یادداشت
جمشید پوراحمد
برای سحر ولدبیگی
به گمانم اگر مارکوپولو زنده بود، سر اینکه کداممان بیشتر سفر داشتهایم با هم در جدال و کارمان به پلیس ۱۱۰ میکشید! نمیدانم خوشاقبالی مارکوپولوست که به ابدیت پیوسته، یا من که هنوز و همچنان در سفرم و نفس میکشم!
***
باغ دلگشای طبس بهشت کوچکیست که در دل کویر جای گرفته؛ حیرتانگیز که چگونه این تلفیق زیبا و خارقالعاده توسط خالق و نقاش چیره دستش به واقعیت تبدیل گشته! بهشتی متعارف و ملموس در عمق کویر که با دیدنش حال بدتان، خوب خواهد شد و بدون شک از پمپ انرژی باغ بدون پرداختی، ظرفیت انرژی خود را بالا خواهید برد، مشابه این باغ رویایی را در هیچ کجای کشور بزرگ و پهناورمان ندیدهام.
***
سحر ولدبیگی را از دوران کودکیاش میشناسم، پدرش مسعود، اسطورهای محترم و هنرمند فراموش نشدنی تئاتر، تلویزیون و سینمای ایران است که جایگاه ویژهای به عنوان استاد و برادر نزد این حقیر داشته و دارد. مادر هنرمندش هم زری ولدبیگی، با یک دنیا خاطره خانوادگی و کاری،
نگاهی به شخصیت متفاوت و عجین شده با آنچه «همه خوبان دارند…» سحر ولدبیگی این هنرمند بیبدیل و دوست داشتنی بیندازیم،
همین جا بگویم که در انتظار خواندن مطلب کلیشهای همیشگی نباشید! مثل اینکه، سحر ولدبیگی کی وارد عرصه هنر شده، چه کرده و…، شاید آنچه من از سحر ولدبیگی میدانم، برای شما هم جذاب باشد!
سحر ولدبیگی را بگذارید وسط باغ دلگشای طبس، میان این گلستان زیبا، سخت میتوانید او را پیدا کنید! باید چون خودش زیبابین، زیبااندیش و زیبا سیرت باشید، به اعتقاد بنده نیما فلاح عزیز، این هنرمند بسیار جذاب و با اخلاق توانست سحر ولدبیگی را در باغ دلگشای زندگی از میان هزاران غنچه ببیند و او را به عنوان همسر انتخاب کند. این دو هنرمند سالهاست چون باغ و باغبان در کنار یکدیگر به زندگی ادامه میدهند.
خصلتها و باورهای سحر ولدبیگی؛ او برای خوب بودن و خوب ماندن مرز نمیشناسد. سازه زندگیش براساس اراده اوست، به همین دلیل پیش آمده که چون رهبر ارکستر پشت به دیگران قرار بگیرد! اما به بهترین وجه ممکن، کاری را که دوست داشته انجام میدهد و آخر همه بلند میشوند و تشویقش میکنند،
سحر ولدبیگی خود ساخته و بدون حامی و اسپانسر، در سینما و تلویزیون دیده شد، محبوب شد و طرفداران بی شماری پیدا کرد، او تحت هر شرایطی به شعارهایی که میدهد متعهد است و به هر قیمتی آنها را جامع عمل میپوشاند،
سحر ولدبیگی حساس و زود رنج است ، اما در عوض عطوفت و معرفتش درحد همهی بامعرفتهای عالم است،
اما آنچه باعث متمایز بودن این هنرمند مستعد میشود و به همین دلیل در برابرش سر تعظیم فرود میآورم، این است که او هنرمندی است که سلامت زندگیش را با چنگ و دندان حفظ کرده و هیچگاه به حاشیه و بیراهه نرفته است،
***
در نیم قرن گذشته تعداد زنان هنرمندی که از هر نظر لایق نمره بیست را دارند بسیار زیاد است؛ اینها هنرمندانی هستند که بنده از نزدیک با شخصیت آنها آشنا هستم؛
ژاله علو عزیز که برایش سلامتی آرزو دارم.
مهین دیهیم که کوتاه زمانی در خدمتش بودم.
مهری ودادیان که جای مادرم را در نبود او پر میکرد.
ثریا قاسمی که چون برلیان میدرخشد و فرزنداتس که سفیر ادب و شخصیت هستند.
مهرانه مهینترابی که مدتهای طولانی همسایه هم بودیم و در یک مجتمع زندگی میکردیم.
پریوش نظریه الگوی یک زن هنرمند با صدها شایستگی قابل احترام و ارزشمند.
فریبا کوثری، لعیا زنگنه و… و سحر ولدبیگی عزیز که هنوز جوان است و جوان خواهد ماند.
سحرولدبیگی عزیز برایت دشتی با هزاران درخت بنه آرزو دارم.
تلفیق شهر طبس و بهشت و اسم ایشون رو یک جا جمع زیباست و زیباتر به نیکی یاد کرده اید از اسامی ای که دنیایی از خاطره رو در ذهن های زیادی زنده نگه میداره….
کسانی که شهرت و نام و اوازه ای به واسطه ی سینما و تلویزیون به دست آوردند ولی در عین حال همچنان ریشه های قوی ای که داشتند باعث نشد که موج های سنگین باند بازی و مسائل پشت پرده اونها رو هرگز نه تنها به لرزه در نیاورد حتی با صلابت، پیوسته، ارام اما با قدرت به واسطه ی همون ریشه ها به دور از هر حاشیه و ماجرایی در بطن و متن کار ماندند و هرگز به حاشیه کشیده نشدند…..
سلام….
تمثیل وتشبیهات گر به دست زبردستان بیفتند اینگونه کارساز خواهند شد، درک وشناخت گوهرناب حاصل ازآمیختگی هنر و زن را شاهدیم باتشبیه یافتن چنین زنانی به گلهایی ازبهشت کوچک طبس تا رسیدن به ذات پاک هنر و هنرمندی به دور از بی مهری ونامردمی اپیدمی یافته این روزهاست. خانم سحرولدبیگی بازیگر دوست داشتنی وبی حاشیه ایست که همه برخواسته ازاصالت داشتن ایشان در دنیای سینماست.