یادداشت/
جواد کراچی
جناب آقای محمد مهدی عسگرپور مدیر محترم سابق جشنواره فجر.
اعتراض شما به همزمانی جشنواره فجر و جشنواره به اصطلاح جهانی فجر و نامه آقای گینیستی مدیر جشنوارههای رده الف (؟؟!!) را در رسانهها خواندم.
لازم دیدم که از طریق رسانهها و روشن شدن موضوعات، چند جملهای را به خدمتتان بنویسم.
نکته اول، انتشار نامه آقای گینیستی است. این عمل شما، خلاف امور اداری در هر کجای این کره خاکی محسوب میشود و انتشار آن خلاف شئون اداری است. (البته اگر پروندههایی که آقای احمدی نژاد در دوران انتخابات با خودشان به استودیو آورده بودند را به دست فراموشی نسپاریم!)
و اما نکته دوم.
جناب آقای عسگرپور، با احترام به شما و مابقی دستاندرکارانی که به گفته خودشان با دوپینگ کردن، افتخارات زیادی را برای سینمای کشورمان در سالهای گذشته رقم زدهاند یادآوری چند نکته الزامی است؛
همانگونه که میدانید، جشنواره جهانی فیلم تهران قبل از انقلاب در اواخر دی و اوایل بهمن و یا در ماه ژانویه برگزار میشد.
آن جشنواره محل ملاقات و دیدار بزرگترین فیلمسازان جهان هم بود. (برای به درازا نکشیدن مطلب، از بردن نام آنان خودداری میکنم.) آن فیلمسازان به کشورمان سفر میکردند و حضور در جشنواره جهانی فیلم تهران، افتخار بزرگی برایشان محسوب میشد. این نگارنده حقیر، شخصا و بارها شاهد بیان و تکرار این حضور در کشورمان از زبان فیلمسازانی بودهام که برایم واقعا غرورآفرین بود.
برگزاری آن جشنواره طبق تاریخ میلادی در ماه ژانویه و اولین ماه در آغاز سال بود، خوب توجه کنید، اولین جشنواره در آغاز تقویم میلادی محسوب میشد که به یقین مسئولان فرهنگی دوران قبل از انقلاب توانسته بودند آن را به دست بیاورند و با نام کشورمان ثبت کنند.
نقل خاطرات گذشته برای روشن شدن این مطلب، میتواند نقطه پایانی بر این بحث بیهوده و صفآرایی کذایی باشد.
سالهای ۱۹۸۶ و ۱۹۸۷ و با حضور در جشنواره برلین و در گفتوگوهایی که در ایام جشنواره با مسئولان و فیلمسازان کشورهای دیگر داشتم، پی بردم که غربیها حتی تحمل اینکه جشنواره آنان در رده دوم و یا سوم تقویم میلادی باشد را هم ندارند و به دنبال این تغییر و جابجایی هستند. خواسته آنان را با جوابی منطقی که این نگارنده حقیر نه سر پیاز و نه ته پیازم جواب منفی داده و راهم را از راه آنان جدا کردم.
اما آنها طبق شواهد موجود این خواسته را در سالهای بعد مجددا و با افراد متفاوتی مطرح کرده بودند و من هم دورادور شاهد روند شرایط بودم تا اینکه لابی یک دوست و هم پیمان، این خواسته را عملی کرد و با جداسازی جشنواره داخلی از خارجی که به مناسبت دهه فجر برگزار میشود، جشنواره به اصطلاح بینالمللی فیلم تهران را که اکنون جشنواره جهانی فیلم فجر مینامند، به جایگاه و رده چندم در تاریخ تقویم جشنواره میلادی منتقل کردند تا دوستان و شاگردان چشم آبیها هم بتوانند با افتخار از کسب جایگاه جدید در میان جشنواره های جهانی پُز بدهند و از کارایی عملکردشان دفاع کنند.
با گذشت سالیان و نظاره کردن تغییر و تحولات فکری و فرهنگی لابیهای فاعل، بدون شک جشنوارهها و جوایز آنان نه اینکه افتخار است بلکه سندی بر ناآگاهی سازندگان آن فیلمها محسوب میشود و مردم ایران، برای سازندگان چنین فیلمهایی «تره» هم خرد نمیکنند!
آدرس غلط دادن و گمراه کردن مردم و جوانان در کشورهای پیرامونی از اهداف آنان است و هر چقدر گمراهتر و دورتر از درک شرایط جهانی باشند، شانس بیشتری هم برای گرفتن جایزه خواهند داشت. ناگفته نماند که هوشیاری تنی چند از فیلمسازان هموطنی که توانستهاند آنان را دور بزنند قابل ستایش و مایه افتخار است.
برای آنکه بتوانیم جایگاه سینمایی کشورمان را به صورت واقعی و نه با «زد و بند» و گفتوگوهای پشت پردهای در سطح جهانی ارتقاء بدهیم، میباید تمامی فیلمسازان و مسئولان سینمایی کشورمان به چند زبان مهم دنیا مانند انگلیسی، چینی، روسی، اسپانیایی، آلمانی و فرانسوی تسلط کامل داشته باشند و قبل از همه اینها زبان و ادبیات موطن خودشان را خوب بشناسند تا با درک فرهنگ جهانی اندیشیدن و درونی کردن آگاهبود زندگی، بتوانند نسلهای آینده را بهره مند سازند و بر تارک فرهنگ و تمدن جهانی جایگاه برتری داشته باشند.
با امید بدان روز.
بدون دیدگاه