مصطفی رحماندوست معتقد است: کانون به خاطر سوء مدیریت‌ها به اینجا رسیده است و باید کاری کنیم که کانون مستقل شود.
این نویسنده در گفت‌وگویی با ایسنا در پی خبر طرح واگذاری کتابخانه‌های کانون پرورش فکری به نهاد کتابخانه‌های عمومی اظهار کرد: چیزی که در این زمینه مطرح می‌شود، سوء مدیریت است؛ فکر می‌کنم دو نوع سوء مدیریت به کانون آسیب می‌زند یکی این‌که مدیرانی که بعد از آقای چینی‌فروشان آمده‌اند، توان اداره درست و حسابی کانون را نداشته‌ و در نتیجه کانون روز به روز ضعیف‌تر شده است. سوء مدیریت بعدی این است که هر کس فکر می‌کند، از هر جایی می‌تواند به این‌ نهاد ضربه بزند، نابودش کند و زیر دست خود بیاورد.
او افزود: این‌که چرا به فکر نابودی‌ کانون هستند به سیاست‌های کلان فرهنگی‌مان بر می‌گردد. واقعا به مسائل فرهنگی آن‌چنان که باید توجه نمی‌شود. ما در کشوری زندگی می‌کنیم که سابقه فرهنگ و هنر بسیار پرقدرتی داشته است. ما با آدم‌هایی روبه‌رو هستیم که از سران فرهنگ و هنر مملکت‌مان هستند و اتفاقا اغلبشان از کانون پا گرفته‌اند مثلا از کانون؛ فیلم‌برداری، تئاتر ، موسیقی و نوشتن را یاد گرفته‌اند و بعد یلی شدند درمیان یلان.
رحماندوست در ادامه خاطرنشان کرد: کانون در گذشته‌ موسسه مستقلی بوده است حتی زیر پوشش دولت نبوده است. مدیر کانون مستقیما با رئیس جمهور در تماس بود، اساسنامه اولیه کانون، این را می‌گوید. سوء مدیریت‌ها کانون را تحت پوشش وزارت آموزش و پرورش بُرده است، این در حالی‌ست که وزارت آموزش و پرورش نمی‌تواند خود را جمع‌وجور کند. طبق اطلاعات وزارت آموزش و پرورش در دوره کرونا ۴ میلیون نفر به دلیل نداشتن امکانات ارتباطی آنلاین از تحصیل بازماندند، از وزیر آموزش و پرورش بپرسید برای این بازماندگان چه کرده‌اند؟ آیا بعد از دو سال که ارتباطشان با آموزش و پروش و مدرسه قطع شد، امیدی به برگشتشان هست؟
او با بیان این‌که آموزش و پرورش با توجه به گستردگی وزارتخانه خود با کمبود بودجه روبه‌رو است، گفت: این وزارتخانه پُر پرسنل با سوء مدیریت‌ها به جایی رسیده که پاسخ‌گوی امور خود نیست و از پس وظیفه‌اش یعنی تعلیم و آموزش، برنمی‌آید چه رسد به نهاد کانون به این بزرگی و با این سابقه. وزارت آموزش و پرورش، وزارتخانه ضعیفی است، این را همه می‌دانند و خواه و ناخواه از این حرف‌ها در آن پیش می‌آید.
رحماندوست با بیان این‌که کانون فراز و فرود بسیار زیادی را طی کرده است، خاطرنشان کرد: اصل کار کانون الگوسازی بوده است؛ یعنی کتاب الگو بسازد تا ناشران دیگر از آن تبعیت کنند و کتابخانه‌های الگو بسازد. کانون زمانی تلاش می‌کرد در مجتمع‌های مسکونی کتابخانه‌های حاشیه‌ای درست کند تا مردم استفاده کنند اما الان نمی‌تواند به این چیزها فکر کند، زیرا در چم و خم حقوق بسیار اندک اعضای خود درمانده است. زمانی نویسنده‌های خوب با کانون ارتباط داشتند، هنرمندان خوب با آن همکاری داشتند، همه چیز فاخر و در حد عالی بود و باید به این فکر کنیم که به آن روزگار برگردیم.
او ادامه داد: اگر بخواهیم به آن روزگار برگردیم و الگوسازی کنیم باید این را در نظر بگیریم که هزینه کردن برای پرورش بچه‌ها، هزینه‌ کردن صرف نیست بلکه سرمایه‌گذاری برای آینده مملکت است. اگر پرورش خوب صورت بگیرد، ما به خیلی چیزها می‌رسیم. اگر مدیران کانون آدم‌های وارد و دلسوزی شوند و بودجه کانون هم کمی بالا برود، آن زمان این اتفاق‌ها نمی‌افتد، البته اگر کانون استقلال داشته باشد. استقلال چیزی است که از کانون گرفته شده و می‌شود به آن از همه جهت حمله کرد.
این شاعر پیشنهاد داد که کانون را از نظر اقتصادی زیر پوشش خدمات شهری قرار دهند تا هر شهری تلاش کنند تا به کانون انرژی بدهد و فرمانداران و استانداران موظف شوند بخشی از بودجه کانون را تأمین کند.
او با اشاره به این‌که سال‌هاست که کتابخانه جدیدی در کانون افتتاح نشده است، بیان کرد: اوایل انقلاب هم می‌خواستند کانون را منحل کنند اما فکر اساسی و ارزشمند شهید بهشتی و شهید مطهری در شورای انقلاب جلوی این کار را گرفت و نگذاشتند کانون مانند همه موسسات مشابه که زیر نظر “فرح” بود، منحل شود. اما کانون را حفظ کرده و سعی کردند به درد روزگار بعد از انقلاب بخورد، واقعا هم خورد. الان هم کانون مربیان و کتابدارانی دارد که حتی به حقوق کم خود فکر نمی‌کنند، دلشان خوش است که آدم‌ها را پرورش می‌دهند.
رحماندوست خاطرنشان کرد: به نظرم وزارت ارشاد، “قاچ زین خود را محکم بچسبد، سوارکاری طلبش”؛ ببیند برای سینما چه کرده، برای تئاتر چه کرده و برای موسیقی کرده است. همه از نفس افتاده ‌اند. الان کدام هنرمند برجسته‌ای است که می‌تواند با درآمد فرهنگی و هنری، زندگی‌اش را بچرخاند؟ ارشاد به جای این‌که دنبال سامان دادن به کانون باشد، موقعیت‌هایی را که در سفره‌اش چیده‌اند سامان دهد نه این‌که کمبود دیگری را به کمبودهای خود اضافه کند و از پسش هم برنیاید.
او درباره این‌که برخی معتقدند با جدا شدن کتابخانه‌های کانون دیگر فعالیت‌های کانون از جمله فعالیت‌ انتشارات آن‌جا را تحت شعاع قرار می‌دهد آیا بر این اساس نباید تغییری در ساختار کانون ایجاد شود، اظهار کرد: فکر می‌کنم باید کانون به اساسنامه اولیه خود باز گردد. من در جریان نوشته شدن اساس‌نامه اولیه کانون بودم؛ در آغاز انقلاب یک هیئت مدیره هفت‌نفره برای کانون در نظر گرفته بودند. من هم افتخار داشتم در کنار بزرگان بودم. اساسنامه‌ای تصویب شد و در آن اساس‌نامه که به تصویب مجلس آن زمان هم رسید، مقرر شد کانون پرورش فکری جای مستقلی باشد. البته امور تربیتی کانون هم مطرح بود. چرا امروز وزارت ارشاد سراغ امور تربیتی نرفته است؟
این نویسنده با یادآوری خاطره‌ای گفت: یکی از وزیران ارشاد در اوایل انقلاب که با من دوست بود و تازه سرکار آمده بود می‌گفت:«چطور می‌توانم ارشاد کنم و فرهنگ را بسازم در حالی که رادیو و تلویزیون زیر نظر من نیست؟» به او گفتم راست می‌گویید، باید آموزش و پروش و دانشگاه را هم به شما بدهند، مساجد را هم همین‌طور. بعد به او گفتم جاهایی را که به شما سپرده‌اند، موسیقی و سینما و کتاب را سامان بده با این حرفی که شما می‌زنیی تمام مملکت را باید در اختیارتان بگذارند. بعد او هم خندید.

او با بیان این‌که نویسنده‌ها بدشان نمی‌آید کارشان در کانون منتشر شود، اظهار کرد: با انتشار کتاب در کانون، بلافاصله کتاب‌ها به کتابخانه‌های کانون در سراسر کشور می‌رود و بچه‌ها آن‌ها را می‌خوانند. یک زمانی تیراژ کتاب‌های ما در کانون ۵۰۰ هزار نسخه بود، الان محدود شده است. کتاب‌های کانون به خاطر ساختار و شرایط کانون ارزان‌تر از جاهای دیگر است، هم مردم می‌توانند بخرند و هم به کتابخانه‌ها می‌رود و کتاب‌ها خوانده می‌شود.
رحماندوست به دورانی اشاره کرد که بچه‌ها برای کتاب‌های تازه کانون پرورش فکری، صف می‌کشیدند و ادامه داد: به جای این‌که به فکر نابودی کانون باشم، طرح‌هایی بدهیم که به استقلال کانون بینجامد. اگر کتابخانه‌های کانون را از آنجا جدا کنند، انتشارات کانون مجبور می‌شود مانند ناشران دیگر تیراژ کتاب‌ها را پایین بیاورد تا سرپا بماند اگر این اتفاق بیفتد، چون ناشر دولتی است توان رقابت با ناشران دیگر را نخواهد داشت و تعطیل خواهد شد. انیمیشن و سینما و تئاتر کانون هم از بین می‌رود، زیرا همه به کتابخانه‌ها وابسته است. کانون کارشناسان زیادی تربیت کرده که خواه و ناخواه نمی‌توانند کار کنند.
او با تأکید بر این‌که از اگر کتابخانه‌های کانون در اختیار، جاهای دیگر قرار بگیرد، دیگر تولیدات و فعالیت‌ها کانون از جمله قصه‌گویی تعطیل خواهد شد و ادامه داد: در دنیا به این نتیجه رسیده‌اند برای گسترش سطح مطالعه باید قصه‌گویی را ترویج داد، در کانون ۲۵ دوره جشنواره قصه‌گویی برگزار شده و همه شرکت می‌کنند و در سطح جهانی هم مطرح است. آرزوی من این است، جشنواره به آکادمی قصه‌گویی مطرح شود و بحث علمی و تدریس قصه‌گویی به صورت آکادمیک در کانون اتفاق بیفتد تا به گسترش مطالعه بینجامد. همه این اتفاق‌ها با رفتن کتابخانه به هر موسسه و نهاد دیگری کم‌کم تعطیل می‌شود.
این نویسنده درباره اینکه شاید فعالیت‌های بخش کودک نهاد کتابخانه‌های عمومی با کتابخانه‌های کانون در تناقض نباشند،گفت: تناقض دارد؛ نهاد کتابخانه‌ها هم کم‌ سابقه‌تر است و هم نگاه سیاسی بیشتری دارد که ممکن است برخی از خانواده‌ها نتوانند با آن کنار بیایند. اصلا چرا برنامه‌ریزی و بودجه‌ کتابخانه‌ها نهاد را به کانون ندهند که سابقه بیشتری دارد؟ من فعالیت چشمگیری از کتابخانه‌ها نهاد کتابخانه‌ها ندیده‌ام. خوشبختانه در آنجا هم دخالت داشتم، زمانی با مدیران نهاد کتابخانه‌ها صحبت کردم در کنار کتابخانه‌ها عمومی بخشی را هم به عنوان کتابخانه کودک ترتیب دهند تا زمانی که خانواده‌ها به کتابخانه می‌آیند، بچه‌ها را با خود بیاورند. این حرکت پرورشی بود. مدیران نهاد کتابخانه‌ها هم پذیرفتند. اما این‌که نهاد کتابخانه‌ها، کتابخانه مستقلی برای کودکان داشته باشد، من ندیده‌ام یا من خبر ندارم. شاید اطلاع‌رسانی نکرده باشند. چرا کتابخانه‌های آنجا را به کانون نمی‌دهند که بودجه بیشتری بگیرد و دستش باز شود؟
مصطفی رحماندوست در پایان تأکید کرد: باید به کانون بیشتر توجه شود. کانون خیلی حیف است زیرا تنها موسسه‌ای‌ست که در این منطقه جغرافیایی آن‌قدر گسترده است، در هم جا هم شعبه دارد. باید به استقلال و بودجه بیشتر کانون فکر کنیم نه انحلالش.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *