جمشید پوراحمد
زنده یاد منوچهر نوذری، رفیق و هنرمند فراموش نشدنی از گردهمآیی آقای غلامحسین کرباسچی شهردار وقت تهران با گروهی از هنرمندان در خصوص واگذاری قطعه هنرمندان در بهشت زهرا میگفت؛ اینکه جناب شهردار در آن نشست بسیار خوشحال و مسرور بودند از واگذاری «قبر» برای هنرمندان و دیگر اینکه گفته بود هنرمندان از آن پس برای مردنشان دغدغه و نگرانی نخواهند داشت!
در همان نشست مذکور و بعد از فرمایشات جناب شهردار اسبق، علی تابش که باید از او به عنوان انگشتر هزارنگین و قیمتی هنر ایران یاد کرد، پاسخی به حرفهای آقای کرباسچی داده بود…
علی تابش مردی که خانه اولش رادیو بود؛ صدای او برای شنوندگان موج انرژی، زندگی، امیدواری و عشق را به ارمغان داشت و متاسفانه روزگار بیخردی، بخل و کینهورزی، تنور هنر و انسانیت را ویران کرد!
علی تابش تعریف میکرد؛ روزی یکی از بچههای کمیته محلهای که در آن زندگی میکرم به من گفت: تابش، شما بمبهای عمل نشده زمان طاغوت هستید!
علی تابش در دیدار با شهردار وقت تهران، پشت میکرون قرار گرفت و خطاب به غلامحسین کرباسچی گفت: شما برای زنده بودنمان کاری بکنید… وگرنه بعد از مردنم، جنازهام را به توالت بیندازید و سیفون را هم بکشید!
نمیدانم در شرایط کنونی از نبودن علی تابش باید خوشحال باشم، یا آرزو کنم که ایکاش بود و میدید چه به روز و روزگارمان آمده!
متاسفانه تک تکمان زیر شکنجههای سفید، روزی هزاربار میمیریم!
اما انگیزه نوشتن این یادداشت؛
انگیزهام از نگارش این نوشته، تاثیری بود که از خواندن یاداشت هنرمند کم نظیر جناب سعید مطلبی در بانیفیلم گرفتم، یادداشت جناب مطلبی در خصوص برنامه عصرجدید، عمیق و از سر دلسوزی، کاملا آگاهانه و نشان از عِرق ملی داشت.
نکتهای که نگارنده در باره برنامه عصرجدید دارم از زاویه دیگریست که بدون شک و بیتعارف، هرگز همقامت نگاه جناب مطلبی نخواهد بود.
کارل پوپر میگوید؛ برای کشتن مردم یک روش ساده به کار بگیرید؛ بر فرهنگ آنان تمرکز کنید! ابتدا کتاب را از آنها بگیرید و بعد سرشان را به تلویزیون فرو کنید…
خدمت کارل پوپر عرض کنم که اکثر ما فهم و درکمان به اندازه در دست گرفتن فرمان پراید است، کتاب که جای خود دارد!
تلویزیون هم به لطف نبود دانش، آگاهی، تجربه و دشمنی مدیران و برنامهسازانش با تماشای برنامهای مانند عصر جدید -این سیطره فاخر، جذاب و سرشار از امید!- از افزونی خوشی، ناخوش میشوند!
عالیجناب احسان علیخانی؛ آقای حیدری شاعر اهل روستای آلاشت به نقل از مردان قبرستاننشین میگفت؛ رضاشاه هرازگاهی به زادگاهش آلاشت و خانه پدریش میآمد… «در» را روی همراهانش میبست و در خلوت خانه، لباس روستایی خود را پوشیده و ساعتی در حیاط قدم میزد! یاران و نزدیکان رضاشاه دلیل این کار را که می پرسند؛ میگوید؛ میخواهم یادم نرود «که» بودم و از «کجا» آمدهام!
عالیجناب علیخانی شما در برنامههای متفاوتی در تلویزیون ظاهر شدهاید… به یاد دارم در اجرای برنامه «ماه عسل»
وطبیعتاً اختلاف بین تهیه کننده برنامه و شما(!) محسن افشانی چند روزی یکی از پرحاشیهترینهای تلویزیون که آن روزها نوجوانی بیش نبود و در یکی از سریالهای شبکه سه ایفای نقش می کرد، برای اجرا به جای شما نشست! امروز اما خوشبختانه جایگاه شما در تلویزیون کمتر از یک سلطان نیست و این امتیاز بزرگی برای شماست؛ خودتان میتوانید تصمیم گیرنده باشید برای بودن و یا نبودن دیگران!
عالیجناب احسان علیخانی؛ وقتی پدری نیازمند برای دختر بیمارش از مردم به واسطه ویدیویی در دنیای مجازی طلب یاری میکند و مبلغ سه میلیارد تومان به حسابش واریز میشود، در یک تناسب معمول و محاسبه بسیار ساده، زمانی که شما در برنامه عصر جدید از آنتن تلویزیون برای منطقه جازموریان سیستان و بلوچستان و حمایت از این مردمان سادهدل و دوستداشتنی یاری می طلبد… چه میزان پول به حساب اعلان شده واریز میشود؟
بدیهیست اعتبار تلویزیون نزد کسانی که قائل به یاری رساندن به هموطنان محروم هستند از جایگاه بالایی برخوردار است.
تصور من به عنوان شخصی که در آن منطقه محروم هم حضور داشتم، این بود که احتمالا با میزان مبلغ واریز شده به حساب اعلامی برنامه عصر جدید، احتمالا پارکی بزرگ با امکانات تفریحی فراوان، برای هموطنان محروممان در جازموریان ساخته و مهیا خواهد شد، اما بنده به عنوان یک ناظر، به غیر از چند «تاب» و «سرسره» معمولی چیز دیگری در آنجا نیافتم!
عالیجناب علیخانی؛ شما متعهد هستید که گزارش هزینهکرد پولی را که توسط مسئولان اجرایی انجام شده و یا نشده، برای مردم بازگو کنید.
یادتان باشد مردم به احسان علیخانی و برنامه عصر جدید اطمینان دارند و خواهند داشت؛ امیدوارم مبالغ دریافتی امسال در بستههای «دربسته» هزینه نشود! (به نام مادران و کودکان، به کام دیوید بکام!)
عالیجناب احسان علیخانی؛ حتما میدانید که به واسطه این مردم بزرگ و صاحب شهرت و ثروت شدید. اما امروز آیا از روز و روزگار، زندگی و حال پریشان مردم به ویژه جوانان، با انبانی پر از آرزو، فقر، فلاکت و چه کنم چه کنم باخبرید؟ برادرانه میگویم در حالی که مردم مملکت -حتی در همین تهران درندشت- دچار مضیقههای شدید اقتصادی و مالی گریزناپذیر هستند، به احترام همین مردمی که بارها و بارها در برنامهتان از آنها یاد کردهاید، دیگر با عینک و کلاه و لباسهای رنگی با برندهای گرانقیمت در برنامه ظاهر نشوید!
عالیجناب علیخانی؛ تفاوت نجومی است میان مشهور بودن و محبوب بودن… بنده به چشم خود این تفاوت را میان دو هنرمند درگذشته، ایرج قادری (مشهور) و فردین عزیز(محبوب) دیدهام.
گفت چشم تنگ دنیادوست را
یا قناعت پر کند یا خاک گور
***
۵۲ سال پیش؛ عکسی قدیمی از مراسم جشن ۳۰ سالگی رادیو (سال ۱۳۴۹)
هنرمندان حاضر در عکس از سمت راست، ایستاده: عباس مصدق، منوچهر اشتهاردی، مورین، علی تابش، نویدی، ثریا قاسمی، پرویز خطیبی، حمید قنبری، اکبر مشکین، مرتضی احمدی، حسین امیرفضلی، احمد قدکچیان، (؟)، محسن فرید.
نشسته؛ منوچهر نوذری، عزت الله مقبلی، غلامحسین بهمنیار، شاهرخ نادری، مهین بزرگی.
بدون دیدگاه