آسیبشناسی رفتار معترضانه داریوش مهرجویی
که در کمتر سه روز دچار تغییر شد!
بانیفیلم: هفته گذشته و پس از انتشار ویدیوی اعتراض داریوش مهرجویی به تمدیدنشدن پروانه نمایش فیلمش «لامینور»، فضای دوگانهای میان اهالی سینما و رسانه به وجود آمد.
برخی بدون تعلل و در فضایی کاملا احساسی، به حمایت از اعتراض مهرجویی برآمدند که گفته بود چنانچه مشکل پروانه نمایش فیلمش حل نشود، مقابل وزارت ارشاد تحصن خواهد کرد. عدهای هم این رفتار مهرجویی را ناشی از نوعی شانتاژ تبلیغاتی میدانستند که ازجانب تهیهکننده فیلم مدیریت شده است!
در این میان البته نگاه سومی هم -ولو کمشمار- وجود داشت که تفسیر دیگری از موضوع را مطرح کرد؛ اینکه حرکت اعتراضی مهرجویی از اساس اشتباه بود و ادامهاش همنوعی فروپاشی اعتبار این سینماگر قدیمی محسوب میشد.
نگاه سوم که حاصل تضارب آرا میان دیدگاههای مختلف بود، پیشبینی درستی هم داشت که نتیجهاش انتشار ویدیوی دوم مهرجویی بود(!) ویدیویی که این فیلمساز قدیمی از تمام مواردی که گفته بود عقبنشینی کرد و همین رفتارش به اعتقاد بسیاری آسیبهای جدی به هویت فرهنگی و جایگاه سینمایاش وارد کرد.
اینکه ممکن است تمامی این چینشهای تبلیغاتی و انتشار ویدیوی اعتراضی مهرجویی، حاصل برنامهریزی و نگاه شخص تهیهکننده فیلم باشد و به قصد تضمین فروش «لامینور» طراحی شده، البته جزو نکاتیست که میتواند به عنوان یکی ازگزینههای احتمالی بررسی این موضوع مورد توجه قرار گیرد.
تبعات انتشار ویدیوی مهرجویی و به تناسب آن، کشوقوسهای رسانهای و طرح دیدگاههای فردی، آنقدر زیاد شد که مطرح شدن این دیدگاهها از رسانههای رسمی به سمت گروههای صنفی کشیده شد.
جبار آذین از منتقدان سینمایی، در یادداشتهایش، با تقیبح عمل مدیران سینمایی در مورد صادر نکردن پروانه نمایش فیلم «لامینور»، تمام قد در مقام دفاع از داریوش مهرجویی برآمد و به مدیریت دولتی سینما تاخت.
دامنه این انتقادها به سازمان سینمایی تحت امر محمد خزاعی، برخی از سینماگران قدیمی را نیز واداشت تا صرفنظر از دیدگاههای حمایتی و صنفیشان در قبال مشکل فیلم مهرجویی، نقدی را به رفتار این کارگردان وارد کرده و به آسیبشناسی این موج ایجاد شده توسط او بپردازند.
سعید مطلبی کارگردان و فیلمنامهنویس سرشناس سینمای ایران در یادداشتی به شکلیدقیق و اصولی به این موضوع پرداخت و آسیبهای ناشی از چنین رفتارهایی را صرفاً نوعی تخریب وجهه فرهنگی شخص سینماگر معترض یعنی داریوش مهرجویی ارزیابی کرد.
انتشار یادداشت سعید مطلبی که در پاسخ به نوشته جبار آذین در یکی از گروههای مجازی منتشر شد، میتواند چشمانداز درستی از رفتار معترضانه کارگردان «لامینور» را در برابر مخاطب قرار دهد؛ آسیبشناسی رفتاری که از اوج «فریاد و تحصن»، به منطق استناد به «اطلاعات غلط» رسید!
ذکر یک نکته در باره یادداشت سعید مطلبی ضروریست و آن ایناست که این کارگردان در روز اول انتشار ویدیوی اعتراض داریوش مهرجویی این نوشته را در پاسخ به جبار آذین نوشته بود…
***
ديدم داريوش را حتى از عزت نفس خالى كردند تا بار خود را ببندند
* سعید مطلبی
آقاى آذين عزيزم. نيك ميدانيد كه شما را دوست ميدارم و به پاكى و بىآلايشى شما و قلمتان دلبسته و معتقدم، اما در مورد فيلم آقاى مهرجويى نكاتى دارم كه ترجيح ميدهم ، آن را در خصوصى و به آدمى چون شما اهل دل بگويم.
اول- فيلم مهرجويى به شدت غمگينم كرد، نه به خاطر آن چه كه او ميگفت و از آن آشفته بود بلكه از اين باب كه،اين فيلم حتى يك نكته فكر شده نداشت؛ با صدا و دست لرزان يك مرد هشتاد و دو ساله و حراج اعتبار و احترام داريوش مهرجويى. تهيهكننده فيلم تلاش كرده بود اكران نمايش نوروز را براى فيلم [لامینور] بگيرد ولو اين كار به قيمت نابودى وزن و جايگاه و اعتبار مهرجويى تمام شود.
دوم- گفتم حتى يك نكته فكر شده نداشت، ميپرسيد چرا، به متن صحبتها نگاه كنيد، آيا داريوش مهرجويى براى معرفى خودش بايد به كارشناسياش از دانشگاه امريكايى استناد كند؟ آن هم در زمانهاى كه هر ننه قمرى يك برگه دكترا در جيب دارد؟ آيا نميداند كه او داريوش مهرجويى است كه اين خود به هزاران هزار دكترا ميارزد؟
ديشب غمگين شدم چرا كه به عيان ديدم داريوش را حتى از عزت نفس خالى كردند تا بار خود را ببندند، ديشب ديدم كه داريوش تهديد به تحصن كرد، تحصن؟! در مقابل ارشاد! حتى تصور تصوير اينكار همه وجودم را ميلرزاند.
تحصن داريوش مهرجويى در مقابل وزارت ارشاد!!! ننگآور أست نه براى او بلكه براى همه ما، همه سينما.
داريوش از سال ٦٧ تا٩٢ هفده فيلم ساخته يعنى هر يك سال ونيم ، يك فيلم. از هرجا -از شهردارى بگير تا…- براى ساخت اين فيلمها پول گرفته، چرا بايد باور كنم كه وزارت ارشاد، همه هم وغم خود را گذاشته تا او نتواند كار كند؟ چه كسى اين را ميگويد؟ رضا درميشيان؟
اگر در انجمن يا كانون كارگردانان با اين حرفها احساساتى ميشوند و بيانيه ميدهند من سعى دارم اول به عقلم رجوع كنم بعد احساساتى شوم و بعد هم به دليل درست احساساتى شوم. مثل همين مورد مهرجويى كه دلم سوخت فقط براي اينكه كسانى به خاطر منافع خود، عزت نفس مهرجويى را به حراج دادند.
آقاى آذين عزيزم. چهل وچند سال پيش ما هم ممنوعالكار شديم، من كه اصلاً كتباً و رسماً ممنوعالكار شدم، اما حداقل سعى كرديم با رفتار عزتمدارانه، هم براى خودمان و هم براى صنفى كه به آن وابسته بوديم احترام و آبرو كسب كنيم.
من تا همين امروز پا به وزارت ارشاد نگذاشتهام، جايى كه مرا قبول ندارد به درک، من هم آنجا را قبول ندارم، تمام شد و رفت.
به نظر شما رفتار مهرجويى در آن ويديو عزتمدارانه بود؟ به چه قيمتى؟
تازه تو مگر چندتا فيلم ديگه ميتونى بسازى كه به خاطرش ميخواهى جلوى ارشاد تحصن كنى؟ نفس همين تحصن جلوى ارشاد يعنى اينكه آنجا را قبول دارى، حتى الان هم جرئت ندارى بگى من ازبيخ وبن اين تشكيلات را قبول ندارم، كارى كه من چهل وچند سال پيش، در اوج جوانى و كارآمدى كردم.
دلم براى مهرجويى سوخت آقاى آذين، اما نه به دلايلى كه اغلب امروز ميگفتند، دلم سوخت چون خيلى ارزون خودشو خرج كرد.
از اطاله كلام عذر ميخواهم…
بدون دیدگاه