نوع برخورد با اثر هنری باید چگونه باشد و آیا معیاری برای آن وجود دارد؟ آیا افرادی که صرفا به منظور ژست و سلفی گرفتن با آثار هنری، به یک نمایشگاه مراجعه می کنند، تداعی گر بی فرهنگی اند یا با قائل بودن رهاشدگی در برخورد مخاطب با اثر هنری، حتی این رویکرد را هم می توان بخشی از اثر هنری به حساب آورد؟
امکان ندارد برای بازدید از نمایشگاه جدید موزه هنرهای معاصر تهران یعنی «مینیمالیسم و کانسپچوال آرت» به این مکان فرهنگی مراجعه کنید و با این سوالات بنیادین در ذهنتان مواجه نشوید.
نورهای نئونی که در پایان نمایشگاه خواه ناخواه فضایی مساعد برای عکس های شخصی ایجاد کرده‌اند، بیش از پیش شما را با این سوالات مواجه می‌کنند؛ اما پاسخ صحیح به این سوالات چیست؟
آنچه در ادامه می خوانید تلاش خبرنگار ایسناست برای یافتن پاسخ این پرسش ها، با روایت فضایی که این روزها در نمایشگاه به چشم می خورد.
تقریبا دو ساعت مانده به پایان ساعت کاری موزه وارد می شویم. حاضران در نمایشگاه که دقیقا نمی‌توان آنها را صرفا به یک قشر یا گروه خاص نسبت داد، درست در ساعت‌های پایانی روز، موزه هنرهای معاصر تهران را با حضور خود گرما بخشیده اند.
بیش از یک هفته است که نمایشگاه «مینیمالیسم و کانسپچوال آرت» در این مکان فرهنگی و هنری افتتاح شده و علاوه بر فضای نسبتا شلوغ موزه در روزهای گرم تابستانی، تصاویری که افراد از بازدید خود در فضای مجازی نشر داده‌اند، شاید گواهی بر این فرضیه باشد که بالاخره پس از روزهای تعطیلی و سکون، بار دیگر بازدید از این مکان فرهنگی و هنری رونق گرفته است.
اما از جزییات که گذر کنیم، جانِ حرف ما در این گزارش، خود نمایشگاه و آثاری است که به نمایش درآمده اند. بهترین تعریف در توضیح مینیمالیسم و شاید هنرهای مفهومی، همان تعریفی است که «سل‌ له‌ ویت» ـ هنرمند آمریکایی ـ به این شرح ارائه کرده است: «در هنر مفهومی، ایده یا مفهوم مهم‌ترین جنبه اثر است. هنگامی که هنرمند از شکل مفهومی هنر استفاده می‌کند، به این معنی است که همه‌ی برنامه‌ریزی‌ها و تصمیم‌گیری‌ها از قبل انجام می‌شود و اجرا یک امر ظاهری است. ایده تبدیل به ماشینی می‌شود که هنر را می‌سازد.»
این تعریف اما به تنهایی ما را در مسیر درک این سبک یاری نمی‌کند. آنچه در نمایشگاه مشاهده می‌شود، در قالب تابلو نقاشی، مجسمه یا عکس، همگی یک ویژگی واحد در خود دارند که تعلق خود به سبک مینیمالیسم و هنرهای مفهومی را فریاد می‌زنند: «سادگی»
در لا به لای تعاریف متعددی که ارائه شده بود شاید بهترین تعریفی که تماشاگر را به درک کاملی از چرایی سادگی این آثار و حضور مکرر اشکال هندسی در قالب مجسمه و تابلو نقاشی راهنمایی می‌کند، تعریفی است که اینگرید راینهارد، هنرمند آلمانی به این شرح ارائه داده است: «هرچه چیزهای بیشتری در اثر وجود داشته باشد، کار هنری شلوغ‌تر است، بدتر است. بیشتر کمتر است. کمتر بیشتر است. چشم تهدیدی برای روشن دیدن است. عریان کردن خود ناپسند است. هنر با رهایی از طبیعت آغاز می‌شود.»
زمانی که به عنوان بازدیدکننده این تعریف را خوانده و سپس با دو تابلو که یکی مطلقا سیاه و دیگری مطلقا سفید است، مواجه می‌شوید، آنگاه فلسفه این تعداد از آثار با تمرکز بر اشکال هندسی را درک خواهید کرد. نکته جالب دیگر اما وجود مجسمه‌هایی با اشکال هندسی بدون قرار گرفتن حفاظی در کنار آنهاست که با رنگ‌ ساده‌ای چون سفید بازهم همان ویژگی معروف مینیمالیسم را در خود دارند: «سادگی»
یکی دیگر از ویژگی‌های این دو سبک که به آن اشاره شده، به ویژه در ارتباط با مینیمالیسم، عاری بودن اثر هنری از پیش فرض هایی چون سیاست، تاریخ و … است و شاید بتوان گفت حضور نداشتن همین موارد است که باعث شده اثر هنری در این سبک صرفا همان چیزی باشد که ما در مقابل آن قرار گرفته و می‌بینیم.
رابرت موریس در ارتباط با همین ویژگی تعریفی ارائه داده که اگر برای بازدید از نمایشگاه راهی موزه شوید، این تعریف شاید شما را دشمن سبک مینیمالیسم کند. او در این راستا چنین نوشته است: «نه به ارزش‌های متعالی، ابعاد قهرمانانه، تصمیم‌های رنج‌آور، روایات تاریخی، مصنوعات ارزشمند، ساختار هوشمند، تجربه بصری جالب.»
شاید برایتان سوال باشد که یک اثر مانند عکس یا نقاشی چگونه می‌تواند از ابعاد تاریخی عاری باشد؟ چرا نباید ابعاد تاریخی را نشان دهد؟ در همین زمینه آنچه در وهله اول به ذهن خطور می‌کند، رد این موضوع است. یعنی اینکه اثر هنری عاری از ابعاد تاریخی، سیاست و … باشد، صرفا یک ادعایی است که نمی‌تواند در کار اجرایی شود، اما اگر دقیق‌تر نگاه کنید، رنگ سفیدی که سراسر و در عین سادگی روی تابلوی نقاشی ریخته شده، مجسمه‌ای که صرفا با رنگی ساده نمونه‌ی بزرگ شده‌ی یک شکل هندسی است و… چگونه می‌توانند نگاهی ترکیب شده از تاریخ، سیاست یا پیش فرض هایی اینچنین را در خود جای داده باشند؟
مسأله دیگری که وجود دارد این است که اگرچه هنرمند دست به خلق اثر در بعد تاریخی‌ای که در آن زندگی می‌کرده، زده است؛ اما آنچه نهایتا شما در خروجی کار هنرمندان پیرو این دو سبک مشاهده می‌کنید، نبود ویژگی‌های مرتبط با این دوره تاریخی است. جنگ نیست، قحطی نیست، کشت و کشتار نیست، تظاهرات خیابانی نیست، قتل عام نیست، هیچ چیز نیست و آنچه هست صرفا رنگ‌هایی ساده، خطوطی ساده و اشکال هندسی ساده‌تری هستند.
در قسمت پایانی نمایشگاه و در گالری پایانی، نورهایی چشم را نوازش می‌کنند که تندی آن‌ها اگرچه شاید برایتان تداعی‌گر سادگی سبک مینیمالیسم نباشند، اما با این حال نور هستند. نور با همان مفهوم و ویژگی تابشی که دارد. هر رنگی که باشد، باز هم ساده است؛ چراکه زمانی که در مقابل این نورها می‌ایستید، چیزی جز خود نور مشاهده نمی‌کنید. اگر بخواهیم خیلی خلاصه بگوییم، این نورها برایمان سادگی مینیمالیسم را داشتند؛ اما گویی برای عده‌ای از بازدیدکنندگان همین سادگی آن‌ها را به درکی رسانده بود که محیط را به منظور عکاسی و ژست گرفتن برای آنان مساعد کرده بود.
درباره نحوه مواجهه با اثر هنری همواره دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد. در عین حال که برخی عقیده دارند این برخورد باید متفکرانه و عاری از هرگونه ابتذال باشد؛ اما عده‌ای دیگر مخاطب را در مواجهه با یک اثر هنری آزاد می‌دانند و بنابر همین دیدگاه در تصویری که پایین‌تر مشاهده می‌کنید، کسی عکاسی و ژست گرفتن در کنار آثار هنری را نفی نمی‌کند.
بهرنگ صمدزادگان، کیوریتور این نمایشگاه گروهی که به گفته‌ی خودش انتظار این استقبال برای عکاسی در کنار آثار هنری را داشته، درباره این نوع از مواجهه به خبرنگار تجسمی ایسنا چنین گفت: «من نوع برخورد با قسمت پایانی نمایشگاه را ابتذال نمی‌گذارم. در دو قسمت نمایشگاه هم رخ دادن این تمایل برای عکاسی را پیش بینی می‌کردم. در قسمت آخر هیجان انگیز بودن نورهای نئونی باعث می‌شود که این اتفاق رخ دهد ولی نمی‌توان گفت بار ابتذالی به آن اضافه می‌کند.»
او ادامه داد: «بالاخره مسأله ارتباط برقرار کردن با محیط است و در نئون آرت، هنرمند برای اینکه ماهیت اثر هنری از وضعیت مادی خارج شود، در آن از نور صنعتی استفاده کرده و هدف تأثیرگذاری بر محیط است. بنابراین هر نوع برخورد و تعاملی که مخاطب با این اثر پیدا می‌کند، برای شخص من جالب هست.»
صمدزادگان با اشاره به تمایل بازدیدکنندگان برای تماس با اثر هنری چنین اظهار کرد: «خیلی‌ها علاقه دارند آثار هنری را لمس کنند و با آن عکس بگیرند و باتوجه به این نکته، ما مجبور به نصب مانع‌هایی برای جلوگیری از این تماس شدیم. به خصوص برای روزهای شلوغ مخصوصا جمعه‌ها مجبور شدیم مانع در نظر بگیریم. چیزی که من خیلی تلاش داشتم که با اضافه کردن تعداد مراقبان از آن جلوگیری کنم؛ چون در مینیمالیسم مساله بسیار مهم این است که فاصله بین اثر و مکان وجود نداشته باشد که متأسفانه ما متوجه شدیم که مردم ما علاقه دارند با آثار هنری تماس داشته باشند. این درحالی است که ما برخی از آثار را به سختی احیا کرده بودیم چراکه سخت آسیب دیده بودند.»
جانِ کلام اینکه در دنیای مدرن امروزی چنین به به نظر می‌رسد که هر فردی به یک نوع با اثر هنری تعامل برقرار می‌کند و بنابر این نکته، حتی برخورد عوامانه و ژست‌های اینستاگرامی به منظور تهیه عکس نیز نوعی برخورد با اثر شمرده می‌شود؛ چراکه مخاطبان یک اثر هنری نمی‌توانند همه از یک جنس و قشر باشند!

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *