احصایی: پس از ۱۰سال قرآن نویسی
دلم برای نستعلیق تنگ شده بود
-پیش از شروع به خط نوشتن وضو می گیرم
و برای حافظ، میرعماد و پدرم فاتحه می خوانم
“نه ده سالی قرآن نوشته بودم، دستم نستعلیق ننوشته بود. دلم برای نستعلیق تنگ شده بود. کرونا هم آمده بود. گفتم بشینم مشق بنویسم. مشق شب.”
این روایت سید محمد احصایی از نخبگان خوشنویسی و نقاشی خط ایران از نمایشگاه مشق شب های اوست که با کیوریتوری بهزاد حاتم از عصر چهاردهم آبان در گالری گلستان به تماشاست.
احصایی تاکید دارد : “این نه سیاه مشقه، نه مشق پاکنویسه، نه کاربرد داره و نه به درد میخوره. فقط نوشتنه برای نوشتن. اگر بخواهیم یک اسمی براش پیدا کنیم، با آن حالی که در من داشته، میشه بهش گفت یک نوع ذکر. تنها چیزی که میشه بهش گفت اینه که اینها اذکاری ست که نشسته روی کاغذ. ذکر تصویری کلماته.”
استاد خوشنویسی تاکید می کند: “اینها یک استخوان بندی پر و پا قرصی داره که از گذشته میاد و من هم در این شصت هفتاد سالی که کار کرده ام، ذهنم، روحم، مطالعاتم، تخصصم، رشته ام، همه مربوط به این سنته، و چیز جدیدی پیدا شده بدون حضور من، بدون تصمیم من، چیز غریبه و نویی ست. وقتی از اینها فاصله می گیرم می بینم چیز مدرنیه.”
شمار بزرگی از مشق شب های احصائی در کتابی نفیس از سوی نشر نظر و گالری ۱۰ به چاپ رسیده که روز افتتاح نمایشگاه در گالری گلستان رونمایی شد. این کتاب که چهارمین کتاب از مجموعه دیدار هنرمند از بهزاد حاتم است. کتاب اخیر بسیار بزرگتر از سه کتاب پیشین است و برای آنکه مشق ها در اندازه خودشان ارائه شوند قالب یک آلبوم نفیس و ماندگار گرفته اند تا گوشه ای از کار پر ارزش خوشنویسی استاد بزرگ معاصر بازتاب یابد.
بهزاد حاتم در بخش هایی از کتاب این مجموعه نوشته است: ” این کتاب ( و نمایشگاه ) درباره خط و خوشنویسی نیست. درباره فروتنی و شیفتگی ست… اگر بخواهیم از میان استادان خوشنویس همه روزگارهای ایران به اندازه انگشتان دستان مان بهترین ها را برگزینیم، محمد احصایی بی گمان در این شمار جای می گیرد. و اگر از من بپرسید، جایی دارد یگانه. چون احصایی افزون بر بایستههای خوشنویسی، چیزی دارد که گذشتگان نمی توانستند داشته باشند و اینک در روزگار ما هم خوشنویسی دیگر را با آن نمی شناسم: “شناخت بنیادین فرهنگ امروزی “…
گروه بزرگ “الله” های احصایی که در آغاز دهه ۱۳۵۰ آتشفشانی در بستر هنر هم روزگار ایران بود، در همان گام های نخست کار او، هنرمندی را به نمایش گذاشت با شناختی درست و بسنده از ریخت و رنگ و بافت و ساختار و آهنگ آنچه بر کاغذ یا بر بوم می آورد…
احصایی نوشت “الله”، خوانده هم شد، ولی آنچه در چارچوب تابلوی او بود، یک نقاشی بود، با همه ویژگیهایی که از یک نقاشی میخواهیم. اگر از پای این نقاشیها امضایش را برداریم، و از سر خویش دانش زبان را، می توانیم بچرخانیم شان و از هر سویی که میخواهیم بیاویزیم شان…
با مشق کردن، یا آن گونه که احصایی میگوید مشق شب نوشتن، خوشنویس دستش را گرم میکند… زیباتر و زیباتر، پختهتر و پختهتر، و روانتر و روانتر بنویسد، تا آنجا که گویی آن خود نوشته میشود. بنویسد و بنویسد تا آنجا که قلم خود بچرخد و آنچه مرکب بر کاغذ میگذارد به قطره بارانی بماند که از آسمان افتاده، یا نسیمی که بر کاغذ وزیده، آوای یک پرنده یا سایه یک ابر. و خوشنویس هیچ. نیست. نباشد. باید چنان بنویسد و بنویسد و بنویسد که بی او نوشته شود …
احصایی برای آغاز آیین خوش نوشتن، برای آنکه او ننویسد و نوشته شود، خود را مانند یک سامورایی، مانند یک بازیگر تئاتر، مانند یک بداهه نواز آماده می کند. هنگامی که حافظ را مینوشت میگفت: “پیش از شروع به کار وضو میگیرم و برای حافظ و میرعماد و پدرم فاتحه می خوانم. عبور از این مراحل تمرکز، مرا آماده کار می کند.”…
بهزاد حاتم توضیح میدهد: “آنچه در این کتاب میبینید، یک دسته از سیاه مشقهاییست که از زمستان ۱۳۹۸ آغاز شده است. احصائی خود آنها را “مشق شبهای کرونایی” میخواند. او در سراسر این رشته به سرشت مشق کردن پایبند بوده است. از این که این گروه از کارش چیزی جز این انگاشته شود بسیار دوری کرده است. برگهایی که بر آنها مشق کرده بسیار دم دستی و بی ارزشاند. بسیاری از آنها برگ هایی به کار رفتهاند، برگهایی که پیشتر رویشان نوشته شده است. بسیار فریبنده است که احصائی با گذاشتن لکههایی رنگ طلایی روی یکی دو برگی چنین، به آنها نمای یک خوشنویسی آرایش شده را داده است، لکههایی سردستی و ناآراسته، همچون خود برگها.
بر بسیاری از برگها از چند سوی نوشته شده است، هم در راستای لبههای برگ و هم در راستای قطر آن؛ کژ. به زبان مولانا: ” یک قدم چون رخ ز بالا تا نشیب – یک قدم چون پیل رفته بر اریب. ” احصائی نیز گاه چون رخ و گاه چون پیل گام برداشته است.
بسیاری از برگها با چند قلم با اندازه های نا یکسان و با چند رنگ مرکب نوشته شده است. سیاه، سرخ، سپیا، رنگ پوست گردو، نیز آمیزه هایی از چند رنگ. برگهایی هست که بر آنها تنها یکی دو حرف یا واژه با قلم درشت نوشته شده، برگهایی هست که روی شان درست در راستای خودشان بخشی از کتابی نوشته شده است و شیرین آنجا که احصائی از خود چیزی را بازگو کرده است چون داستان همه گیریای که هم زمان با آغاز مشق کردن او آغاز شد.
اینجا و آنجا نشانههایی از روزگار مشق ها یا جای نوشته شدن شان میبینیم، در کنار امضایش، چیزهایی چون “شبهای کرونا”، “در قرنطینه”… “امان از این کاغذ بد قلق!.
از اینها شیرینتر هم داریم. یک جا که بسیار کوچک در کنار یک ل زیبای درشت که از گوشهیی از آن چیزی به اندازه یک نقطه بیرون زده، نوشته شده: اینجا سرفهام گرفت. و جایی که پیش از امضایش می خوانیم: سر دماغ نبودم.
ولی آنچه در این گاه نگاری بیش از هرچه گویای زندگی هنرمندانه احصائیست و به گمان من بیش از هرچه به یادگار خواهد ماند این است که در جایی آمده: در هشتاد سالگی چه انتظاری…”
نمایشگاه مشق شب های محمد احصایی تا ۲۶ آبان ماه در گالری گلستان به تماشاست؛ این دومین نمایشگاه حضوری گالری گلستان پس از ایام کروناست، نمایشگاه پیشین نیز به سید محمد احصایی اختصاص داشت که عکسهای ۵۰ساله او از موزههای جهان را به نمایش داشت.
بدون دیدگاه