جمشید پوراحمد
جناب جبار آذین قبول که اوس محمود دانش آموخته شماست، اما کار از کار گذشته و قلم شیوا لازم است؛ «لطفا بشتابید» تا شاید بتوانیم آتش دل سوخته یک انسان جنوبی را خاموش کنیم. هیچ سازمانی بیشتر از شخصیت مدیرش رشد نمیکند…
خوانده بودم؛ سالهاست که مسیر استراتژی رشد و توسعه سازمانی، سقف رشد واقعی، ظرفیت فکری و رفتاری مدیر سازمان قرار دارد.
جایی که ذهنیت مدیر در برابر تغییر، یادگیری، تفویض اختیار و دیدگاه سیستمی متوقف می شود، در همان جا کل سازمان از نفس میافتد.
خانمانسوز، دلخراش و جگرسوز است که بانوی محترم وزیر بعد از گذشتن از پله های هواپیما و وزیدن نسیم دریا به صورت مبارکشان! فرمودند؛ در بندرعباس همه چی آرومه، من چقدر خوشحالم!!
حال و هوای اکثر مسئولان خوش خیال، خوابزده و ثروت اندوه مصداق این حکایت است؛ سگی که در تنها چاه آب روستا افتاده بود و پیرمرد با تجربه روستا به آنان گفت: صد سطل از آب چاه بردارید و دور بریزید تا آب تمیز جای آن را بگیرد.
روستائیان صد سطل آب برداشتند اما فرقی نکرد و آب کثیف و بدبو ماند.
دوباره پیش پیرمرد برگشتند. او پیشنهاد کرد که صد سطل دیگر هم آب بردارید و برداشت آب به سومین مرحله انجامید و بازهم بی نتیجه ماند. تا اینکه پیرمرد از روستائیان سئوال کرد، لاشه سگ را بیرون آوردید؟
روستائیان گفتند؛ نه، تو گفتی فقط آب برداریم نه لاشه سگ را!

بدون دیدگاه