بانیفیلم: اگر تا همین چند سال پیش با شنیدن گذرواژههای نزدیک با شوخیهای زننده در فیلمها و سریالها، نگران آینده و مخاطبان میشدیم، اما حالا و با جفتوجور شدن عدهای برنامهساز سابق صداوسیما در کنار هم و در فضای نمایش خانگی، نگاه حسرتبارمان همچنان به گذشته است!
فضا چنان آشفته شده که در تولیدات این روزهای نمایش خانگی، علاوه بر دیدن انواع و اقسام شوخیهای جنسی و ضدخانواده، سازندگان این سریالها و برنامههای جُنگ، دستشان را در دیگ ترانههای قدیمی پیش از انقلاب کردهاند و از ترانههایی مانند «یاور همیشه مومن» گرفته تا «پوست شیر» و… را بدون کمترین ابایی، هدر میدهند و روی نماها و تصاویر صدتا یه غازشان میگذارند و تصور میکنند که مخاطب جذب میشود و موفقیتشان تضمین؛ علیالظاهر، این سوءاستفاده از ترانههای قدیمی آنچنان رایج شده که نه ساترا نگران است و نه ارشاد(!) به همین خاطر است که آب از آب هم تکان نمیخورد…
عجب روزگاری شده!
شاید شما یادتان نباشد و در جایی هم نخوانده باشید که در سالهایی از قدیم-ندیمها، عدهای مامور در خیابانها جلوی ماشینها را میگرفتند و اگر ناغافل راننده بختبرگشته، نوار یکی از همین آهنگها را داخل ضبط ماشینش داد، گرفتار چنان سرزنش و شماتتی میشد که با هزاران پوزشخواهی هم جبران نمیشد. کار آن چنان بیخ پیدا میکرد (برای یک نوار!) که راننده ترجیح میداد بعد از آن، توبه کرده و نوار صدای آهنگران را جایگزین ترانههای داریوش و ستار و ابی و… کند!
اوضاع اما حالا خیلی فرق کرده؛ شنیدن ترانههایی که نزدیک به ۶-۴۵سال از عمرشان میگذرد در سریالها و فیلمها، با اینکه برای خیلیها ممکن است خاطرهانگیز باشد، اما شکل و نوعی سوءاستفاده کاسبکارانه بدون هزینه کردن (و حتی اجازهای) از ترانهای که متعلق به به دیگریست.
در میان این حجم سوءاستفاده، تکلیف خلاقیت و نوعآوری و از این جور چیزها در فیلمها و سریالها چه میشود؟!
بگذریم!
در این سالهای اخیر، آش تولیدات فیلم و سریال آن چنان شور و گاه بدمزه و بدشکل شده که مخاطب را آزار میدهد.
در حال حاضر شاهد تولید و پخش انبوهی از فیلم، جُنگها و سریالهای کاسبکارانه هستیم که امان پرده سینما و صفحه تلویزیون را بریده و نفس هنر و هنرمند را به شماره انداختهاند.
به نظر میآید مهمترین جلوه تولیدات در وانفسای عجیبوغریب این روزها، که برای خیلی از سازندگانش اهمیت دارد و تمام تمرکز و توجه آنها به گذاره معروف و نام فیلم کمدی وودی آلن است؛ «پولو بردار و فرار کن»!
از همه تلختر در آشفته بازار تولیدات در نمایش خانگی و سینما، پخش و نمایش کمدیهاییست که با زور و ضرب شوخیهای زشت و دیالوگهای خالی از ادب و شعور، میخواهند خودشان را سرپا نگه دارند.
عجب روزگاری شده!
اینها را نوشتیم تا بهانهای باشد برای دیدن این ویدیوی کوتاه؛ ویدیویی که میتوانید در صفحه اینستاگرام و تلگرام بانیفیلم بینید، سکانسی کوتاه از سریال «بزنگاه»ست که ۱۵سال پیش روی آنتن تلویزیون رفت. دقت کنید طنز این سریال پس از گذشت ۱۵سال همچنان تازه است!
«بزنگاه» حاصل همکاری سروش صحت و ایمان صفایی در مقام نویسنده است با رضا عطاران که هم بازیگر سریال بود هم کارگردانش!
با تماشای سریالهایی مانند «بزنگاه»، به تفاوت آشکارشان با تولیدات این روزها بیشتر میرسیم؛ تولیداتی که حاصل کار جماعتی «بساز و پخشکن» است!
«بزنگاه» آخرین کار رضا عطاران با تلویزیون بود…
«بزنگاه» مانند تعداد زیادی از سریالهای آن سالها، دارای خمیرمایه طنزی بود که خود را ناچار نمیدید برای خندان تماشاگر، متوسل به شوخیهای زننده کند که حریم ادب را به سخره میگیرد.
تلخ است اما میدانیم که دیگر طنزهایی مانند «بزنگاه» نه روی آنتن تلویزیون است و نه روی پرده سینماها؛ شاید نایاب شدن این گونه از سریالها، حاصل اجماع فکری عدهای پردهنشین باشد یا اصلاً شاید تخمش را ملخ خورده، درست مثل معیشت این روزهای مردم خسته…
بدون دیدگاه