بازیگر نمایش «خانم آقای جرج کلونی» درباره تجربه‌اش از نقشی که ایفا می‌کند، گفت: «برکات» زنی است که بیش از توان روحی هر زنی رنج دیده‌است و من به عنوان بازیگربرای ایفای این نقش از نظر عاطفی و حتی جسمانی دچار ویرانی می‌شوم.

میترا رفیع، بازیگر سریال‌های گیلدخت و بی‌همگان این شب‌ها در تئاتر «خانم آقای جرجکلونی» نقش پرچالش «برکات» را اجرا می‌کندداستان این نمایش درباره پشت صحنه‌ یک فیلم هالیوودی است که بدل جرج کلونی بادختری عرب به عنوان دستیار لباس آشنا می‌شود و این شروعی‌ است بر کشف گذشته‌ایرازآلودِ آن دختر«خانم آقای جرج کلونی» به کارگردانی مونا صوفی از ۲۷ آذر در سالن سمندریانتماشاخانه ایرانشهر روی صحنه رفته‌است.

رفیع در گفت‌وگو با ایرنا، درباره نحوه حضورش در این نمایش وپیچیدگی‌ها و مختصات این نقش صحبت کرد. مشروح این گفت وگو در ادامه آمده است.

*چه شد که پس از چند نقش در دنیای تصویر و سینما حضور در تئاتر را انتخاب کردید؟

حضور من به عنوان یک بازیگر در قامت کاراکترهای داستان‌های گوناگون از زمانکودکی‌ام آغاز شد. در تمام این سال ها از بزرگان و اساتیدی که افتخار همکاری با ایشانرا داشته‌ام آموخته‌ام. پیش از این که وارد دنیای تصویر و سینما شوم نیز بازیگر تئاتربوده‌ام. اما سرنوشت کاری‌ام این‌گونه رقم خورد که به خاطر فیلمبرداری کارهای قبلی‌اممدتی از صحنه تئاتر دور بمانم. از این رو انتخابِ بازی کردن در تئاتر از جانب من کاردور از انتظاری نبوده است.

چرا که سال‌ها در نوجوانی و سال‌های دانشگاه مشغول به فعالیت در این فضا بوده‌ام. تحصیلات دانشگاهی من هم تئاتر است. تصور می‌کنم چون صورت و نام من تا حدودیاز طریق دنیای تصویر معرفی شده است، بازی در آخرین تئاترم بیش از کارهای قبلی بهچشم آمده است.

*چگونه برای این نقش انتخاب شدید؟

روزی آقای حسین میرزامحمدی کارگردان فیلم سینمایی «کت چرمی» با من تماسگرفتند و از من برای گپ و گفت درباره تولید یک تئاتر دعوت کردند. در آن روزها شرایطکاری‌ام به صورتی بود که تصمیم گرفتم صرفاً از سَرِ ادب در این جلسه حاضر شوَم وتشکر و عذرخواهی کنم. چراکه تصور می‌کردم از نظر زمان و انرژی به این کار نخواهمرسید.

بسیار نقش دشوار و پرآسیبی بود. به عنوان یک زن هر شب فضایی عجیب را تجربهمی‌کنم. از نظر عاطفی و حتی جسمانی دچار ویرانی می‌شوم

وقتی در آنجا حاضر شدم با کارگردان نمایش خانم مونا صوفی، آقای حسین پارسایی وگروه تولید و گروه بازیگران گفت‌وگو کردم و با بهنام شرفی عزیز قسمت‌هایی از متن رادورخوانی کردیمهمان لحظه متوجه شدم که نقش برکات بسیار دشوار و ویژه است. آنشب نظر خانم صوفی این بود که برکاتی که در ذهن تصور کرده را حالا در وجود من دیدهاست. آن شب از دیدار با این گروه بسیار شاد شدم و در نهایت قرار بر این شد که متن رابخوانم و وارد تعامل شویم که اگر امکان همکاری وجود داشت، تمرین‌ها را آغاز کنیم.

متن را خواندم. خواهرم و دو نفر از اساتید ادبیات نمایشی که دوستان من هستند همزحمت خواندن متن را کشیدند. در نتیجه گفته شد که این داستان، داستانی تلخ است اززندگی زنی که بازی کردن نقشش نفس گیر خواهد بود. از طرف دیگر این که این داستانیک پا در واقعیت دارد و یک پا در تخیل نویسنده کار مرا سخت‌تر می‌کرد.

دوستانم به من گفتند که این نمایش قصه زنی است به نام برکات که شاید «نجات یافته» محسوب می‌شود اما همچنان «قربانی» است. گفت‌وگوها و چالش‌ها طی شد و پس از۱۰ روز من به اولین جلسه تمرین نمایش «خانم آقای جرج کلونی» پیوستم.

*متفاوت بودن برکات نسبت به دیگر نقش‌هایتان برای شما انگیزه حضور در این تئاتر راایجاد کرد؟

نکته‌ای که وجود دارد این است که به نظر بنده بازیگر می‌تواند چندین نقش شبیه به هم رانیز متفاوت و با جهان‌بینی‌های گوناگون اجرا کند. اما سلیقه شخصی من این است که«حالا که می شود صبر کرد و پیشنهاد بازی در کاراکترهایی با شناسنامه متفاوت وچالش‌های جدیدتر و جذاب‌تر را شنید؛ چرا نباید چنین کاری بکنم؟ چرا نباید صبورباشم؟». در واقع خودتان بسیار درست فرمودید. حتی هندسه و مختصات اولیه این نقشهم از کاراکترهای اولیه‌ای که ایفا کردم متمایز است. این تمایز، در انتخاب من بی تأثیرنبوده‌است.

170876770.jpg

میترا رفیع، بازیگر نمایش «خانم آقای جرج کلونی»

*آیا خواندن کتاب یا مرجع مشخصی تاثیری بر روی شما گذاشت؟ در بازی‌تان چقدر ازمنابعی که در دسترس‌تان بود تاثیر پذیرفتید؟

قطعاً بله. یکی از راه‌های آفرینش نقش، مخصوصاً نقش‌هایی که مستند یا نیمه مستندهستند، تحقیق و پژوهش در مورد آن کاراکتر است. سنِ نقش، ویژگی‌هایش، شغلش،خاستگاه اجتماعی‌اش، جامعه و فرهنگ و دینش

برکات دختری کرمانجی است که دین «ایزدی» دارد و اهل دهی به نام «سنجار» است. تجربه وحشتناکی که این دختر در چنگ داعش از سر گذرانده بود برگرفته از کتاب«آخرین دختر» نوشته‌ی نادیا مراد، دخترِ نجات یافته‌ی ایزدی است. آن کتاب را بهپیشنهاد کارگردان مطالعه کردم. در عین حال، دیگر نوشتارها و مقالاتی که در این باره بودرا خواندم و به تماشای چندین سمینار از دختران نجات یافته یا روانکاوانی که دربارهدرمان آسیب این دختران سخنرانی می‌کردند نشستم. اینها برای من بسیار روشنگربودند. اما کافی؛ نه.

*شما راوی یک داستان تلخ هستید و نقشی سخت را بر عهده دارید. آیا این تلخی برروحیه خودتان اثرگذار بوده است؟

به عنوان یک زن هر شب فضایی عجیب را تجربه می‌کنم. از نظر عاطفی و حتی جسمانیدچار ویرانی می‌شوم

چطور می‌شود از رودخانه‌ای عبور کرد و خیس نشد؟ تصور من این است که نقش،همچون رودی است که بازیگر بدون هیچ‌گونه ادَواتی از عرضِ آن گُذر می‌کند. حالا گاهیاین رود جریان و عمق متعادلی دارد و بازیگر در ایمنی به آن سوی رود می‌رسد. گاهی همنقش، رودی است خروشان با عمقی که آب از سَرِ بازیگر می‌گذرانَد. بسیار نقش دشوار وپرآسیبی بود. به عنوان یک زن هر شب فضایی عجیب را تجربه می‌کنم. از نظر عاطفی وحتی جسمانی دچار ویرانی می‌شوم.

دست کم یک شبانه روز باید خودم را تیمار کنم تا به اجرای شب بعد برسم. خانواده ودوستانم هم در این راه بسیج شده‌اند. ظاهراً قبل و بعد از اجرا متبسّم هستم و تلاشمی‌کنم با انرژی و مهربانی با گروه و مخاطب مواجه شوم. اما واقعیت این است کهویرانی برکات منجر به ویرانی من هم می‌شود. پنجشنبه و جمعه این هفته ما در هر شبدو اجرا خواهیم داشت و این برای من چیزی نیست جز یک آزمون سخت و جانکاه.

*خودتان چه برداشتی از کاراکتر برکات دارید؟

«برکات» از نگاه من نجات یافته‌ای است که همچنان قربانی است. برکات دختری‌است کهبیش از توانِ روحی هر زنی رنج دیده‌است. اما همان طور که دکتر صادقی گفتند «دنیابرای رنجِ ما پَشیزی ارزش قائل نیست و اینعبورِ ما از رنج استکه دنیایی را بهشگفتی و تحسین وا می‌داردنقطه روشن برکات نیز همان عبوری‌ست که از رنجِ خودکرده‌است. یک تلاشِ بزرگ برای تولّدی دیگر و در ادامه تلاشی مداوم برای بقایش پس ازآن تولّد. ساختنِ یک ویترین مرتّب و زیبا برای دور نگه داشتن اطرافیانش از انبارِ واقعیِذهن و زندگی‌اش. قدرت و هوش او هستند که اولین ناجی‌هایش محسوب می‌شوند.

170874248.jpg

نمایش «خانم آقای جرج کلونی»

*آیا ریختن اشک شبانه باعث آسیب به چشم هایتان می‌شود؟

(می‌خندد) وقتی خدای ناکرده شخصی در زندگی واقعی‌اش گریه می‌کُند، قطعاً از نظرروحی تخلیه می‌شود و شاید تا ساعتی بعد آثار گریه از صورت و ذهنش پاک شود. اماوقتی این امر تکرار شود، تکرار شود و تکرار شودو مدام به خاطر شخصی غیر ازخودت (نقش) از درونْ دچار آشفتگی شَوی و این آشفتگی مُنجر به گریستن حقیقی رویصحنه شود، یعنی بی‌وقفه در حالِ پذیرفتن آسیب هستی. هم در جسم و هم در جان.

گاهی بعضی از تماشاگران می‌پرسند، واقعاً خودتان اشک می‌ریختید؟ در واقع رودررویآنها در اوج صداقت این اتفاق می‌افتد و دیگر دوربینی هم در کار نیست که بگوییم کلَکسینمایی بوده‌است و یا با اشک‌های مصنوعی به بازیگر مدد رساندند. با ناامیدی بهآنها می‌گویم: «هیچ جادویی در کار نیست. روبرویتان بودم و گریستمسردرد،چشم‌درد و افت انرژی واضحی که هر شب پس از اجرا تجربه می‌کنم، قابل وصف نیست. چرا که پشت این گریستن واقعه‌ای هولناک نهفته است.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *