بانیفیلم: استاد محمود فرشچیان هنرمند گرانمایه کشورمان که آثار متعددی از هنر مینیاتور را خلق کرده، در باره «عصر عاشورا» یکی از مهمترین تابلوهایش خاطراتی شنیدنی دارد.
روایت تخست
تابناک نزدیک به دو سال پیش در مورد تابلوی «عصر عاشورا» و روایت استاد فرشچیان نوشته بود:
استاد محمود فرشچیان، استاد مسلم در حوزه نقاشی ایرانی است که خود، خالق مکتب خاصی از این هنر است که در عین اینکه به اصالت هنر توجه داشته با ابداع شیوههای جدید، قابلیت و کارایی نقاشی ایرانی را افزایش داده است، حتی در هنر نقاشی ایرانی به این اندازه اکتفا نکرده و هنر را در خدمت به اسلام و ائمه اطهار علیهم السلام درآورده است به طوری که طراحی ضریح امام حسین علیه السلام و امام رضا علیهالسلام از معروفترین و مشهورترین آثار این استاد بزرگ است. تابلوی عصرعاشورا نیز اثر جاودانه و ماندگار دیگری است که تداعیکننده مظلومیت امام حسین علیه السلام و یادآور وقایع عصر عاشوراست که نهتنها مردم مسلمان را به فکر فرو میبرد، بلکه حرفهای بسیاری برای غیرمسلمانها داشته و مردم زیادی از کشورها و ادیان دیگر را بهسوی مکتب حضرت سیدالشهدا علیه السلام جذب کرده است.
تسنیم در گفتوگو با استاد محمود فرشچیان، به بررسی آثار این استاد بزرگ در رابطه با قیام عاشورا پرداخته است. آن طور که استاد فرشچیان توضیح میدهد: تابلوی عصرعاشورا با همه آثاری که تا آن زمان خلق کرده بودم تفاوت داشت. نمیدانم چطور عنوان کنم، با وجود اینکه مدتها از خلق این اثر میگذرد هر باری که با یاد لحظههای معنوی خلق این تابلو میافتم، حالوهوای خاصی به من دست میدهد. در زمان خلق این اثر هم حس معنوی نابی داشتم که گویا عنایتی از سوی امام حسین علیه السلام بود تا بتوانم چنین تابلویی را ایجاد کنم.
روایت دوم استاد
پدرم نماینده شرکت فرش در اصفهان بود. استادی بود که برای ایشان نقش فرش می کشید. یک بار پدرم مرا پیش او برد. استاد، نقش یک آهو را به من داد و گفت از روی آن نقاشی کن. تا صبح فردا حدود دویست طرح در اندازه ها و جهت های مختلف کشیدم. برای استاد باور کردنی نبود. هنرجویان امروز بعد از اندک زمانی خدا را هم بنده نیستند. من آن قدر رنگ برای استادم سابیدم که کف دست هایم پینه بست.
سه سال پیش از انقلاب، روز عاشورا بود، مادرم گفت: برو روضه گوش کن تا چند کلام حرف حساب بشنوی. گفتم: من حالا کاری دارم بعد خواهم رفت.
رفتم اتاق، اما خودم ناراحت شدم. حال عجیبی به من دست داد، قلم را برداشتم و تابلو” عصر عاشورا” را شروع کردم. قلم را که برداشتم همین تابلو شد که الان هست، بدون هیچ تغییری.
الان که بعد از سی سال به این تابلو نگاه می کنم، می بینم اگر می خواستم این کار را امروز بکشم، باز هم همین تابلو به وجود می آمد، بدون هیچ تغییری. یک چیزی دارد این تابلو که خود من هم گریه می کنم، و آن مرکز تصویر است که نیست و آن خود امام حسین (ع) است…
بدون دیدگاه