سیزدهمین روز سال ۱۳۹۸ جمشید مشایخی بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون برای همیشه با صحنه بازیگری خداحافظی کرد و علی نصیریان را با آرزویش تنها گذاشت.
به گزارش تسنیم، دومین سالی است که سینما، تئاتر و تلویزیون، کمالالملکِ خودش را از دست داده است. بازیگری که هرگاه نامش میآید کارنامه بلندبالا و شکوهمندش باعث میشود همه او را با پیشوند “استاد” صدا بزنند. حتی این روزها که دو سال از رفتنش میگذرد و در صحنه بازیگری جایِ خالیاش احساس میشود. اگر هنر بازیگری را میان چند پیشکسوت و نخبه تقسیم کنیم قطعاً یکی از آن کاربلدها و نخبههای این عرصه “جمشید مشایخی” است. بازیگری را بسیاری از او آموختند و او خودش را مدیون حمید سمندریان، علی حاتمی و علی نصیریان میدانست.
بازیگری که ششم آذرماه سال 1313 بهدنیا آمد و دو سال قبل در سیزدهمین روز سال جدید بود که خبر درگذشتش را از “سام” پسرش شنیدیم. این خبر هولناکی بود که یکی از اساتید بازیگری سینمای ایران برای همیشه با صحنه بازیگری خداحافظی کرده است. همانطور که دوستانی چون علی نصیریان اعتقاد دارند «کمال الملک» و رضا تفنگچی/خوشنویس- سریال “هزار دستان” جمشید مشایخی فراموشنشدنی و تکرار نشدنی است. بازیگری که در آخرین روزهای عمرش، وقتی برای مصاحبه به ما داد و باورمان نمیشد با آن حال و احوال، 2 ساعت با کمال تواضع و شیوا و گیرا با او همکلام شدیم.
در این دقایق و لحظات هرگاه به یادِ سریالهای ماندگارش در تلویزیون میافتاد میگفت به خودم میبالم توانستم در سریال “هزاردستان” و “کمال الملک” به ایفای نقش بپردازم. علی حاتمی، نقش رضا خوشنویس را هم برای من کنار گذاشته بود و در زمان کمالالملک هم گفت این نقش برای توست. در سریال “هزاردستان” اعتقاد دارم داود رشیدی، محمدعلی کشاورز، علی نصیریان و سروش خلیلی بازیهای ارزندهای را ارائه دادند.
ماجرای آشنایی جمشید مشایخی و علی نصیریان
او در کنار نامهای زیادی، در جریانِ این گپ و گفت بارها نام علی نصیریان را بر زبان آورد و گفت: “علی نصیریان حق به گردن من دارد؛ من و نصیریان روزهای اول آشناییمان به تئاتری در اداره هنرهای دراماتیک برمیگردد. جایی که به عنوان پلیس نمایشنامه “وظیفه پزشک” انتخاب شدم. اسماعیل شنگله که با من خیلی دوست بود به نصیریان گفت به جمشید یک نقش پیشنهاد کن که او بازیگر توانمندی است. او هم نقش یک پلیس را به من واگذار کرد که یک جمله دیالوگش بود. در آن نمایشنامه یک مادر بود که هنرپیشههای اداره سنشان کم بود و بازی نمیکردند. این مادر تبدیل به پدر شد و به یک آقایی این نقش سپرده شد که نتوانست در جلسههای تمرین خوب ظاهر شود و نصیریان او را رد کرد. من به شنگله گفتم این را من باید بازی میکردم و به نصیریان گفت و من رفتم تمرین و نقش پدر را من بازی کردم. علی نصیریان و اسماعیل شنگله حق به گردن من دارند.”
توصیههای قابل تأمل استاد به نسل جدیدِ بازیگری
یکی از نکاتی که جمشید مشایخی به عنوان پند و اندرز بسیار در جریان گفتوگو بارها با انواع و اقسام روایتها از خودش به یادگار گذاشت توصیه به بازیگران نسل جدید بود. توصیهای که با این عبارت همراه شد: “همانطور که بازیگران تئاتر گفتند شما به نقش آنقدر باید نزدیک شوید که برای خود کنید و در زمان بازیگری، با نقش زندگی کنید. دیگر نکتهای که لازم است بازیگران در نظر بگیرند احترام گذاشتن به مردم است. بازیگران ما باید بدانند که مردماند به ما روحیه میدهند. نمیتوانیم بگوییم هرکاری کنیم مردم خوششان میآید! نه اینطور نیست و توهین محسوب میشود. برخی اینطور فکر میکنند از 2 هنرپیشه با ظاهر زیبا در فیلم و سریالشان استفاده میکنند و به فکر مردم هم نیستند.”
دلتنگیهایی که پایان ندارد
وقتی با علی نصیریان درباره جمشید مشایخی صحبت میکنیم میگوید: “جای جمشید که همیشه او را به نام “کمالالملک” هنر نمایشی میشناختم برای همیشه در صحنه بازیگری خالی میماند. همانطور که پیشتر گفتم جای داود رشیدی و عزتالله انتظامی خالی است. امیدوارم استعدادهای جوان ما به میدان بیایند و پرشور و بالنده این ضایعهها و صدمات را جبران کنند که ما در فقدان این بزرگان هنر تحمل میکنیم.”
جای خالی یک مستعد متکی به خود
من 60 سال با مشایخی رفاقت کردم و خاطرات خوشی از آن دوران دارم. حقیقتاً استعداد بسیار بزرگی بود؛ استعدادی که هم در تئاتر، هم در سینما و هم در تلویزیون خاطرات خوشی برای من، دوستان و مردم فراهم کرد. از اخلاق و منش و رفتار او سالها میتوانم بگویم که چقدر از همکاری و مجاورت با او لذت بردم. مرحوم مشایخی یک مستعد متکی به خود بود و جای مشایخی برای همیشه در صحنه بازیگری خالی میماند.
در آن دوران از لحاظ تعلیمات، کلاس و مسائل آکادمی هیچ بستری چون دانشکده تئاتر وجود نداشت. حتی ما در دانشکده هنرهای زیبا یک بخش تخصصی تئاتر نداشتیم و جمشید مشایخی از یک استعداد خودجوش برخوردار بود. البته بعدها با ممارست، مطالعه و دیدن یکسری از کلاسها رشد پیدا کرد و توانست خودش را در جامعه هنری مطرح کند. البته که در جامعه هم نقشهای ماندگاری از خودش به یادگار گذاشت و یکی از ماندگارترین نقشهایش هم «کمالالملک» و «رضا تفنگچی» سریال “هزاردستان” بود. او، عزتالله انتظامی، داود رشیدی و محمدعلی کشاورز استعدادهای خودجوشی بودند و هستند که آن طبیعت خلاقه انسانی به آنها کمک میکرد بتوانند این نقشها را به زیبایی تجسم کنند.
چرا میگویم مشایخی خودجوش بود؟
علی نصیریان که قصد گفتوگو نداشت و نمیخواست مصاحبهای کند اما تا نامِ جمشید مشایخی و سالگرد او را آوردیم حالش عوض شد و گفت همکاران عزیزی که ناظر مرگشان بودم و بارها تأسف خوردم. وقتی آقای انتظامی، رشیدی، مشایخی و کشاورز را از دست دادیم؛ مردانی که حقیقتاً میتوان نامشان را هنرمند گذاشت. اما چرا میگویم مشایخی خودجوش بود؟ جمشید، جزو استعدادهای فراموشنشدنی بود که دانشکده هنرهای دراماتیک هم رفت و اطلاعاتی هم از آنجا کسب کرد اما اصولاً خودجوش، استعداد ذاتی و فطری برای کار خودش دارد مثل خیلیهای دیگر؛ حتماً تعلیم و مسئله آکادمی و دانشکده اهمیت دارد اما اگر آن خمیرمایه و رغبت و حوصله و عشقی که وابستگی به هنر پیدا میکند و آن جوهره در وجود مشایخی وجود نداشت آن همه خلاقیت و نوآوری را در بازیگریاش نمیدیدیم.
واقعاً نقشها را خلق میکرد
علی نصیریان اعتقاد دارد که: آقای مشایخی یکی از آنها بود که مسئله تعلیم، تعلم، مدرسه و دانشگاه برایش مطرح نبود و خیلی نمیتوان اتکایی به آنها کرد. اتکا به ذات استعداد فطری او در کار بازیگری بیشتر موج میزند. وقتی نقشی به ایشان محول میشد واقعاً خلق میکرد. البته چهره، حس و دیگر شرایط ایفای نقش او هم خیلی خوب و فوقالعاده بود. مثلاً فرض کنید حتی در فیلمی نقش کوتاه، گذرا و خیلی به چشم نیامدنی هم داشت آنقدر هنرمندانه و خلاقانه ظاهر میشد که آن نقش هم در خاطرهها میماند. نقشی که در فیلم “گاو” داشت به قدری خوب بازی کرد که این موضوع را به اثبات رساند هیچوقت بازیگر نباید به طول و عرضِ نقشی نگاه کند.
نقشی که در هزاردستان جا افتاد
علی نصیریان تأکید کرد: مسئله بزرگی و کوچکی نقش مطرح نیست؛ چون آن نقشِ کوتاه اما مؤثر جمشید مشایخی در فیلم “گاو” این نکته را ثابت کرد که با نقش کوتاه هم بازیگر میتواند خودش را به خوبی نشان دهد. ممکن است در فیلم “گاو” آن امکانات قصه برای آن شخصیت اصلی بیشتر وجود داشت و در نقش کوتاه و کوچک آن امکانات برای بازیگر مهیا نیست اما در این محدودیت، خلاقیت و تجسم یک شخصیت خودش را نشان میدهد. این هنرمندی به مراتب در سریال “هزاردستان” خیلی جاافتاده و پخته بیشتر نمایان شد. همیشه این مصادیق را میآورم که چرا میگویم مشایخی یک مستعد متکی به خودش است.
آرزویی که برآورده نشد؟
این بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون در پایان این گفتوگو به آرزویی اشاره کرد که با رفتنِ جمشید مشایخی و بزرگان دیگری همچون عزتالله انتظامی، محمدعلی کشاورز و داود رشیدی، محقق نشد، تصریح کرد: من آرزو داشتم در اواخر عمر این دوستان، دور هم تئاتری با هم به یادگار بگذاریم. اما متأسفانه دوستانمان آقای انتظامی، رشیدی، مشایخی و کشاورز بیمار بودند و این شرایط فراهم نبود.دلم میخواست با این دوستان دور هم بنشینیم و یک تئاتر درست کنیم. دیدم حالش را ندارند و اگر میشد خوب بود. قصهای که به حال و روز آنها و خودم بخورد و این آخرین دورهمی ما باشد؛ اما نشد. موفق نشدم و آن آمادگیهای جسمیشان اجازه نمیداد، من هم نخواستم اذیتشان کنم؛ ای کاش میشد در آخرین فرصتهایی که داشتیم این تئاتر را دور هم درست میکردیم که خیلی شیرین و خاطرانگیز میشد.
بدون دیدگاه