«اورکت؛ رمانگونهای بر بال واقعیت» شرح مکتوب ویژگیهای سه شهید دفاع مقدس از زبان ۲۵۰ راوی است که خواننده را علاوه بر مطالعه کتاب به تماشای قطعات تصویری مرتبط نیز رهنمون میکند.
به گزارش ایرنا کتاب اورکت رمان گونه ای بر بال واقعیت به ویژگیهای علی آقا، علی محمد و علی اصغر اربابی بیدگلی سه شهید گرانقدر دفاع مقدس می پردازد.
عاطفه سادات موسوی نویسنده کتاب در مقدمه نوشته است: نمی خواهم به رسم همه کتاب ها چند سطری به عنوان مقدمه بنویسم که معمولا هم خوانده نمی شود. اصلا متن از همین جا شروع شد. از کجا؟ از حرم امن بی بی دو عالم فاطمه معصومه (س). ممنونم بی بی جان که پنجره ای به وسعت همه خوبی ها به رویم باز نمودی و از پی آن، چشمانم را گشودی… تو خود واقف بودی و از دلم آگاه که هرگاه نامی از شهید و شهادت برده می شد، دلم چموشی می کرد و چشم و گوشم را به کوری و کری می زدم و روی خوش نشان نمی دادم. (صفحه ۱۲)
وی افزود: در سفر تقریبا اجباری که به همراه همکلاسی ها به راهیان نور داشتم و آن روز فراموش ناشدنی، پایم در رکاب اتوبوس پیچید و مدتی گرفتارم کرد، بیشتر باعث شد از دایره آن چه که مربوط به شهید و شهادت است فاصله بگیرم! و اما گذشت. روزی آمدم گوشه ایوان امن تان امان گرفتم و چنان کودکی خسته و دل شکسته و خاکی به آغوش تان پناه آوردم. خواسته ای داشتم و حاجتی و تمنایی… و چه زیبا دست مهربان تان را بر سرم کشیدی و پای دلم را در کمند عشق شهدا پیچاندی و پاگیر کردی.
موسوی در بخش دیگری از کتاب نوشت: من اعتقاد دارم کسی که در روزگار پرهیاهوی امروزه به دنبال الگویی مناسب و سبکی صحیح برای پیمودن راه درست زندگی خود باشد فارغ از نگارش این نگارنده بی بضاعت راهی درست و البته میان بر می یابد از رد پای پر اثر و پر ثمر این سه شهید عاشق تا رسیدن به خوشبختی. (صفحه ۱۳)
کتاب اینگونه آغاز می شود: بر این باوریم برای شهدا کار کردن، از شهدا گفتن و از شهدا نوشتن متصل به دو عامل است؛ توفیق یافتن و لیاقت داشتن. و اکنون در برابر عزیزانی که لیاقت و توفیق الهی شامل حالشان شد تا از سرداران شهید اربابی بگویند، سر تعظیم فرود می آوریم. اورکت رمان گونه ای است نشسته بر بستر خاطرات از زبان بیش از ۲۵۰ نفر … که در طول دو سال و نیم و با سفر به بیش از ۲۰ شهر به پهنای پنج استان اصفهان، چهار محال و بختیاری، قزوین، زنجان و تهران ضبط و ثبت شده است. (صفحه ۹)
این کتاب در ۱۸ فصل، تقدیمیه، تقدیریه، آغازیه و پس گفتار منتشر شده که برخی از فصل ها شامل بگذار ما هم یک قدمی برداریم، سیب گلاب، نان آجرپزی، پاسگاه، چادر گل شیشه ای، اورکت، معجون عشق، اکراه او و اصرار فرمانده، بزرگترین مرخصی من، زیر باران، سرّ میان آن دو، مدیریت علوی، یک صبح پاییزی، سبدی پر از سیب، در امتداد جاده و سر دلبران است.
در فصل دوازدهم می خوانیم: پایین محوطه ساختمان ستاد لشکر، علی محمد مشغول سازماندهی تعدادی نیروی تازه اعزام بود. در حالی که حاج احمد (کاظمی) از پشت پنجره طبقه دوم ستاد ناظر این صحنه بود به من (غلامرضا شفیعی) گفت چه آدم پرجنب و جوش و مدیر و مدبری… و چه تعریف ها از او به زبان آورد و چند روز بعد او را به ریاست ستاد منصوب کرد. او از پختگی بالایی برخوردار بود و به تمام معنا یک عارف. برایش استراحت مفهومی نداشت. من مسئول دبیرخانه ستاد بودم؛ آخر شب ها که برای امضای نامه ها به اتاقش می رفتم، بعد از امضا، تازه مشغول نماز شب می شد. گریه های او را در نماز شب هایش دیده بودم. از هر فرصتی برای مطالعه استفاده می کرد و نهج البلاغه، مهمترین کتاب برای مطالعه اش بود، دستورات مدیریتی حضرت علی (ع) را می خواند و مدیریتش رنگ و بوی مدیریت علوی داشت؛ اصرار در اجرای دستورات، رئوف، جدی، اهل عدل و انصاف و… (ص ۲۶۶)
مخاطب علاوه بر مطالعه کتاب میتواند ۱۶۰ قطعه فیلم را با بارکد خوان تماشا کند.
کتاب اورکت؛ رمان گونهای بر بال واقعیت در۴۲۳ صفحه در سه هزار نسخه از سوی نشر جمال منتشر شده است.
بدون دیدگاه