یک خانه کوچک در خیابان سرباز، یک پیانوی قدیمی و کتابخانه‌ای کوچک که پر از کتاب‌های بزرگ بود؛ همین و دیگر هیچ! اینجا خانه محمد نوری بود. آوازخوانی که از او به عنوان غرور ایران‌زمین یاد می‌کردند. استادی که اگر چه دیر با غریبه‌ها مانوس می‌شد اما رفاقت‌ها و آشنایی‌هایش عمق داشت…
به گزارش ایسنا،‌ امروز ۹ مرداد است؛ ‌ همان روزکه محمد نوری، ‌ صاحب دلاویزترین صدا دیگر نتوانست درد سرطان را به جان بخرد. یک دست از آسمان آمد و ۸۰ سال خاطره و تجربه را یک‌جا به آن طرف ابرها برد تا هر وقت از ایران و از این سرزمین محبوب حرف می‌زنیم، نوای «ای ایران، ایران» او در سرمان بپیچد.

نوری؛ ‌ یک خواننده‌ی مترجم!
محمد نوری ۱ دی‌ماه سال ۱۳۰۸ در تهران متولد شد و پس از پایان تحصیلات ابتدایی و متوسطه در رشته‌ زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد. او علاوه ‌بر فعالیت در عرصه موسیقی، چند کتاب را هم ترجمه کرد که از جمله رمان «درخت شیطان» نوشته ایرزی کازنیسکی است.
این هنرمند ابتدا در هنرستان تئاتر نزد اسماعیل خان مهرتاش مدت سه سال آواز ایرانی را به‌طور سینه ‌به ‌سینه آموخت. سپس به هنرستان عالی موسیقی رفت و زیر نظر استادان مصطفی کمال پورتراب و مهندس سیروس شهردار سلفژ و نت و پیانو را فراگرفت و پس از آن به کلاس اِولین باغچه‌بان (استاد هنرستان عالی موسیقی) رفت که مکتب وسعت صدای خود را پیدا کند.
محمد نوری پس از انقلاب اسلامی ایران و پس از مدتی سکوت، فعالیت هنری خود را با آلبوم «در شب سرد زمستانی» همراه با فریبرز لاچینی و احمدرضا احمدی در سال ۱۳۶۸ از سر گرفت. این همکاری بعدها با آلبوم «آوازهای سرزمین خورشید» ادامه یافت.

۵ دهه فعالیت و ۳۰۰ قطعه آوازی
محمد نوری طی ۵ دهه بیش از ۳۰۰ قطعه آوازی اجرا کرد. او همچنین به نوشتن و ترجمه مقالات و سرودن اشعاری برای ترانه پرداخت.
«ای‌ ایران»، «سفرهای دور»، «آواز سرزمین خورشید»، «جان مریم»، «عروسی»، «چشمان آبی و دریا»، «انتظار»، «لانه متروک»، «باران‌ها»، «ترانه‌های چوپان»، «سرزمین گیلان»، «شالیزار»، «ای به خفته دل»، «تو بیو»، «نشونشو»، «لالایی شیرازی» و «آواز سرزمین خورشید» از جمله قطعات ماندگاری است که او از خود به جا گذاشته است. هرچند که او در خاطره جمعی مردم ایران بیشتر به اجرای قطعاتی با تم میهنی شهرت دارد.
هر چند که محمد نوری در دیدگاه شخصی‌اش موسیقی را زبانی جهانی و از آن همه اقوام و ملت‌های روی زمین می‌دانست و از همین رو به اقتباس و الهام از هنر کلاسیک غرب نیز معتقد بود.

خاموشی یک صدا
محمد نوری در اواخر زندگی‌اش به یک بیماری خونی بسیار بدخیم دچار شد و در این مدت بارها بستری و تحت درمان قرار گرفت. هرچند که خودش در آن زمان دوست نداشت کسی بداند که به سرطان مبتلا شده است. در نهایت محمد نوری با وخامت وضعیت جسمانی در شامگاه ۹ مرداد ۱۳۸۹ در بیمارستان «جم» در تهران درگذشت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
محمد نوری در کنسرت‌هایش فقط و فقط به فرهنگ و اعتلای سطح فرهنگی ایران می‌پرداخت و این امر برای او بسیار مهم بود و به چیز دیگری فکر نمی‌کرد. او هیچ‌گاه به خاطر پول کار نکرداین حنجره وقف پول نشد
محمد نوری در میان دوستان و شاگردانش به اینکه انسانی شریف و به دور از تفکر مال‌اندوزی بود، ‌ شهرت داشت.
علیرضا شفقی‌نژاد (رهبر کُر فیلارمونیک ایرانیان) درباره روحیات استادش می‌گوید: «من از سال ۱۳۷۹ همکاری‌ام را با استاد نوری آغاز کردم و از سال ۱۳۸۰ به شاگردانش سلفژ درس می‌دادم و به عنوان رهبر ارکستر نوری انتخاب شدم. حتی در برنامه‌ی «چهره‌های ماندگار» او را همراهی کردم و نکته‌ بارز در تمام این سال‌ها این بود که او هیچ‌گاه خودش را به پول نفروخت و زمانی هم که در بم زلزله شد، برنامه‌ای را اجرا کرد و عواید آن را به زلزله‌زدگان داد. محمد نوری در کنسرت‌هایش فقط و فقط به فرهنگ و اعتلای سطح فرهنگی ایران می‌پرداخت و این امر برای او بسیار مهم بود و به چیز دیگری فکر نمی‌کرد. او هیچ‌گاه به خاطر پول کار نکرد.»
این هنرمند معتقد است: «محمد نوری بسیار وطن‌دوست بود و هیچ‌گاه به مسائل سیاسی و مسائلی که خارج از این سرزمین بود، تن نداد و در سرزمین خود ماند و وفادار بود. او همیشه برای وطنش خواند و هیچ‌گاه به خاطر پول کار نکرد.»

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *