11 سال از ثبت تعزیه به نام ایران در فهرست میراث جهانی یونسکو میگذرد و فیلمی که ناصر تقوایی برای تکمیل پرونده تعزیه ساخت، هنوز شاخصترین اثر مستند از این هنر نمایشی شناخته میشود که از قضا چند سالی است به شدت در معرض تحریف قرار گرفته است.
به گزارش ایسنا، ناصر تقوایی که بیش از 20 سال است، فیلمی نساخته هنگام تهیه پرونده ثبت جهانی تعزیه، فیلمی را با نام «تمرین آخر» به طور اختصاصی برای این پرونده ساخت. «تمرین آخر» براساس متن کلاسیک تعزیه «حُر دلاور» نوشته میرعزای کاشانی (در اوایل حکومت قاجار) و از معتبرترین متون در میان تعزیهنامههای چندگانه حر دلاور است.
تقوایی دوست داشت نسخه بلندی از این اثر بسازد که شرایط آن فراهم نشد و اگرچه سالها از ساخت این مستند کوتاه میگذرد اما تاکنون فیلم دیگری هم برای ثبت و به یادگار نگه داشتن اصالت تعزیه ساخته نشده است و اگر هم اثری تولید شده بیشتر در جایگاه مشاهدهگری بوده و معرفی درست و دقیقی از ماهیت تعزیه نداشته است.
در باب ویژگیهای خاص «تمرین آخر» همایون امامی – مستندساز و پژوهشگر – گفته است: «تمرین آخر» اولین فیلمی است که میتواند تعزیه را از آهنگ خودش کنار بگیرد و سرشت خود را نشان دهد. ما برای اولینبار با فیلمی روبرو هستیم که سعی میکند لحظه به لحظه آن را با دکوپاژ دقیق نشان دهد. بازسازی یکی از تکنیکهای سینمای مستند است که این فیلم میتواند مصداقی از آن باشد. فیلم تقوایی ذرهای از وجه اسنادی کم نمیکند و قطعا یک بازنمایی سینمایی از تعزیه است و میتواند به لحاظ کارشناسی تعزیه از اصالتی که مدنظر پژوهندگان است، مورد استفاد باشد. درواقع تقوایی یک تلفیق هوشمندانه بین دو مدیوم نمایش و سینما در این اثر انجام داده است.
این اظهارات سال 1392 در نشستی که به بهانه نمایش «تمرین آخر» در سینماتک خانه هنرمندان ایران برگزار شده بود، مطرح شد و خود تقوایی هم در آنجا مفصل درباره فیلمش توضیح داد که پس از گذشت چند سال به مرور صحبتهای او درباره فیلم و نگاهش به تعزیه میپردازیم.
ناصر تقوایی دربارهی چگونگی ساخت فیلم «تمرین آخر» توضیح داده بود: «فرمی از یونسکو برای ثبت تعزیه آمده بود و باید یک فیلم 10 دقیقهای درباره لباس در تعزیه، موسیقی و شیوه بازیگری آن ساخته میشد تا ضمیمه مدارک ثبت شود. ما به دلیل زمان کم، مجبور بودیم در حین تمرین برای ساخت فیلم بلند یک ساعته درباره تعزیه، این فیلم 10 دقیقهای را هم بسازیم.
البته در بخش دوم تعزیه که در حضور مردم اجرا میشود، نتوانستم زمینه اجرایی که دلم میخواست را فراهم کنم، زیرا تعزیه واقعی را میتوان فقط در روز عاشورا و در جمع مؤمنان اجرا کرد اما در این فیلم چند روز قبل با دو وانت و بلندگو در شهر راه افتادیم و اعلام کردیم که در روز جمعه میخواهیم قسمت پایانی تعزیه را فیلمبرداری کنیم و از مردم خواهش کردیم که با لباس مشکی در این مراسم شرکت کنند و آنها هم با ما بسیار همکاری کردند تا حال و هوای عزاداری در تعزیه ایجاد شود.»
او با اشاره به اینکه «به تعزیه به عنوان یک نمایش ایرانی نگاه کرد و البته نباید فراموش کنیم که نظم بیشتری در نمایش نسبت به تعزیه وجود دارد» ادامه داده بود: «کسانی که ادعا میکنند تعزیه دیدهاند، کدام تعزیه را به صورت کامل دیدهاند؟ ممکن است که از روستا یا هر جایی رد شدهاند و پنج دقیقه از یک تعزیه را دیدهاند اما هرگز به عنوان یک واحد نمایش مثل تئاتر، تعزیه را نگاه نکردهاند.
کیارستمی فیلمی از تماشاچی تعزیه ساخت که خود تعزیه مطلقا در آن نبود. من تصمیم گرفتم که با خود متن، یک تعزیه بدون تماشاچی بسازم، به همین دلیل «تمرین آخر» انتخاب شد. آن موقع گروهی تمرین کرده بودند که تعزیهای در شهر کاشان اجرا کنند که آخرین تمرینشان بود. کسانی که در این فیلم ایفای نقش میکنند، بهترین بازیگران تعزیه هستند. آنها از سراسر ایران گلچین شدهاند زیرا آقای ناصربخت (مشاور تقوایی و پژوهشگر هنرهای نمایشی) فراخوانی داده بود و از تعزیهکاران مهم ایران چند گروه آمده بودند و این اتفاق همزمان با المپیک آتن رخ داد. کشورهایی که ورزشکار برای شرکت در این مسابقه داشتند، میتوانستند یک گروه هنری هم همراه آنها بفرستند که از ایران برای این کار فرهنگی، گروه تعزیه انتخاب شده بود.
برهمین اساس من تصمیم گرفتم تعزیه حُر را انتخاب کنم که در آتن هم قابل اجرا باشد. به مفهوم امروزی اگر یک تعزیه ایرانی در کشور دیگر و با فرهنگ دیگری اجرا شود، تماشاگرانی که شیعه نیستند هم میتوانند آن را بفهمند، این آزمایش باید با تعزیه ایران انجام میشد. این، اولین گام در این موضوع بود و من معتقدم راه نجات تعزیه هنوز هم همین است و شاید ایام محرم بهترین زمان باشد تا ما آن را با یکی از باسابقهترین هنرها که هنر ملی ماست، پر کنیم.»
تقوایی در سال 92 تاکید کرده بود: «هیچ حمایتی از تعزیه نمیشود و در برخی موارد با آن مقابله هم میشود و تکیههایی که محل اجرای این نوع نمایشها هستند، رها شدهاند. هنگامی که این فیلم تهیه شده بود دو بار در جشنواره فجر همان سال به نمایش گذاشته شد. بعد از نمایش اول تعدادی از تهیهکنندگان تلویزیون برای خرید این فیلم به من مراجعه کردند که من هم از این موضوع استقبال کردم تا حداقل قسمتی از هزینه آن برای سازمانی که این فیلم را ساخته است، جبران شود، اما در اجرای دوم که در جشنواره نشان داده شد، یکی از آن تهیهکنندهها نزد من آمد، عذرخواهی کرد و گفت، تلویزیون با اجرای تعزیه مخالفت کرده است و از آن روز به بعد نمایش تعزیه از تلویزیون ممنوع شد و من دلایل این حرکتهای برعکس را نمیفهمم.»
او با اشاره به مفهوم اصالت بیان کرده بود: «من کمی در مفهوم اصالت دچار تردید هستم. آیا اصالت این است که ما هنگامی که به سفر رفتهایم و میبینیم تعزیهای در آنجا برگزار میشود و صرف اینکه عدهای روستایی آن را اجرا میکنند، دارای اصالت است؟ روستایی با توجه به اعتقاد و هر چه که دَم دستش است آن کار را انجام میدهد و اگر در همان زمان به روستای دیگری برویم شاید شاهد نمایش دیگری باشیم و به همین دلیل است که متن خوب تعزیه در آنجا اجرا نمیشود، زیرا حتی سواد خواندن شعر تعزیه هم در آنجا وجود ندارد. تعزیه هنری است که ویژگیهای خاص خودش را دارد، تعزیه نه تئاتر است نه سینما. گونهای از تعزیه آزاد است که مردم بر اساس ویژگیهای خودشان آن را اجرا میکنند و گونهای دیگر گروهی هستند که در شهر با تئاتر بیشتر آشنا شدند و در نمایش تعزیهشان از صداسازی استفاده میکنند.
برای انتخاب بازیگر در سینما و تئاتر، قد و قامت با نقش بازیگر باید همخوانی داشته باشد اما در تعزیه این اصول مطلقا ربطی به انتخاب بازیگر ندارد. بازیگر تعزیه باید خواننده باشد. اشقیاء زبانشان شعر نیست، تعزیه کدهایی میدهد که اگر شما ایرانی نباشید و مفهومی از تعزیه در ذهنتان نباشد، هنگامی که به آن برخورد میکنید، میتوانید متوجه مفاهیم آن شوید. تماشاگر با یک نگاه ساده به صحنه، میتواند بسیاری از اطلاعات را دریافت کند که یکی از آنها آواز دست راوی است که نقش اولیاء را ایفا میکند و هر کسی که به نظم حرف بزند جزو اشقیاء است.
رنگها هم نقش دیگری در تعزیه ایفا میکنند، هر کسی که سبز پوشیده باشد از خانواده اولیاست و هر کسی که رنگ سرخ بر تن داشته باشد از خانواده اشقیاء است.»
تقوایی در ادامه گفته بود: «مهمترین بخش تعزیه صحنه زرهپوشی شمر است که در اجرای آن با مصیبت بسیاری روبرو بودیم. هنگامی که نقش با آواز همراه است یک اُپرا میشود زیرا ترکیبی از موسیقی و نمایش است. من به عنوان کارگردان نمیتوانستم تعزیه را قطع کنم، زیرا با علامت کات باید از اول همه آن را میگرفتیم چون بازیگر تعزیه نمیتوانست بقیه شعرش را بخواند و باید صدای خودش را دوباره میساخت و آن را کوک میکرد. صحنه لباس پوشیدن یک صحنه پنج دقیقهای یکسره است و نمیتوان در سینما بازیگری را پیدا کرد که این نقش را بازی کند.»
او در این باره اضافه کرده بود: «امروز (سال 1392) یکی از بهترین دورههای تئاتر ایران است، زیرا میتوانید ببینید که ترجمه تئاتری چقدر کم شده است و کارگردانان تئاتر برای اجرایشان رشد خوبی کردهاند. هر بازیگر خوبی که در سینماست از تئاتر آمده است، تئاتر به سینما هم سرویس میدهد. به غیر از این دوران، دوران درخشان دیگری هم که ساعدی، انتظامی و نصیریان به تئاتر آمدهاند، وجود داشته است.
زمانی که من به این کار دعوت شدم سه اجرا از سه گروه متفاوت را دیدم که به دلیل کمبود نقش، برخی از بازیگران مجبور بودند، چند نقش را بازی کنند و از همین سه گروه که بهترینهای تعزیه ایران بودند از یک گروه خواستم تا دوباره بازی کنند و بالاخره پذیرفته شدند و هنگامی که به مرحله فیلمبرداری رسیدیم تنها 11 روز برای ساخت و ارسال این فیلم به یونسکو مهلت داشتیم. من در این فیلم تنها دو دوربین با خودم بردم اما در برخی از موارد نیاز به سه دوربین داشتم؛ بنابراین مجبور شدم در بعضی از تصاویر از دوربینی استفاده کنم که تصویری از ساعت 7 غروب را نشان میدهد و چون تعهد داده بودم که این کار را انجام دهم، با وجود همه این مشکلات انجام شد.
من تیتراژ فیلم را با نقاشی تکیه دولت که در زمان قاجار ساخته شده و یکی از بهترین تکیهها بوده است، شروع کردم. میرعزای کاشی یکی از تعزیهنویسان آن دوره است که من از متن او استفاده کردم. بعد از خواندن متن میرعزای کاشی حیرت کردم که آیا در دوران ناصرالدینشاه یک متن نمایشنامه غربی به زبان فارسی ترجمه شده است؟ یک نمایش باید همه اعضایش با هم وحدت داشته باشد. هماهنگ کردن لباس با متن نمایشنامه کار آسانی نبود. اجرا پاسخگوی هر چیزی است، این هنر نمایش است و اینجاست که به نظر میرسید واقعیتهای تاریخی فراموش میشوند. من نمیدانم روز اولی که میرعزای کاشی این متن را نوشت صحنه مربوط به لباس پوشیدن شمر هم همینطور نوشته شده است یا نه؟ این متن به لحاظ دراماتیک بسیار قوی است و متأسفم که به دلیل عجله و کمبود وقت رجز خواندن شمر و حُر بر روی صحنه را از دست دادم، خودم از این اتفاق راضی نبودم اما ناچار بودم کار را تمام کنم.»
تقوایی درباره بازی اسماعیل محمدی در نقش شمر هم گفته بود: «من هرگز در سینما ندیدم بازیگر به این هوشمندی این نقش را بازی کرده باشد و هنگامی که از او پرسیدم چه چیزی در ذهنت است که نقش را اینگونه بازی میکنی، او پاسخ داد من فکر میکنم که شمر واقعا یک ایرانی بوده است، بنابراین آن را اینچنین نشان میدهم. من به ایده درست این بازیگر اصالت میگویم زیرا فقط یک ایرانی میتواند چنین تصمیم درستی را بگیرد و این بازیگر در حین خواندن در برخی موارد شعرهای فردوسی را میخواند. آرزوی من بود که یک فیلم سینمایی بسازم و اسماعیل محمدی نقش اول آن را بازی کند. زیرا یک توان قوی در این بازیگر وجود دارد.
من دو شبیهساز را که پرده مربوط به کربلا را نقاشی کردهاند، دوست دارم؛ یکی حسین قوللر آغاسی و دیگری محمد مدبر هستند که اگر من فرصت کافی و بودجه مناسب را داشتم کار مدبر را میساختم زیرا کار او یک سورئالیسم واقعی است، اما در این فیلم تمام لباسها و صحنهپردازیها از مدل قوللر انتخاب شده است زیرا این دو، نقاشان برجسته تاریخ این مملکت هستند.»
تقوایی در تشریح نگاه خود از تعزیه گفته بود: «تعزیهها به طور کلی نمایشهای اکسپرسیونیستی هستند، ما چنین واژههایی در فرهنگ خودمان نداریم اما بعد از وارد شدن تئاتر مدرن، کمکم این مفهوم برایمان روشن شد و کارایی خودش را پیدا کرده است. یکی از ویژگیهای اکسپرسیونیست این است که شخصیتهای بازیگران متحول نمیشود مثل نمایش «چخوف». در تعزیه هم همینطور است، نقش حُر نقشی است که تحول پیدا میکند اما یک نقش که شمر است، دقیقا همان شخصیت اکسپرسیونستی است.»
وی با اشاره به اینکه «نمایش یک هنر زنده است و بسیاری از هنرها نتوانستهاند دوام بیاورند اما نمایش یک هنر باستانی است که در کنار مدرنیته دوام پیدا کرده، درباره تکیهها گفته بود: «تکیهها همیشه زود ساخته میشوند و تکیههای تابستانی یا زمستانی از طریق یک دیوار از هم جدا شدهاند که معمولا در حاشیه کویر از این تکیهها بسیار دیده میشود. تنها تکیهای که طراحی ویژهای دارد تکیه زواره است که در کنار مسجدی طراحی شده که آن هم معماری غریبی دارد که بدون گلدسته هم است و هنگامی که از آن مسیر به سمت یزد و کرمان میروید هر شهر یک سالن نمایش برای خودش دارد. در حالی که امروز هر شهری برای خودش یک سالن نمایش ندارد و نمایشی که گروهی جانشان بالا میآید تا ساخته شود و حداقل میتواند به مدت یک سال در شهرهای مختلف اجرا شود، تنها در یک شهر اجرا میشود. گناه مردمی که در تهران زندگی نمیکنند، چیست؟ تئاتر، تعزیه و حتی سینماهای ما رونق نمیگیرد تا هنگامی که سالنهای متفاوت برای مردم ساخته شود. ما صدها فیلم تولید میکنیم که جایی برای فروش آن نداریم. مردم به سالنهای فرسودهای که هر زمان ممکن است سقفش خراب شود، نمیروند.»
تقوایی با انتقاد از سریال «مختارنامه» بیان کرده بود: «میرباقری دوست خوب من است و از فیلمسازان خوب کشور ماست اما من فکر میکنم برای اجرای «مختارنامه» مسیر درستی را نرفت. شاید مسیر درست همان پردههایی بود که نقاشهای شمایلساز میکشند. مدبر پرده «مختار» را ندارد اما همه شمایلسازها پردهای از انتقام مختار را دارند که در موضوعاتی با هم شریک هستند مثل دیگ آبجوشی که یک نفر را در آن میجوشانند و شدیدترین شکنجهها و عذابها را میتوان در آن دید اما هنگامی که نقاشیهای قوللر را میبینید، خندهتان میگیرد و انگار که کاریکاتور میبینید و این اشتباهی است که در انتقام از اشقیاء در فیلم دیده میشود، شدت انتقامجویی نمیتواند یک فیلم را به اوج برساند و تحمل روانی آدم برای دیدن شکنجهها ظرفیت دارد. در کار نمایش روانشناسی تماشاچی حرف اول را میزند و اگر میبینید مردم از نوعی از سینما استقبال نمیکنند به دلیل آن است که شخصیتشان در نظر گرفته نشده است و با دیدن فیلم احساس میکنند به شعورشان توهین شده است.
اگر تماشاچی خود را باهوش فرض کنید و برای او فیلم بسازید، میبینید که سالنهای سینما پر میشود. من معتقدم هر چیزی را باید از جای خودش آسیبشناسی کرد. فیلمهایی که مثل راحتالحلقوم موضوعشان را به خورد تماشاگر میدهند، هیچوقت موفق نمیشوند و اگر هم فیلمی مانند «گنج قارون» یا «اخراجیها» موفق میشود دلایل خاص دیگری دارد. در تعزیه «مختار» بسیاری از نقاشان پرده برای نشان دادن شقاوت تلاش کردهاند؛ متأسفانه تعزیهها در طول سال دستکاری شدهاند، بسیاری از بازیگران تعزیه و معینالبکاءها آدمهای باسوادی نبودند و فقط تعزیه را حفظ بودهاند.»
«تمرین آخر» با مشاوره داوود فتحعلی بیگی، لاله تقیان و محمد حسین ناصر بخت ساخته شد که علاءالدین قاسمی در نقش حرّ دلاور، مظفر قربانی نژاد در نقش امام(ع)، قوامالدین قاسمی در نقش عباس علمدار، امیر سلیمانی مقدم در نقش علیاکبر و علی عقیقی، حسن عقیقی و محسن میرزاعلی به ترتیب در نقشهای پسر، برادر و غلام حرّ ، بازیگران نقشهای اولیای این تعزیه بودند و اسماعیل محمدی در لباس شمر، محمد بخشینیا در لباس ابن زیاد، داوود آبایی در لباس ابن سعد، محمد رضایی در لباس خطیب، محمد امینی در لباس خولی و امیر صالحی در لباس سنان، نقش اشقیا را در تعزیه «حرّ دلاور» ایفا کردهاند.
گروه موسیقی فیلم را جواد فلاحتی، مهدی میرزاعلی، حسن فیّاض و عباس فیّاض تشکیل دادهاند و مرحوم میرزا هاشم فیّاض معینالبکاء این تعزیه بوده است.
از دیگر نکات قابل توجه این فیلم حضور برخی هنرمندان است که هر کدام نامی معتبر در سینما محسوب میشوند.
عوامل ساخت «تمرین آخر» عبارتند از: دستیار: مرضیه وفامهر، برنامه ریز: محسن تقوایی، تصویر: فرهاد صبا و اصغر رفیعی جم، دستیارهای تصویر: هومن بهمنش، سعید براتی و میثاق جمشیدی، صدا: اصغر شاهوردی، دستیارهای صدا: ابراهیم خدمتگذار و حیدر نجفی، تدوین: مهران قدکچیان، امور فنی صدا و تصویر: استودیو اندیشه، صورتگر: داریوش صالحیان، صحنهآرا: اسماعیل امینی زاده، عکس: علی تقوایی، لباس: لیلا تقیان، خیاط: علیاکبر شکیبا، جامهدارها: ابراهیم میرزاعلی و عباس فیّاض (با استفاده از مجموعههای شخصی آقایان هاشم فیّاض و میرزا علی)، مدیر تولید: محمد حسین ناصربخت، دستیارهای تولید: علیرضا لطفعلی و وحید مهدیزاده، تهیه کننده و سال تولید: مرکز هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی- 1383.
بدون دیدگاه