12:24
جبار آذین
اوس محمود هم که مانند تمام اهالی هنر و قلم و سینما دوستان و ملت هنر و هنرمندپرور ایران از افتخارآفرینی جدید جعفر پناهی و کسب جایزه بزرگ و مهم نخل طلا برای فیلم «یک تصادف ساده» و همچنین حضور و دیده شده فیلم «زن و بچه» ساخته سعید روستایی به وجد آمده بود، با تهیه و نصب پوستر فیلم پناهی و تصاویر لحظههای دریافت جوایز کن توسط جعفر پناهی، سوار بر بولدوزری که از قبل، برای لایروبی و پاک و سالمسازی سینما و شخمزنی زمین فرسوده و پژمرده فرهنگ و هنر کشور تهیه و تدارک دیده بود، خود را به وزارت محتاج ارشاد رسانده و در مقابل سازمان مستعمل سینمایی توقف کرده و با بلند کردن صدای بولدوزر، شادمانی خود را از اخذ دومین جایزه جهانی نخل طلا به همت سینماگران آزاده و متعهد اعلام کرده و با این حرکت زیبای نمایشی ملی و مردمی، کوس ناتوانی و بیلیاقتی و فروپاشی تشکیلاتی و فرمایشی بودن روسای اشتباهی سازمان یاد شده را به صدا در آورده است.
او از همانجا و در همان حال با من تماس گرفت و ضمن تبریک به سینما و سینماگران کشور گفت: آقا من الان روبروی ارشاد و سازمان درب و داغان سینمایی ایستادهام. با بولدوزر و تصاویر فیلم پناهی آمدهام تا به کوری چشم دشمنان و جاهلان سینما که مانع کار و هنرنمایی سینماگران کشور شده و میشوند و باعث بیکاری و مهاجرت هنرمندان شدهاند، نشان دهم که علیرغم موانع و ممنوعیتها و محدودیتها و آزارهای سینماگران، فیلمسازان متفاوتاندیش ایران با
آثار قشنگ خود در جهان میدرخشند و هنر و هنرمند
تعطیل ناپذیرند.
گفتم:من هم مانند شما و هنرمندان و مردم از کسب نخل طلا توسط پناهی خوشحال هستم، اما شما چرا جلوی ارشاد و سازمان بیربط با سینمای آن رفتهاید، آن هم با بولدوزر و سر و صدا؟
گفت: برای اینکه نشان دهم، سینما و سینماگران ما با همه این اذیتها، زنده و افتخار آفرین هستند.
گفتم: آفرین بر شما، با این حال، اکنون زمان استفاده از بولدوزر و جنگ یک تنه با ناراستیها و نادرستیهای هنر و فرهنگ و سینما و… نیست.
گفت: میدانم، من هم برای دعوا و جنگ و مرافعه نیامدم، فقط خواستم نشان دهم که اگر لازم باشد و وقتش برسد، ما هم بلد هستیم چه طوری از خجالت آقایان در بیاییم.
گفتم: گرچه کن نیز مانند اسکار و دیگر جشنوارههای بزرگ سینما، مراسمی سینمایی/سیاسی است، لیکن نباید از بعد سینمایی و تبلیغاتی آنها غافل بود و لازم است که از آنها و شرایط به نفع ایران و سینمای کشور و سینماگران خود و فرهنگ و هنر استفاده کرد.
البته برنده شدن فیلم پناهی و مطرح شدن فیلم روستایی با واکنشهای مثبت و منفی بسیار روبرو شده است و مخالفان با ربط دادن پناهی و فیلمش و کن به بعد سیاسی، با آنها برخورد کرده و کوشیدهاند با کم و بیاعتنایی و در مواردی محکوم کردن اهدای نخل طلا به پناهی، آن را بدون اهمیت جلوه دهند.
کسانی نیز مانند دختر استاد بزرگ بیضایی با انتشار نامهای با تقسیم پناهیها و روستاییها، اولی را تاُیید و دومی را تحقیر کردهاند که این اقدامشان تداومبخشی به تفرقه میان سینماگران و جداسازی سیاسی سینماگران بوده و حرکتی پسندیده نیست، چرا که این هر دو سینماگر، از هنرمندان متفاوت اندیش و متفاوتساز سینما هستند و از سانسور و ممنوعیت و محدودیت و آزار، کم آسیب ندیده و زخم نخوردهاند و… با این تفاوت که روستایی در وطن فیلم میسازد و پناهی در خارج از ایران.
با این حال و صرفنظر از تحلیلهای مختلف، دریافت دومین جایزه نخل طلا توسط سینمای ملی ایران،بعد از نخل طلای زندهیاد عباس کیارستمی برای سینمای ایران و ایرانیان مبارک و خجسته است و جای قدردانی و سپاس دارد.
اوس محمود گفت: ایوالله. خوب و درست گفتید.
به او گفتم: شما هم تا دیر نشده و تا کار دست خودت ندادهای، سوار بولدوزر شو و به خانهات برگرد.
او پذیرفت و به سمت خانهاش بازگشت و من هم به نوشتن این یادداشت مشغول شدم.
بدون دیدگاه