هنوز هم باورش سخت است؛ نوشتن از غم فراق یک هنرمند دیرینه و خاکسپاری در میان اندوه خانواده و دیگر دوستان هنرمندش. پیکر عزت الله مهرآوران ـ «هنرمند اردیبهشتزادی که در سپیدۀ مهرماه رخت سفر بست»، امروز در قطعه هنرمندان به خاک سپرده شد. نوشتن از رفتن همیشگی مهرآوران با یادآوری خنده هایی که در این سالها بر لب نشاند، به واقع دشوار است اما گویا چاره ای نیست جز پذیرش و در این روزهای تنها می توانیم «از خدا بخواهیم و التماسش کنیم که عزیزانمان را هر چه دیرتر از دست بدهیم».
به گزارش ایسنا، مراسم تشییع پیکر عزتالله مهرآوران ـ بازیگر و نمایشنامه نویس کشورمان ـ صبح امروز دوشنبه ـ ۱۹ مهرماه ـ از ساعت ۱۱ در قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) برگزار شد و پیکر این هنرمند در کنار حمید مهرآرا، دیگر بازیگر قدیمی و پیشکسوت تئاتر، سینما و تلویزیون به خاک سپرده شد.
در این مراسم خانواده مهرآوران، برخی از هنرمندان کشورمان از جمله رضا بنفشه خواه و جمعی از علاقمندان به این بازیگر حاضر بودند.
آن نکونام به «مرگ سفید» سلام داد و «داستان زندگی»اش ناتمام ماند
اجرای این مراسم را علی ابراهیمی عهده دار بود که در بخشی پیام نیکنام حسینی پور ـ مدیرعامل موسسه هنرمندان پیشکسوت ـ که خود به دلیل ابتلاء به کرونا در این مراسم حضور نداشت را قرائت کرد.
متن این پیام بدین شرح است:
«نام نیکو گر بماند ز آدمی
بِه کزو ماند سرای ماندگار
در صبح روز شنبه ١٧مهر بانگی برآمد و فضای حقیقی و مجازی کشور را فرا گرفت و باخبر شدیم هنرمند پیشکسوت و صاحبنامِ کشورمان جناب آقای «عزتالله مهرآوران» به دیار باقی شتافتند. سالهای سال با خاطرۀ لبخند و نقشآفرینیهای ماندگارش در عرصۀ هنرهای نمایشی حظ کردیم. نویسنده، بازیگر و کارگردانی که هیچگاه اصالت ذاتیاش را از یاد نبُرد و در تعدادی از آثارش مثل «مالکَنون»، «دالُو» و «عاشقکُشون» به فرهنگ ایلیاتیاش اشاراتی داشت. هنرمندی که نگاه نافذ، چهرۀ معصومانه، تُن صدای خاص و بازیهای درخشانش، دل از مخاطب عاشق میربود و آنی را میزبان هنرمندی این مهربانِ مهرآور بود.
هنوز هم باورش سخت است نوشتن از غم در فراق دوست دیرینهمان؛ هنرمند اردیبهشتزادی که در سپیدۀ مهرماه رخت سفر بست. به قول سهراب سپهری: «مرگ پایان کبوتر نیست»، اگرچه کرونا ـ این بیماری مهلک قرن ـ در کمال ناباوری هرازگاهی گلی از گلستان هنر این مرزو بوم را میچیند اما یاد و خاطرۀ بزرگمنشی و اصالت و توانمندی مهرآوران و مهرآورانها از ذهن و ضمیر مردم هنردوست و وفادار ایران اسلامی محو نخواهد شد.
مهرآورانِ لبریز از مهرورزی، همواره با مؤسسۀ هنرمندان پیشکسوت تعامل داشت و در هر برنامهای که دعوت میکردیم خالصانه و خاضعانه لبیک میگفت و همراه و همگاممان بود بار و غمخوارمان بود. از خصوصیات بارز این چهرۀ دوستداشتنیِ فراموشناشدنی، عشق بیحد و حصرش به هنرمندان بود؛ همچنان که مهربانیاش را از همکاران ما در مؤسسه دریغ نمیکرد. انسانی به معنای کلمه خاص و خالص که انسانیت در وجودش نهادینه شده بود و فارغ از جایگاه هنری و پایگاه اجتماعی بلندبالایش، از هرچه منم و منیّت دور بود و عاشقانه به همه عشق میورزید. در ایام کوتاهی که مسئولیت مؤسسۀ هنرمندان پیشکسوت به اینجانب واگذار شد، دائم از حضور هنرمندانۀ عزتاللهِ عزتمندِ هنرِ ایران و مهرآورانِ مهرانگیز بهره میبردیم و این اواخر قول همکاری دادیم که آثار نوشتاریاش را منتشر کنیم اما هزار فغان و هزاران دریغ که در جشن رونمایی از مکتوباتش حضور ندارد. گهگاهی در جمع هنرمندان همقطارش آواز میخواند و سوزِ صدایش همه را منقلب میکرد؛ صدایی که ریشه در فرهنگ فولکلور بختیاری داشت و نجابت بینظیرش را عیان میکرد.
این استاد مسلّم هنر ایرانزمین، به واسطۀ جد و جهدش در هنر و شاهکارهای هنریاش، موفق به دریافت نشان درجۀ یک هنری شد. چه بسیار لحظاتی که با خاطرهسازیهایش خاطرهبازی کردیم. این «صاحب منصب عشق» در «نغمۀ نوروز» به «سیب سرخ حوا» رسید. در «آژانس شیشهای» خوش درخشید و با طنازیهایش در «لیسانسهها» لبخند را به لبها هدیه داد. ناگاه «نسخۀ خطی»ِ «طومار حیرت به قلم باد» منتشر شد. «ابریشمبانو»! «خیال» میکنی این «زندگی شیرین میشود». کاشکی… کاش «شاهد عینی» حادثه نبودیم، سرانجام این نکونام نیکسرشت «غریبانه» در مهرماه ۱۴۰۰ به «مرگ سفید» سلام داد و «داستان زندگی»اش ناتمام ماند. و اینک ما ماندیم و «انتظار» و «غربت» و قاب عکسی که «پنجشنبه در گنبد صندلی» قلبهایمان جا خوش میکند فقط «به خاطر تو».
امروز هنرمندی در این قطعۀ خاطرهانگیز و در کنار همکاران خود آرام میگیرد که سرتاسر عمرش نیکی بود و نکویی. مهربانانسانی که بزرگی یاد و نامش در تاریخ هنر ایران به بادگار میماند و درخشان بر تارک تاریخ فرهنگ. اوکه شور بود و شعور.
ضمن ابراز تألم و تأثر عمیق نسبت به این واقعۀ تلخ و جانسوز، از طرف خودم و همۀ همکارانم در مؤسسۀ هنرمندان پیشکسوت، درگذشت این هنرمند مهربانِ همتبار را به خانوادۀ داغدار ایشان بخصوص همسر وفادار و مهربانش و فرزند بزرگوارش هژیر عزیز که در این مدت ازهیچ کوشسی دریغ نکردند و هرآنچه باید انجام دادند، هنرمندان و هنردوستان و هم تباران و دوستان نازنینش و تمامی کسانی که با هنر این مردِ بزرگ روزگار گذراندهاند، تسلیت و تعزیت عرض مینمایم. امید که به یُمن این ماه و روزهای عزیز، روح والای عزتالله مهرآوران با نیکان محشور شود.
در پایان مجدد عذرخواهی می کنم که به دلیل گرفتار شدن به این کرونای منحوس و برای حفظ پروتکلها و جلوگیری از شیوع آن امکان حضور نداشتم.»
رضا بنفشه خواه: برای عزت خیلی زود بود
رضا بنفشه خواه از هنرمندان حاضر در مراسم تشییع پیکر و تدفین مرحوم مهرآوران با این دو بیت شعر از حافظ سخنان خود را آغاز کرد: گفتم که لبت گفت لبم آب حیات، گفتم دهنت گفت زهی آب حیات، گفتم سخن تو گفت حافظ گفتا، شادی همه لطیفه گویان صلوات.
بنفشه خواه در حالی که گریه و بغض امانش نمیداد، افزود: درود بر روان همه درگذشتکان به ویژه هنرمندان و دوست دیرینه و پنجاه ساله من عزت مهرآوران. من به شما تسلیت نمی گویم چون خودم هم احتیاج به تسلیت دارم. ما نمیتوانیم از خدا بخواهیم که عزیزانمان را از دست ندهیم زیرا هر کسی که به دنیا میآید یک روزی از این دنیا میرود.
باید از خدا بخواهیم و التماسش کنیم که عزیزانمان را هر چه دیرتر از دست بدهیم و برای رفتن عزت مهرآوران خیلی زود بود. برای هنرمندان زود است خیلی زود، برای عزت خیلی زود بود. میتوانست حالا حالا ها در کنار ما باشد، سربه سرمان بگذارد، اذیتش کنیم و با او شوخی کنیم. پنجاه سال کم نیست یک عمر. آن زمانی که تئاتر را شروع کردیم کارهای ایشان را من میدیدیم و کارهای مرا ایشان میدید همیشه با هم بودیم نمیتوانم باور کنم نمیدانم چه بگویم و واقعا نمیتوانم چیزی بگویم همه شما را به خدا میسپارم. امیدوارم که این کرونای لعنتی هر چه زودتر از بین برود تا ما کمتر شاهد از دست دادنه عزیزانمان باشیم.
هیچوقت فکر نمیکردم مهرآوران اصلا بمیرد
سید عباس عظیمی ـ مدیر عامل سابق موسسه هنرمندان پیشکسوت ـ از دیگر حاضران در این مراسم بود. عظیمی نیز با اندوه و گریه درباره مرحوم مهرآوران گفت: هشت سال در موسسه هنرمندان پیشکسوت با استاد مهرآوران زندگی کردیم، سفر رفتیم، جشن رفتیم، آدم ها را باید در سفرها بشناسی. چه در جشنهایی که با خانوادها بودیم چه در ماموریتهایی که برای سرکشی به هنرمندان عزیز در سراسر کشور داشتیم. ایشان بمب انرژی بود. من هیچوقت فکر نمیکردم که استاد مهرآوران اصلا بمیرد. نمیدانم چرا روزگار اینطور شده است. کرونا که به جای خودش. زمان زیادی نگذشته که از موسسه هنرمندان پیشکسوت استاد مهرزمان فخار منفرد را از دست دادیم و الان هم شنیدن خبر رفتن عزتالله مهراوران مارا شوکه کرد.
عظیمی ادامه داد: مرگ حق است؛ گذشتگان ما رفتند و ما هم خواهیم رفت ولی مهم این است که وقتی میرویم این چنین عاشقانه دوستمان داشته باشند و از رفتنمان متاثر شوند. مطمئنم استاد با آن دل پاک و صافی که داشت این رفتنش مثل یک پرواز بود. من این عروج غمناک استاد را به خانواه محترم، همسر گرامی شان و هژیر عزیز، خواهر و برادرهای گرامی و لُرهای هم تبار خودمان تسلیت میگویم. به عنوان یک لُر افتخار میکنم که استادی از این قوم این چنین در جامعه هنری درخشید و اینچنین داغ رفتنش بر دل همه ما نشست.
او یادآور شد: کاش میشد فیلمهایی که در این سفرها داشتیم را پخش کنیم تا میدیدید اگر دو نفر در اتاق با استاد مینشستیم، تلاشش انرژی رساندن و لبخند نشاندن بر لبها بود. در اوج مشکلاتی که من میدانستم در پشت آن چهره خندانش وجود دارد، یک لحظه غم در چهره ایشان ندیدم. در کرمان میرفتیم برای رسیدگی به دانش آموزان مناطق محروم ما در مسیر کم می آوردیم و ایشان با آن سن و سال به ما انرژی میداد. کاش میشد آن فیلم ها را برایتان پخش کنم که ببینید که ایشان با رقص و لبخند و طنز ما را بیدار نگه میداشت که پشت فرمان ماشین خوابمان نبرد و برسیم. از ایشان خواهش می کردم تا کرمان با هواپیما بیاوریمشان و آنجا به ایشان ملحق شویم، میگفتند عشق این سفر به این سختی است. ایشان به بچهها ی مناطق کپرنشین آنجا انرژی میداد و با آنها عکس میگرفت و خوشحالشان میکرد و خبرهای خوب به آنها میداد. نمیدانم چطور استاد رفت. این مرد عشق، مرد انرژی چطور از میان ما رفت. فکر میکردم این مرد، آنقدر انرژی دارد که بعد از بیماریاش باز برمیگردد و به همه انرژی می دهد. درد سختی است. برای شادی روحش دعا میکنیم و می خواهیم خدا طوری ما را ببرد که اینطور عزت داشته باشیم.
گفته های پسر در فراق پدر
هژیر مهرآوران، فرزند مرحوم عزتالله مهرآوران در مراسم تشییع و خاکسپاری پدرش با خواندن دو بیت شعر از خیام سخنرانی خود را آغاز کرد: چون نیست ز هر چه هست جز باد بدست
چون هست به هر چه هست نقصان و شکست
انگار که هر چه هست در عالم نیست
پندار که هر چه نیست در عالم هست
پسر زنده یاد مهرآوران سپس ادامه داد: سخن بسیار است ولی جان و توان گفتنش نیست. من و مادرم تنها بخش کوچکی از خانواده بزرگ استاد مهرآوران هستیم. این افتخار نصیب ما شد که با او هم خون و هم خانه باشیم. من فقط اشاره کوچکی میکنم به آنچه در کنار او بودن برای ما داشت. پدرم مردی بود پر از عشق، شادی و سرزندگی و هر جا که میرفت با خودش شادی و خنده و سرور میبرد. هرچند در دل غمهای بسیار داشت. همه روابط بالا و پایینی دارند ولی ما عشق را با پدرم تجربه کردیم چه در زندگی با اوچه در رفتنش. من خودم دانش آموخته هنر هستم. هنرمندان بسیاری را دیدیم از این رو به جرأت میتوانم بگویم که پدر به معنی واقعی کلمه یک هنرمند بود؛ حتی در زندگی شخصیاش حیف که انقدر زود رفت. حیف که اینطور رفت. ای کاش فرصت داشت تا همچنان هنرش را به ما ارائه کند و با ما سهیم شود.
هژیرمهرآوران در ادامه صحبتهایش با فرو خوردن بغض و اندوهش عنوان کرد: یک خواسته کوچکی از شما دارم قدر هر لحظه بودن با عزیزانتان را بدانید، زیرا از دست رفتن فرصت ها درد بزرگی است. دوست دارم بخشی از نمایشنامه «ابریشم بانو» نوشته استاد عزتالله مهرآوران را خدمتتان بخوانم. «به خدا که خیال آمدنش نبود، بازی ما با این روزگار قهار تمام شده بود. کسی نیست به این روزگار سیلی بزند؟ هی می گیرد، هی میبرد، هی از این قبیله عاشق چراغی خاموش میشود … حالا ما فردا»
هژیر مهرآوران در پایان از افرادی که او و مادرش را در مدت بیماری پدرش همراهی کرده و جویای احوال پدرش بودهاند، قدرانی کرد و گفت: من باید از خیلی ها تشکر کنم اما لیست کوچکی تهیه کردیم که از طرف من و مادرم از آن ها تشکر میکنم. جناب آقای دکتر قالیباف ریاست محترم مجلس شورای اسلامی، جناب آقای دکتر اسماعیلی وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی، جناب آقای دکتر شالویی معاونت محترم هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، جناب آقای دکتر پوراحمدی مدیریت محترم صندوق اعتباری هنر و جنابآقای حسینی پور مدیریت محترم موسسه هنرمندان پیشکسوت که آرزوی سلامتی هر چه زودتر ایشان را داریم. تشکر ویژه و قلبی ما از جنابان آقای ابراهیمی، اسپید کار، بخشی و حلاجیان که از لحظه بستری بابا تا همین الان در برگزاری مراسم قدم به قدم در کنار ما بودند. شهرداری محترم تهران، جناب آقای شاهسواری مدیریت محترم خانه سینما، جناب آقای گیل آبادی مدیریت محترم خانه تئاتر، جناب آقای جبلی رییس صدا و سیما و مدیریت و کادر درمان محترم بیمارستان آتیه بخش ای سی یو و پزشکان و به طور خاص پرستاران که واقعا مثل یک خانواده همدرد ما بودند و نیز ساکنان و هیات مدیره و کارکنان عزیز بلوک هفت فاز دو اکباتان. سپاس از اصحاب رسانه و در انتهای سپاس و قدردانی صمیمانه ما از جامعه هنری و مردم شریف ایران که واقعا مثل یک خانواده پیگیر اخبار حال ایشان بودند و بعد از رفتنشان محبتشان را به ما ثابت کردند و همه شما عزیزانی که در این شرایط خاص به اینجا آمدید و ما را تنها نگذاشتید. به قول پدر همگی شاد و تندرست باشید.
حافظ رفتن عزت را به من گفت
بخش دیگری از این مراسم با صحبت های داود فرشباف رواسانی ـ خوشنویس پیشکسوت ـ همراه بود.
این هنرمند با بیان اینکه در این مراسم و در حضور همه بزرگورانی که از موسسه هنرمندان پیشکسوت حضور دارند صحبت کردن بسیار مشکل است، با خواندن چند بیت شعر سخنرانیاش را آغاز کرد:
«بیا تا قدر یک دیگر بدانیم
که تا ناگه ز یک دیگر نمانیم
غرضها تیره دارد دوستی را
غرضها را چرا از دل نرانیم
کنون پندار مردم آشتی کن
که در تقدیر ما چون مردگانیم
چو بر گورم بخواهی بوسه دادن
رخم را بوسه ده کاکنون همانیم
عزتالله مهرآوران عزیز ما پرواز کرد و روحش ابدی شد اما، من معتقدم هنرمندی که صاحب اخلاق است هرگز نخواهد مرد؛ او در حیطه دیگری در تاریخ دیگری خواهد آمد و رسالت دوباره اش را انجام خواهد داد. مهرآوران نمرده است؛ چراکه در دل هزار هنرمند پیشکسوت و خانوادههایشان و دامادها و عروسهایشان و نوههایشان و کپرنشینها و کسانی که نیازمند محبت و کمک ایشان بودند زنده است و در قلب همه ما جا دارد. ما هر شب برایشان دعا میکردیم؛ دو سه شب پیش که دعایم تمام شد تفال کردم و پروازش را حافظ کاملا به من گفت؛ در منزل به خانمم گفتم عزت رفت خانمم گفت که خدا نکند ان شاءالله خوب میشود گفتم نه من چهار بار حافظ را خوشنویسی کردم حافظ به من دروغ نمیگوید.»
خوشنویس پیشکسوت سپس به جایگاه هنرمندان در جامعه اشاره و تصریح کرد: آنچه که مهم است قدردانی کردن و ارج و قرب نهادن به هنرمند است. حضرت علی (ع) حدیث مبارکی دارد که به آقای دکتر اسماعیلی وزیر ارشاد هم گفتم؛ حضرت فرمودند «عظیم ترین فاجعه ضایع کردن هنر است». ای مسوولان بدانید اگر هنرمند ضایع شد، تبعاتش در جامعه میشود فحشا، اعتیاد، دزدی و جنایت؛ چون ما رسالتمداران جامعهایم. قبل از مردن هنرمند باید هنرمند را ساپورت کنید. هم ساپورت اخلاقی معنوی و هم ساپورت مالی. بعد از مرگ هیچ چیزی به درد ما نمیخورد.
فرشباف رواسانی در ادامه دو بیت آهنگ دشتی برای زنده یاد عزت الله مهرآوران خواند و یادآور شد که او این موسیقی را دوست میداشت.
«نمیدونم دلم دیوانه کیست
کجا آواره و در خانه کیست؟
نمیدونم دل سرگشته مو
اسیر نرگس مستانه کیست»
این استاد خوشنویسی در پایان گفت: عزت جان من و خیلی ها آرزو داشتیم که زیر تابوت ما را تو میگرفتی ولی افسوس و صد افسوس که چرخ گردون همیشه گلهارا دستچین میکند و تو رفتی ولی همیشه در کنار ما حضور داری و هستی و در دورهمی ها و مسافرت های آینده همیشه در کنار ما خواهی بود.
عکس بالای مطلب از آرشیو بانیفیلم
بدون دیدگاه