالمانه و روشمند دانست اما با هوشمندی و تدقیق و مطالعه باز هم میتوان دادههای گویشی را از آن استخراج کرد. جامعه متخصص در سالهای اخیر به این موضوع روی آوردهاند و به نظر من این اتفاق مثبتی است. و جا دارد که گویشهای ایرانی رشتهای دانشگاهی شود.
عفت امانی در ادامه با انتقاد از عملکرد رسانهها و بهویژه صداوسیما گفت: اما شوربختانه این کار خیلی به جامعه متخصص محدود شده است و ما دستتنها ماندهایم و رسانهها مانند همیشه دیر به میدان میرسند، حال آنکه نخستین وظیفه در این زمینه بر عهده رسانه است چون رسانه باید امکان ترویج این جریان و اطلاعرسانی را فراهم کند. با این حال ما در رادیو و تلویزیون در سهچهار سال گذشته با تلاشهای بسیارِ دفتر صدا و سیما در فرهنگستان برنامههایی تخصصی داشتهایم، که گرچه اندک بوده و اخیراً نیز برگزار نمیشود، اما اثری بسیار نیک در طولانیتر کردن عمر زبانهای محلی داشت. میزان مشارکت دیگر رسانهها و نشریات نیز در این مهم تقریباً هیچ است. رسانه و برنامهسازان چهبسا گاه با طنزهای زشت و سبک، گویشوران و اقوام ایرانی را آزردهخاطر میسازند و این آزردگی سبب میشود گویشوران زبان مادری خود را پنهان کنند و از انتقال آن به کودک خود بپرهیزند که مبادا فرزندشان لهجه بگیرد! این آفتی است بس گسترده که از مشاهدات عینی من و دیگر پژوهشگران است. پیشینه آن در تلویزیون و سینمای خانگی و غیرخانگی ما کم نیست.
این پژوهشگر گویشها و زبانهای ایرانی ادامه داد: البته بخشی از این به فیلمفارسی پیش از انقلاب برمیگردد که افراد ندار و بیسواد و ساده با درجه اجتماعی پایین را شهرستانی نشان میداد که همه لهجه داشتند که به تهرانیِ شیک و اتوکشیده و مرتب مهاجرت کرده بودند. این بازخورد منفی شدیدی دارد اما دیگر توقع نداریم وقتی دوران فیلمفارسی تمام شده، در این دوران هم فیلمهایی با این موضوعات سخیف، گویشوران را برنجاند که درنتیجه گویش و زبان و لهجه خود را پنهان کنند که این یعنی حرف نزدن به آن گویش که سبب زوال یک زبان و درنهایت زوال یک فرهنگ میشود. با از بین رفتن یک گویش، فقط یک زبان از بین نمیرود بلکه دادههای فرهنگی و مردمشناسی، هویّت، پیشینه و اصطلاحات تخصصی طبیعی و جغرافیایی یک زبان هم از بین میرود در حالی که ممکن است واژههایی در آن زبان باشد که در واژهگزینی به ما کمک کند و ما ناگزیر نباشیم برای واژههای تخصصی در زمینههای گوناگون مانند معماری، پزشکی، بهویژه محیط زیست و جز آن، از واژههای بیگانه بهره ببریم. اینها در زبانهای ایرانی هست ولی شناخته نشده، چون پژوهشی درباره آن انجام نشده است.
او همچنین بیان کرد: من در پژوهش اخیری که بر روی گویش ابوزیدآباد انجام دادم، فقط حدود ۲۰۰ واژه درباره انواع بز گردآوری کردهام، و بیش از آن درباره دامداری و محیط زیست. همیشه درباره غنای یک زبان شنیدهایم مثلاً این تعداد واژه درباره شتر دارد و غیره. درحالی که چون پژوهش بر روی زبانهای محلی ایران اندک است، گستره واژگانی آن نیز شناخته و کشف نشده درنتیجه گمان به نبودنِ آن میرود.
عفت امانی در ادامه درباره تولید برخی برنامهها در زمینه زبانها و گویشهای ایرانی نیز گفت: در سالهای اخیر شبکه یک سیما در برنامه «صبح به خیر ایران» به گویشهای ایرانی پرداخت که آن هم حدود دو سالی است که متوقف شده. من و همکارانم هفتهای ۱۰ دقیقه در این برنامه از گویشهای ایرانی میگفتیم و من که برای انجام پژوهشهای گویشی پیوسته به روستاها سفر و در آنجا زندگی میکنم از زبان مردمی که آن برنامهها را میدیدند میشنیدم که چهاندازه خوشحال بودند که نام لهجه و زبانشان به صورت علمی نه برای طنز، در تلویزیون میآید و چون اسم منطقه، زبان و گویششان را در آن برنامه میشنیدند، ذوق میکردند. یک فرد روستایی میدید که زبان مادریاش آنقدر اهمیت داشته که درباره آن برنامه جدّی و علمی ساخته شده. در حالی که شاید اصلاً فکرش را هم نمیکرده که چنین چیزی اهمیت داشته باشد. این توقع زیادی نیست و مردم حق دارند توجه به فرهنگ و زبانشان را در رسانه ملی ببینند. هر ایرانی حق دارد نام روستای خود را از رسانهاش به نیکی و ارزش بشنود. در رادیو شبکههای فرهنگ و گفتوگو نیز گامهایی را برداشتند؛ گرچه این اقدامات چه در رادیو و چه در تلویزیون اندک بوده و اکنون هم نیست.
این عضو گروه زبانها و گویشهای ایرانی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در عین حال بیان کرد: البته برخی از فیلمسازان ما هم مرا در سالهای اخیر شگفتزده کردهاند، گاهی فیلمهایی دیدهام که موضوع آنها درباره قوم خاصی بوده اما بازیگران آنقدر خوب و عالی به آن زبان حرف میزدند که سبب شد من درباره آن پرسوجو کنم و دریافتم که کارگردان برای این کار از پژوهشگران و گویشوران دوشادوش هم استفاده کرده تا حرف زدن بازیگرانش را واپایی و بازبینی و اصلاح کند. چون بازیگر یا مجری تلویزیون بودن دلیلی بر این نیست که دیگر همه چیز را بلدند. برخی همه چیز را به ابتذال میکشانند، البته من مقصر بخش عمدهای از اینها را برنامهسازان میدانم که در گزینش مجری و موضوع دقت نمیکنند؛ گویا فقط صدای دورگه و برورو داشتن و آشنای کسی بودن یعنی مجری خوب. مجری دانش میخواهد و برنامه و روش، بعد صدا و صورت. واقعاً گاهی شورش را درآوردهاند، دل آدم به درد میآید گاه از بیسوادی برخی از افراد رسانه، بهویژه اکنون هم که مد شده هرکه جُنگی میسازد و بهجز تلویزیون در شبکه خانگی نیز میفروشد. غرضم این است که رنجاندن اقوام ایرانی بهویژه با سبک کردن زبانشان آفت است. یکی از اثرات این آفت فرصتطلبی تجزیهطلبها است که در این میان تقصیر را بر گردن زبان فارسی میاندازند.
امانی در پاسخ به این پرسش و واکاوی برخی نظرها که زبان فارسی سبب بیتوجهی به دیگر زبانها و گویشهای کشورمان است و این دیدگاه که این اختلافات هم به زبان فارسی و هم به این زبانها و گویشها آسیب میزند، نیز گفت: اساس این تفکر از سوی تجزیهطلبان است. شوربختانه در این موضوع قدرت نیروهای تجزیهطلب به ما چربیده است؛ یعنی تجزیهطلبهای مغرض چون فهمیدهاند آنچه عنصر یک جامعه را نگه میدارد زبان است، از طریق زبان وارد شدهاند و در کمیناند برای شکار و در این زمینه اشتباهات افراد در این کشور – چه مدیران ارشد و چه در سطح پایینتر – کم نیست که فرد تجزیهطلب بهسرعت بل میگیرد. رک بگویم مثلاً در همین مناظرههای انتخاباتی هم درباره اقوام ایرانی و زبانشان صحبت شد و برخی از این صحبتهای غیرضروری در کمتر از یک روز تجزیهطلبها را از حجره درآورد، بهسرعت جمله را به سود خود برگرداندند و چیزی دیگر تحویل دادند.
او در توضیح این موضوع افزود: موضوع اقوام ایرانی و زبانشان جایی برای آزمون و خطا نیست چون موضوعی ملی و راهبردی است. خطا در این زمینه آب در آسیاب تجزیهطلبها ریختن است. شروع این فتنه حسابشده ازسوی تجزیهطلبها بود که برای صاحب زبان هراس ایجاد کرد. در حالی که هر زبان و گویشی هم که داشته باشید، زبان فارسی را هم دارید. صاحب زبان به زبانش تعصب و علاقه دارد و اگر زبان را از او بگیرند، چیزی برای برقراری ارتباط ندارد. صاحب زبان حق دارد که به زبانش علاقه و تعصب داشته باشد، درنتیجه میترسد و نگران میشود و گفتههای این «افراد تجزیهطلب نادان» را که البته درشمار دشمنان دانا هستند میسنجند. از دید علمی زبان فارسی و زبانهای محلی و گویشهای ایرانی هیچ زاویه و تضاد منافعی ندارند، اینها خطوط ریز و درشت یک دایرهاند و اتفاقاً پژوهشهای گویشی سبب غنیسازی گنجینه زبان فارسی هم از دید واژگان و هم از دید ساختواژه و نحو است و ارزش گویشها را نمایانتر میکند. اینها خواهرانیاند زاده یک مادر، به همه اینها «زبانهای ایرانی نو» میگوییم. در پژوهشهای ادبی و زبانی بر روی زبانهای محلّی که شروع آن با پژوهشگران غربی بود، عنوان گویش به این زبانها داده شد. من البته عنوان زبان محلی را به کار میبرم مگر در جایی که موضوع و سنجش آن با زبان معیار یعنی زبان فارسی باشد که در آن صورت میگویم گویش.
عفت امانی همچنین با بیان اینکه هر کشوری در دنیا یک زبان معیار و گویشهای مختلفی دارد و این گویشها نیز گونههای مختلفی دارند، اظهار کرد: همه کشورهای دنیا یک زبان معیار را انتخاب میکنند و آن زبان معیار، زبان میانجی و برای برقراری ارتباط و زبان مشترک و زبان اتحاد همه اقوام و فرهنگهایشان است. کسی که میخواهد خطکشی میان زبانهای ایرانی با زبان فارسی بگذارد، دنبال اتحاد نیست بلکه دنبال تفرقه و جداییافکنی است چون خاصیت زبان میانجی یعنی ایجاد اتحاد و ارتباط.
او زبان فارسی را مانند پرچمی برای همه اقوام ایرانی دانست و گفت: زبانهای ایرانی نو بسیارند اما به منظور ایجاد ارتباط و عنوان دادن در روابط سیاسی با کشورهای دیگر همه کشورهای دنیا که زبانها و گویشهای مختلفی دارند یک زبان میانجی دارند. شوربختانه این تخم نادرست را تجزیهطلبان کاشتند که البته مانند همیشه ثمر نمیدهد چون دلسوزانِ فرهیخته در کنار مردم با هوشیاری گرچه دستتنها، نگهدار زبان و فرهنگشان هستند. همانگونه که هیچ تاختوتازی در درازنای تاریخ، زبان و فرهنگ ما را نزدود، آنها نیز نمیتوانند حتی دزدانِ باچراغ که دنبال کالایی گزیدهاند! از لحاظ علمی اینها نهتنها هیچ منافاتی با هم ندارند بلکه گویشها باعث غنی شدن زبان فارسی میشوند و زبان فارسی تواناییهای گویشها را نشان میدهد، برای مثال در برخی از گویشها جنس دستوری وجود دارد و در برخی حالت کُنایی که در فارسی امروزی وجود ندارد.
امانی در پایان بیان کرد: این که زبان فارسی از دیرباز برگزیده شده توانایی ذاتی زبان فارسی در نگارش انواع متون ادبی و علمی و شعری و ویژگیهای زبانی منحصربهفرد آن، وجود منابع چندهزارساله به این زبان، تکثر واژگان و دیگر عوامل زبانی است. ویژگیهای زبان فارسی سبب شده که از دیرباز زبان معیار باشد و زبان علم. کسی آن را انتخاب نکرده است بلکه تواناییهای این زبان انتخابش کرده. مثلاً دلیل داشته که شاعر و نویسنده سدههای کهن که در تبریز زندگی کرده و به زبان آذریِ آن دوران صحبت میکرده، به فارسی شعر سروده. اینها خواهران یک مادرند و هر یک در جایگاه خودشان تواناییهایی دارند.
بدون دیدگاه