*رامین حسین‌پور | آهنگساز و خواننده
اشعار استاد محمدعلی بهمنی، اشعاری از طنین نیمایی و توامان با ماهیت عطار نیشابوری بود، وی فقط یک استاد نبود، یک فرهیخته، منش و معرفت بود.
آنچه را از زنده یاد محمدعلی بهمنی دیدم و آنچه را که شاگردی کردم را به یادداشت می‌گذارم، شروع یک آشنایی و افتخار وزین همکاری از باب قطعه «هق هق» رقم خورد. استاد بهمنی را از بدو حیات و دوران نوجوانی خویش تا سال ۱۴۰۰ با افتخار می‌شناختم و دنبال می‌کردم، منتها چون به رغم ساخت اثر «صورتگر» تمام اندیشه‌ام بر ساخت مستند کوتاه و شرکت در فستیوال‌های بین‌المللی بود، نمی‌توانستم قطعه‌ای جدید تولید کنم، ولو علاقه وافری به همکاری داشتم و جزو انگیزه‌ها و افتخاراتم بود.
در خصوص قطعه «هق هق» شرح وقایع می‌دهم: این قطعه برای اولین بار توسط من در فضای مجازی همچون اینستاگرام منتشر شد. استاد بهمنی قطعه را در صفحه خود نشر داد و در بخش پیام خصوصی بنده را در تاریخ یکم مردادماه ۱۴۰۰ مورد لطف خود قرار داد، من هم که از دیرین، شوق همکاری با این مرد غزل معاصر ایران زمین را داشتم، قطعه «هق هق» را با اجازه او شروع به کار کردم و پس از اصلاح در برخی از خط‌ها توسط استاد بهمنی و اینکه در آن زمان استاد رییس شورای شعر دفتر موسیقی بود، از او طلب دیدار صورت دادم و استاد بهمنی هم پذیرا شد. با تمام شوق به درب منزل استاد در تاریخ ۵ آذرماه ۱۴۰۰ رهسپار شدم.
قطعه «هق هق» که با نظر استاد بهمنی به نام «درمان خاک» عوض شد، به تصویب رسید. استاد بهمنی این شعر را بر مزار پدر خویش سروده بود و برخی از خط‌های شعر را که تشریح کرد، توسط استاد پیکره‌بندی جدیدی پیدا کرد و پس از تکمیل این اثر، طی تماس‌های بسیار و دیدارهای متعدد، استاد بهمنی از من خواست تا یک آلبوم از آثارش نشر بدهم، برایم سوال پیش آمد، استاد فرمود: خوانش شما همان تفکر من بر اشعارم بوده است و حتی در زمان ریاست دکتر اله یاری در دفتر موسیقی، شخص استاد به او ابراز داشت که رامین جانِ مطلب اشعار من را ادا می‌کند.

خوشا که تو را همصدای خودم باشم

در این خصوص من از استاد بهمنی فارغ از اجرای آلبوم «هشت انتخاب»، بنا بر لطف استاد کتابی با امضا او هدیه دریافت کردم و از استاد جویا شدم که اجازه دارم اشعار دیگر را که در این کتاب نوشته شده است، اجرا کنم؟ استاد فرمود تمام اشعارم متعلق به شما است و شما فردی هستید که اجازه ساخت موسیقی اشعارم را دارید!
استاد بهمنی همواره مرا مورد عنایت خویش قرار داد و از زمانی که او چشم خود را عمل کرد تا تاریخ ابتدای خردادماه ۱۴۰۳ دچار کسالت نسبی بود ولو بعد از عارضه سکته مغزی در خرداماه ۱۴۰۳ بعد از فارغ شدن از بیمارستان مجدد به حال و احوال مناسب دست پیدا کرد.
اشعار استاد بهمنی، اشعاری از طنین نیمایی به اعتقادم توامان با ماهیت عطار نیشابوری بود و خود استاد حضرت عطار و جناب نیما یوشیج را سرلوحه درون خود می‌دانست.
در روزگار قبل از آسمانی شدن، برای من یک شعر مجزا سرودند:

«من و تو حنجره‌های همیمم تا هستیم
خوشا، خوشا که تو را همصدای خودم باشم»

و به یادداشت ذیل کردند که مهربان! خیلی دوستتان دارم
استاد بهمنی برای من فقط یک استاد نبود، یک فرهیخته، یک افسانه، یک منش و معرفت بود و همواره به وی عارض می‌شدم که اگر نقطه هم بگذارید، دارای ماهیت است و بسی ارزشمند و خط بعدی در اشعارتان قابل حدس نیست و بیننده همواره با نگرش و تفکر جدید همراه است.
استاد بهمنی من با شما زیستم، از شما آموختم، دلتنگ شما خواهم ماند.
تشریح موارد فوق گوشه‌ای از اقیانوس بیکران ذوق استاد را بیان نکرده است ولو استاد بهمنی بر پیکره تاریخ ایران زمین حکاکی شده‌ است.

منبع: ایرنا

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *