هرچند شاهنامههای منظوم دوره حاکمیت ایلخانان از حیث سبک و اهمیت ادبی و تاریخی، یکسان نیستند، اما با اهتمام به اهمیت کارکردی شاهنامهسرایی و بخصوص شاهنامه حکیم طوس سروده شدهاند و همه شاهنامههای این عصر، تلاش برای تبیین تازهای از مفهوم ایرانزمین(هویت ایرانشهری)، با تأکید بر سه وجه جغرافیایی، فرهنگی و سیاسی در دستور کار دارند.
به گزارش روابطعمومی پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری، سید ابوالفضل رضوی دانشیار گروه تاریخ دانشگاه خوارزمی ۲ اسفند ۱۴۰۱ در «چهارمین همایش ملی میراثزبانی» به بیان مطالبی در خصوص «شاهنامهسرایی در عهد ایلخانان و احیای هویت ایرانی» پرداخت و با اشاره به اینکه عصر حاکمیت ایلخانان بر ایران، از حیث تأمین امنیت نسبی و تغییر در جغرافیای سیاسی و ساختار حکومتی نویدبخش شرایط متفاوتی بود تصریحکرد: حکومت ایلخانان در پی چهار دهه بی ثباتی سیاسی_ اجتماعی حاصل ازعملکرد مغولها در دوران هجوم پدید آمد و ضمن برقراری نظم و ثبات نسبی، با از بین بردن خلافت عباسی و انسجام بخشیدن به جغرافیای سیاسی ایران، موجبات احیاء، تقویت و بازنمایی مفهوم و هویت ایرانشهری را فراهم کرد.
او افزود: در سراسر دوران اسلامی و به ویژه پس از تشکیل نظامهای امارتی در ایران، ایرانشهر(ایران زمین) در سه مفهوم ایرانِ جغرافیایی: با ریشههای اسطورهای و حماسی تا تاریخی، ایران سیاسی: نظام حکومتی مبتنی بر رویکرد متمرکز (متراکم) در اداره سیاست، اقتصاد، تأمین امنیت و بقای جامعه در پرتو فرهمندی، مشی کیانی و وجه قهرمانی حاکمان و ایران فرهنگی: حول محور دادگری، خردورزی، مهرورزی، دین پروری و راست کرداری؛ ضرورت و موضوعیت خود را احیا کرده بود.
دانشیار گروه تاریخ دانشگاه خوارزمی تصریحکرد: با این حال، نظر به شرایط نامتداوم سیاسی، به لحاظ جغرافیایی و سیاسی، کمتر زمینههای بروز یافته بود و لذا مفهوم و اندیشه ایرانشهری (اندیشهپردازی درباره ساخت سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مبتنی بر سنن و میراثایرانی) بیشتر در وجه فرهنگی، کارآمدی داشت و همین مهم موجب میشد که بخش مهمی از مفهوم ایران و سنن ایرانشهری در عرصه فرهنگ و ادب، خود را نمایان کند و در قالب احیای زبان و ادب پارسی بازنمایی شود.
رضوی گفت: در این میان، ادب منظوم، به ویژه هنگامی که وجه حماسی به خود میگرفت و با ابتنای به «شاهنامه سرایی» در خدمت احیای فرهنگ سیاسی ایران در میآمد، وجوه برجستهتری داشت و مفهوم فرهنگی ایران زمین را به همراه ضرورتهای سیاسی و جغرافیایی آن به بهترین نحو، نمایان میساخت.
او افزود: در شاهنامهسرایی، شعر در حکم زبان حِکمی فرهیختگان ایرانی، در خدمت احیای هویت ایرانی قرار میگرفت و بخش مهمی از الگوی نظریِ عملکرد اصحاب قدرت که همانا دولتمردان و دیوانسالاران ایرانی بودند، فراهم میآورد.
دانشیار گروه تاریخ دانشگاه خوارزمی تصریحکرد: تبار اسطورهای-تاریخی فحوای شاهنامهها که ضرورت دادگری، مهرورزی و خردورزی را از عملکرد شاهان و نظام سیاسی در خود داشت، در کنار ماهیت حماسی این سنخ از شعر که در مواقع بحران و گسستهای تاریخی، جامعه را به مقابله و کوشش فرا می خواند؛ هنگامی که با شرایط حاکم بر عصر حاکمیت ایلخانان متقارن شد؛ زبان منظوم ایرانی را در خدمت محافظت از سرزمین و فرهنگ ایرانی قرار داد و نهضتی را در شاهنامه سرایی پدید آورد. نهضت مذکور در کنار تلاش دولتمردان ایرانی در جهت مهار رفتارهای غیرمدنی مغول، با ارائه الگوی حکومت ایرانی همنوا شد و نظر به نیازهای حاکمان مغولی در راستای استمرار حکومت خویش، از کارآمدی بیشتری برخوردار گردید.
رضوی اظهارکرد: هرچند شاهنامههای منظوم دوره حاکمیت ایلخانان از حیث سبک و اهمیت ادبی و تاریخی، یکسان نیستند، اما با اهتمام به اهمیت کارکردی شاهنامهسرایی و بخصوص شاهنامه حکیم طوس سروده شدهاند و همه شاهنامههای این عصر، تلاش برای تبیین تازهای از مفهوم ایران زمین(هویت ایرانشهری)، با تأکید بر سه وجه جغرافیایی(با ریشههای اسطورهای-حماسی)، فرهنگی(دادگری، راست کرداری و راست کیشی حاکمان) و سیاسی(فرهمندی فرمانروا) در دستور کار دارند.
او در پایان افزود: در این میان، نکته مهم این است که در عصر ایلخانان، زمینههای انطباق جغرافیای سیاسی و فرهنگی فراهم آمد و سرایندگان شاهنامه در پی این بودند تا فرهنگ سیاسی کارآمدی را که مبتنی بر همواری مناسبات جامعه و حکومت بود بازتفسیر کنند.
بدون دیدگاه