11:13
*المیرا ندائی
دور که بایستی هر آدمی میشود یک نقطه. فاصله که داشته باشی هر انسانی میشود یک عدد. نزدیک که باشی آدمها دیگر نقطه و عدد نیستند و خرجِ تحلیلهایی که کارشان سادهسازی واقعیت است نمیشوند. نزدیک که باشی در مورد خودت و عزیزانت حرف میزنی نه شیئی که بتوانی در موردش بگویی تغییرات بزرگ بالاخره درد و تاوان بزرگ دارند و عدهای هم این بین کشته میشوند. نزدیک که باشی، حساسیت اخلاقیات کار میکند.
خشم، چشمهایمان را میبندد، ما را دور میکند، فاصله میاندازد، دیگری را تبدیل به عدد میکند و از ما ناظری سرد و بیروح میسازد. آنوقت ساده است که بگویی خونِ این آدمها، بر گردن این یا آن است. ساده است که بگویی چارهای نیست، بالاخره غیرنظامیها هم کشته میشوند. ساده است که بگویی اگر تغییری رخ ندهد، تعداد بیشتری طی زمان میمیرند. ساده است که چشم ببندی روی آدمِ گوشت و پوست و استخوانداری مثل خودت. ساده است که فکر نکنی چرا نباید خودِ تو خرج این تغییرات بشوی؟
ممکن است بگویی چه من تحلیل کنم و چه نکنم، واقعیت راه خودش را میرود و این جنگ کار خودش را میکند. میگویم: حق با توست. تحلیل و موضعگیری من و تو تاثیری در نتیجه جنگ ندارد. امّا حساسیت اخلاقی چیزی است که باید همیشه مراقب آن بود.
خشونت، فاشیسم و تمامیتخواهی خیلی وقتها ریشه در ضعیف شدن یا فقدان حساسیت اخلاقی یک جامعه دارند.
ما هرکجا که هستیم باید از حساسیت اخلاقی و آدم دیدن آدمها دفاع کنیم.
ما باید توان داوری اخلاقیمان را حفظ کنیم، مخصوصاً در دلِ خشمهایمان و در میانه جنگ. تغییری که ما را بدل به ناانسان کند، راه به هیچ کجا میبرد.
۱۴۰۴/۰۳/۲۷
****
هر کسی به گونهای متاثر شده است و میلیونها قصّه تازه شهر را فرا گرفته.
به این قصّههای متفاوت فکر میکنم، به قصّه نگرانیها، به ترسهای قدیمیِ فراخواندهشده، به حسرتهای عمیقتر شده، به خستگیهایی که در نمیروند، به اضطرابهای گنگ، به یادآوری عشقهای گذشته، به ترسها برای آینده، به قصّه خانههای رها شده، دوستیهای دچار فاصله، دلتنگیهای هردم عمیقتر، سکوتهای پر از فکرِ به کلام درنیامده، به بیحوصلگیها، ناگهان به خواب رفتنها، پریشان از خواب پریدنها و به امیدهای کوچک، لبخندهای ناگهان، دلخوشیهای تازه.
این روزها همهی ما پر از فکر و احساس ناگفتهایم، پر از روایتِ نیمهتمامِ درد و شاید امید.
نمیدانم شما هم مثل من به جادوی گفتن و روایت کردن باور دارید یا نه. امّا روایت کردن و به کلمه درآوردن، هرچند مشکلِ آن بیرون را حل نمیکند، امّا جهان روانی آدم را سر و سامان میدهد و گاه آرام میکند.
ذهنِ تنهای از هم گسیخته خیلی وقتها در میان پارههای فکر و احساساش گم میشود و تودهای از اضطراب و اندوه از آن باقی میماند.
پس باید گفت، باید نوشت، باید شریک شد و باید شنید …
۱۴۰۴/۳/۲۸
بدون دیدگاه