«واسیلی کاندینسکی» ـ هنرمند برجسته هنر انتزاعی ـ بهطور ویژه بر گروه «سوارکارآبی» (Der Blaue Reiter)، گروهی بینالمللی از هنرمندان آوانگارد که در مونیخفعالیت داشتند و باور داشتند هنر میتواند انسانیت را نجات دهد، تاثیرگذار بود. بااینحال پیش از آنکه «کاندینسکی» سرپرست و نظریهپرداز اصلی این گروه شود ونقاشی را به سوی انتزاع سوق دهد، او در سبکی شگفتانگیز و پرجنبوجوش نقاشیمیکرد که تحت تأثیر سبک نقطهچینی «ژرژ سورا» و سبک «فوویسم» بود که درنقاشیهای «آنری ماتیس» به چشم میخورد.
به گزارش ایسنا، دنیای رنگارنگ بومهای کاندینسکی با فضای اسرارآمیز افسانههایروسی آمیخته شده بود؛ افسانههایی که بسیار زمستانی و جادویی به نظر میرسند.
کاندینسکی نویسندهای بسیار بااستعداد بود و مهمترین اثر او که تأثیر زیادی بر توسعههنر داشت، کتابی با عنوان «درباره معنویت در هنر» بود که در سال ۱۹۱۲ میلادیمنتشر شد. این کتاب ایدههای او درباره نقش هنر و هنرمندان را شرح میدهد.
«کشتی» ۱۹۱۷ میلادی اثر «واسیلی کاندینسکی»
نقاشی جذاب «کشتی» با استفاده از تکنیکی باواریایی به نام Hinterglasmalerei یانقاشی معکوس با رنگ روغن روی شیشه، ساخته شده است. در این روش، هنرمند بهصورت معکوس نقاشی میکشد و در عین حال ادراک بیننده را در نظر میگیرد. اینصحنه یکی از بسیاری از صحنههایی است که بانوان و شوالیهها، سوارکاران و آمازونهارا در سبک نمادگرایی اولیه به تصویر میکشد. کاندینسکی این آثار را «bagatelles» نامید.
«واسیلی کاندینسکی» به عنوان یک نابغه هنرهای تجسمی، در هنر انتزاعی انقلابی بهوجود آورد و از پیشگامان برخی از تاثیرگذارترین جنبشهای قرن بیستم بود. آثار هنریاو مملو از احساسات و عمیقاند و مستقیما با روان مخاطب ارتباط برقرار میکنند.
«ایماترا»۱۹۱۷ میلادی اثر «واسیلی کاندینسکی»
«واسیلی کاندینسکی» (تولد ۱۸۶۶ ـ درگذشت ۱۹۴۴) هنرمند روس بود که همواره از اوبه عنوان یکی از پیشگامان هنر انتزاعی یاد میشود. او همچنین در طول عمرش چندینکتاب درباره هنر و فرضیه رنگ منتشر کرد. اکنون «کاندینسکی» را به عنوان یکی ازبزرگترین هنرمندان آوانگارد تمام طول تاریخ میشناسیم.
«عروس، زیبایی روسی» ۱۹۰۳ میلادی اثر «واسیلی کاندینسکی»
او در مسکو متولد شد و برای وکیل شدن در رشته حقوق و اقتصاد ثبت نام کرد. امابرخلاف آنچه انتظار میرفت، علاقه کاندینسکی تغییر کرد و در سن ۳۰سالگی درکلاسهای هنری شرکت کرد. او در سال ۱۸۹۶ میلادی در «آکادمی مونیخ» ثبتنام کردو چند سال بعد به عنوان رئیس «انجمن هنرمندان جدید مونیخ»( Neue Künstlervereinigung Munich ) یا به اختصار (N.K.V.M) انتخاب شد. این انجمنمسیر را برای آینده هنر مدرن در قرن بیستم میلادی آلمان هموار کرد.
پس از چند نمایشگاه، کاندینسکی از «انجمن هنرمندان جدید مونیخ» استعفا و گروه«سوارکار آبی» (Der Blaue Reiter) را با «فرانتس مارک» تاسیس کرد. اگرچه این گروهعمر کوتاهی داشت اما جنبش هنری بود که اساس اکسپرسیونیسم محسوب میشد. در درون گروه، هنرمندان هنر مدرن را تجربه کردند و رویکرد بصریتری را برای نقاشیاتخاذ کردند که از موسیقی و ارتباط بین هنر بصری و معنویت الهام میگرفت. گمانهزنیهایی وجود دارد که نام این جنبش برگرفته از یکی از تابلوهای نقاشی«کاندینسکی» به نام «سوارکار آبی» است که سوارکاری را در چمنزار به تصویرمیکشد.
پس از شروع جنگ جهانی اول، کاندنیسکی به مسکو بازگشت. سپس در دهه ۲۰ میلادیبه آلمان رفت تا در مدرسه هنر باوهاوس تدریس کند. پس از به قدرت رسیدن نازیها،«باوهاوس» منحل شد و کاندینسکی به فرانسه نقل مکان کرد و تا زمان درگذشتش درسال ۱۹۴۴ در همان کشور زندگی کرد.
بدون دیدگاه