بازیگر سینما و تلویزیون تأکید کرد اگر بعد از سریال «مختارنامه» حمایتی از سازمان صداوسیما می‌دیدم قطعاً الان داشتم سریال «سلمان فارسی» را کار می‌کردم. بازیگری است که برای اولین بار در لباسِ یک قهرمان دیده شد. قهرمانی که در دوره امام حسین(ع) زندگی می‌کرد و نامش «صائب بن مالک» بود. حمیدرضا عطایی به تعبیرِ خودش قرار نبود هنرپیشه شود اما از کسوت نجات غریقِ فدراسیون وارد بازیگری در تلویزیون شد.

به گزارش تسنیم، عطایی سال 1382 برای بازی در نقش «صائب بن مالک اشعری» به داود میرباقری کارگردان «مختارنامه» معرفی شد. بعد از یک سال تمرین سوارکاری و شمشیرزنی عربی از سال 1383 جلوی دوربین رفت.

در سال 1391 بازی در تلویزیون را با سریال «یلدا» به کارگردانی حسن میرباقری ادامه داد تا اینکه چهره‌اش با سریال «آسمان من» در سال 1393 شناخته شد. چند سال بعد دوباره با “خانه امن” و “صبح آخرین روز” دیده شد و نقش‌های دیگری از خودش به جای گذاشت. اما چرا آن‌قدر بازیگرانی مثل او که در سریال‌های تاریخی می‌درخشند کم‌کارند؟

یا پیشنهادها ضعیف‌اند و نمی‌تواند توجه این بازیگران را جلب کند. همچون کاراکترهای یکسری ملودرامِ ضعیف و یا کارهای کمدی به «عطایی» پیشنهاد شده اما او نپذیرفته است. چرا که در جریانِ این گفت‌وگو بارها به این نکته اشاره کرد: برای من سینما و تلویزیون با قهرمان و ضدقهرمان شکل می‌گیرد و اگر مدت‌ها نقشی نمی‌پذیرفتم چون قهرمان و ضدقهرمان کمرنگ شده است.

او درباره نپذیرفتن نقش «سلمان فارسی» و گلایه‌هایش از عدم توجه به بازیگران کارهای تاریخی مثل «مختارنامه» صحبت‌های قابل تأملی کرده که مشروح این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید:

*به عنوان مقدمه بفرمایید؛ شنیده‌ام جایی گفتید آقای میرباقری کارگردانی‌اش همراه با کشف و شهود اتفاق می‌افتد؛ درست است؟

به نظرمن کشف و شهود جزئی از شخصیتِ سیدداود میرباقری است. روحیه خاص خودش را دارد؛ این را در وجودش طی 5 سال که با او کار کردم، یافتم. در جریانِ افتادن کلاه از سرِ صائب به این واقعیت پی بردم.  دو سال تقریباً از کار گذشته بود و داشتیم کوچه پس کوچه‌های کوفه را فیلمبرداری می‌کردیم و تکرارِ صحنه‌ها و توجه به ظرافت‌ها طول کشید که یکی دو سال در آنجا قصه ادامه پیدا کرد.

خیلی کارها کردیم تا کلاه از سرِ صائب نیفتد، تا اینکه سرانجام آقای میرباقری با خودش فکر می‌کرد گفت اصلاً قرار نیست این بماند روی سرِ صائب! ما قصه را این‌طور شکل می‌دهیم در هر جنگی که قرار است پیروز شود، این کلاه می‌افتد. در جا این مفهوم را جاری کردند. از این زاویه می‌گویم کارگردانی آقای میرباقری همراه با کشف و شهود اتفاق افتاد.

* شاید بسیاری ندانند که نقش «سلمان فارسی» را به شما پیشنهاد دادند؛ چرا نپذیرفتید و این نقش به بازیگر دیگری رسید؟

لطف کردند و اعتماد کردند نقش «سلمان فارسی» را به من پیشنهاد دادند و برای این نقش مذاکره داشتم. محبت کردند سناریو را در اختیار من قرار دادند. نقش «سلمان فارسی» در سه مقطع، نوجوانی، جوانی و میانسالی. میانسالی و جوانی را با من صحبت کردند. خیلی فکر کردم و تصمیم سخت و حساسی بود. اجازه خواستم فکر کنم و در نهایت عذرخواهی کردم.

طبیعتاً این نقش‌ها برای هر بازیگری وسوسه‌برانگیز است. بی‌تعارف با این شرایط و امکانات و حمایت‌های ضعیف، نمی‌توان سراغِ این نوع کارها رفت. چرا که این کارها و نقش‌ها زمان‌بر است و شرایط ویژه خاص خودش را دارد. یعنی وقتی می‌گوییم سخت است اساساً بازیگری کار آسانی نیست.

در برنامه‌ای دیدم آقای کمدینی که مجری تلویزیونی است، می‌گفت: “بازیگری خیلی آسان است من فکر می‌کنم ایشان هنوز بازیگری را تجربه نکرده است. نقش‌هایی را تجربه نکرده که بخواهد بفهمد چقدر سخت و آسان است.”

اساساً بازیگری که با ابزار روح، روان و انگیزه‌های آدمی، در ارتباط است، کار اصلاً آسانی نیست. خصوصاً در این نوع نقش‌های سخت که بازیگر خیلی عمیق باید رویِ کاراکترش متمرکز شود. البته اگر بخواهید از این نقش‌هایی بازی کنید که خیلی عمیق نمی‌شود، علاقه‌مندان به بازیگری از همه‌جا هجوم می‌آورند. اگر نقشی درست تعریف‌شده باشد و در واقع از مفاهیم و مضامین خاصی تبعیت کند و رو به جلو برود اصلاً کار آسانی نیست.

* صحبت‌های شما نشان می‌دهد خیلی گلایه دارید. مشکل کجاست؟

مشکل در حمایت‌هاست. خیلی از بازیگران پیشکسوت خودم را می‌بینم با سال‌های سال فعالیت و کاربلدی و توانمندی، کم‌کار و بیکار و خانه‌نشین‌اند. این جمله گزیده‌کاری از کجا آمده است؛ چنین چیزی نیست، کار نیست. اینکه آن آقای کمدین را مثال زدم، به خاطر این بود حتماً کارهای سختی در تلویزیون نکرده‌اند که معنیِ بازیگری را بدانند.

سینما خیلی راحت‌تر از تلویزیون است. منطق و علم اثبات کرده است. یکی از دلایلی که برخی از مسندِ سینما تکان نمی‌خورند و جا خوش کرده‌اند، برایشان راحت‌تر است. سخت‌ترین بخشِ بازیگری، حفظ راکوردهای حسّی است. حفظ راکوردهای فیزیکی‌اش هم جای خود دارد. پیدا کردن نقش، روحیات، انگیزه‌ها و چرایی‌های نقش، در پلان به پلان شکل می‌گیرند.

حفظِ این راکوردهای حسّی در طول یک سال سخت‌تر است یا در طول یک ماه؟ بنده در بزرگترین سریال تاریخی تلویزیون حضور داشتم آن‌قدر شرایط صحنه، آب و هوا و بخش‌های دیگر سخت بود که کار هرکسی نبود 5 سال علاوه بر همه راکوردها، راکوردِ چهره‌اش را حفظ کند. یعنی در خصوص نقش «صائب بن مالک» ریش و مو برای خودم بود و در دلِ آن کار، هیچ‌کاری را نپذیرفتم.

با وجود اینکه پیشنهادهای خوبی داشتم و اسناد آن هم موجود است. من اگر 10 سریال و فیلم بازی کنم که دیده نشود به چه درد می‌خورد. باید دیده شود تا کار بعدی را قبول کنم. آنجا بلافاصله دیده می‌شود و از همه مهم‌تر بزرگنمایی  است که در خاطره‌ها و در ذهن ناخودآگاه تماشاچی نقش می‌بندد.

تلویزیون با دنیایی از ممیزی و دستمزدهای بسیار پایین و غیرمؤدبانه برای همه عوامل و الان که به شدت نگران‌کننده است. اگر بعد از سریال «مختارنامه» حمایتی از سازمان صداوسیما می‌دیدم قطعاً الان داشتم سریال «سلمان فارسی» را کار می‌کردم.

سریال , صدا و سیما , فیلم ,

 حمیدرضا عطایی در سریال «خانه امن»

* اصولاً حمیدرضا عطایی دوست دارد چه نقشی بازی کند. «سلمان فارسی» به هرکسی پیشنهاد می‌شد در همان وهله اول می‌پذیرفتند. شما چون خیلی علمی و حساس و با ظرافت به موضوعات نگاه می‌کنید این نقش را رد کردید؟ متأسفانه امروز به هرکسی نقشی پیشنهاد می‌شود راحت می‌پذیرند. در عمقِ نگاه‌تان کدام نقش‌ها را بیشتر دوست دارید؟

ابتدا به امر نقش باشد و در سینما تعریف دارد از چه زاویه‌ای نگاه کنید. نقش این است که تأثیر عمیق در روند حرکت درام داشته باشد. بتواند درام را پیش ببرد. تأثیری بگذارد و بتواند در درام تعلیق ایجاد کند. نقش از این زاویه نوشته شده باشد؛ هرچه قدر بازیگر بتواند به لایه‌های پنهانی و عمیق بیشتر بپردازد و آن کاراکتر و بازیگر را دچار چالش کند و بتواند بازیگر عمیق‌تر رویِ آن متمرکز شود، این حائز اهمیت است.

نه نقشی که سطحی نوشته شده باشد و در واقع نقش‌هایی که آبکی‌اند و فاقد قهرمان‌اند! الان واقعاً چنین نقش‌هایی پیشنهاد شود من با جان و دل می‌پذیرم حتی یک بدمن و ضد قهرمان! یعنی در هر ژانری بازی می‌کنم به جز ژانری که تبحّر خاصی ندارم و طناز نیستم. آنها هم به اندازه من آدم جدّی نیستند.

* شما اصولاً زیاد صحبت نمی‌کنید و در فضای‌مجازی هم حضورِ فعالی ندارید. در صورتی که هرکسی جای شما بود آن نقش‌ها را بازی می‌کرد و زندگی هنری‌اش را از میانبر پیش می‌برد تا راهش؟ راهبردی که بسیاری امروز در فضایِ بازیگری در دستورشان قرار می‌دهند. 

سینما بخشی از زندگی ما به شمار می‌رود و بخشِ مهمی از زندگی من است اما تمام زندگی من نیست. برای رسیدن به این نقش‌ها هرکاری نمی‌کنم؛ دقیقاً همان کارهایی که شما به آن اشاره کردید مانور در فضای‌مجازی و یا پروپاگاندای رسانه‌ای. برای بازیگری آل‌پاچینو چنین اتفاقاتی نمی‌افتد.

بازیگری اینجا شوخی است. در آن سوی آب‌ها دو سال آل پاچینو در جزیره شخصی خودش استراحت می‌کند، پُر می‌شود و خودش را برای نقش بعدی آماده می‌کند. نه اینجا سری‌دوزی پشت سر هم، بازیگر بازی می‌کند و هیچ تفاوتی میانِ بازی‌هایش نمی‌بینیم.

* شما اشاره‌ای به فقدان قهرمان در سینما و تلویزیون کردید؛ اولاً چرا قهرمان در سینما و تلویزیون نداریم و در وهله بعدی آن ماجرای علاقه نوجوانان به صائبِ مختارنامه را هم تعریف کنید. 

همان‌طوری‌که در اوایل انقلاب روی سوپراستارها حساسیتی داشتند و آرام آرام شکل گرفت تا به صنعت سینما کمک کند قهرمان در فیلم‌های ما آرام آرام کمرنگ‌تر می‌شود. البته به سمت ژانر دفاع‌مقدس هدایت شد؛ آنجا ما قهرمان‌های خوبی از کارگردان‌های خوبی می‌بینیم. متأسفانه بعد از آن انجمن دفاع مقدس به نوعی منحل می‌شود. در واقع قهرمان وجود دارد اما خیلی کمرنگ و ضعیف است. به آن تعریف آرمانی‌ام در درام نمی‌رسد.

به ماجرای علاقه نوجوانان به صائبِ “مختارنامه” اشاره کردید؛  ما باید خوارک فرهنگی به کودکان‌مان بدهیم. وقتی فرهنگ آن سوی مرزها را به خُرد کودک و نوجوان ما بدهند خودش خواه ناخواه وارد شرایط و سبک زندگی خاصی می‌شود. متأسفانه کمتر در فیلم‌های ما الگوی مناسبی برای این نسل معرفی می‌شود. یادم می‌آید وقتی برای نشست سریال “مختارنامه” به صداوسیما دعوت شدم عده‌ای از بچه‌های مدیران تلویزیون آنجا بودند که از میان آن همه نقش بزرگِ سریال، برای صائب بن مالک صف کشیدند.

چرا این اتفاق می‌افتد؟ چون شمایل قهرمانی را در وجود این نقش دیده و به شدت مورد استقبال پسر بچه‌ها قرار گرفت. باید با کار و آثار فرهنگی مناسب، کودکان و نوجوانان را تغذیه کنیم.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *