محمد حمزهای کارگردان فیلم «کاپیتان» در نشست نمایش و نقد این فیلم که یکشنبه (سوم تیر ماه) در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد، عنوان کرد: سینمای ایران دارد به سمت حاکم شدن فیلمهایی میرود که من به آن ها «تراژدی عربده» میگویم. فیلم باید یا ماجرایی داشته باشد که حتما یک دعوای خشن در آن ببینیم یا از این جنس کمدیهایی باشد که الان سالنها را قبضه کردهاند و اصولا سینما مال این هاست.
به گزارش رسیده، ششصد و هجدهمین نشست باشگاه فیلم تهران با نمایش و نقد فیلم سینمایی «کاپیتان» ساخته محمد حمزه ای یکشنبه (3 تیر ماه 1403) با حضور محمد حمزه ای کارگردان، امیرمحمد عبدی نویسنده و کورش جاهد کارشناس مجری در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.
در ابتدای نشست کورش جاهد منتقد سینما درباره این فیلم بیان کرد: در فیلمهای کودک و نوجوان نمونههایی داریم که به بیماریها میپردازند و در بیمارستان میگذرند. برخی فیلمها مانند «کاپیتان» این موضوع را با ورزش پیوند میدهند و به طور کلی مضامینی مانند امید، روابط انسانی، نزدیکی به مرگ و… را میپرورانند. موضوع مرگ آگاهی در چنین فیلمهایی که شخصیت با یک بیماری لاعلاج دست به گریبان است، پررنگتر به نظر میآید. امید به اشکال مختلف در ذهن شخصیتها راه مییابد و در اعمال و رفتارشان بروز پیدا میکند.
وی ادامه داد: اصولا فیلم ساختن در دنیای کودکان و نوجوانان به ویژه در این شرایط خیلی متفاوت است و لازمهاش سفر به جهان آنهاست. مخصوصا که در سینمای ما یک وسواسی وجود دارد که همه چیز مطابق واقعیت عینی باشد. مخاطب ایرانی دوست دارد همه چیز را نزدیک به واقعیت تلخ ببیند.
در ادامه محمد حمزهای کارگردان فیلم «کاپیتان» ضمن ابراز خرسندی از برپایی این نشست، با اشاره به ایده اولین ساخت فیلم گفت: در سال ۱۴۰۱ پیشنهاد ساخت یک فیلم کودک و نوجوان با یک قصه آماده به من دادند. من بخش کوچکی از آن قصه را برداشتم و به اتفاق آقای عبدی به فیلمنامه «کاپیتان» رسیدیم. شاید بیش از ۹۰ درصد قصه را آقای عبدی از ابتدا نوشتند.
وی اضافه کرد: بحث ما امید به زندگی در رویارویی با یک بیماری سهمگین است که همه میدانیم تعریفش با مرگ عجین است. در این فیلم نخواستیم همه چیز منطبق با واقعیت باشد. بعد از نمایش فیلم در جشنواره فجر هم گفتم که من خیال کردم میتوان به زندگی از این دریچه نگاه کرد. وگرنه کودکان سرطانی این میزان تحرک را نمیتوانند داشته باشند.
حمزهای با اشاره به مهجور بودن ژانر کودک و نوجوان اظهار کرد: سینمای ایران دارد به سمت حاکم شدن فیلمهایی میرود که من به آن ها «تراژدی عربده» میگویم. فیلم باید یا ماجرایی داشته باشد که حتما یک دعوای خشن در آن ببینیم یا از این جنس کمدیهایی باشد که الان سالنها را قبضه کردهاند و اصولا سینما مال این هاست. نمیخواهم بگویم خیلی فیلم متفاوتی ساختهام، ولی چنین فیلمهایی که به حوزه کودک و نوجوان و خانواده مربوط است، در حال کشیدن نفسهای آخرش است.
وی در پاسخ به پرسشی درباره درگیر نشدن احساسات مخاطب فیلم عنوان کرد: ما بنا نبود در این فیلم اشک کسی را در بیاوریم. وقتی از سرطان صحبت میکنیم، همه در ذهنشان میزان درد و رنج بیمار را تصور میکنند. این که من کودکی را در حال درد کشیدن نشان دهم و دارویش پیدا نمیشود و… مسئله فیلم نیست. میخواستم با توجه به شرایط حاکم بر جامعه، قدری خودمان را امیدوار بدانیم. ما سوار بر کشتی غم نشدیم که مخاطب را ناراحت کنیم.
حمزهای درباره بازیگران کودک فیلم گفت: اغلب بازیگران کودک فیلم بار اولی بود که جلوی دوربین میآمدند و جدیترین کارشان را در «کاپیتان» کردند. چون فیلم اکران نشد، شاید اگر در فیلمها و سریالهای دیگر آن ها را ببینید فکر کنید از آن جا به فیلم ما آمدهاند، ولی با «کاپیتان» به سینما معرفی شدند.
وی در پاسخ به پرسش یکی از مخاطبان درباره ادبیات شخصیت اصلی و تطابق نداشتن آن با نوجوانان این نسل بیان کرد: موافقم که بیشتر بچههای این نسل اینطور صحبت نمیکنند، ولی شخصیت عیسی میخواهد لیدر باشد و این کودکی است که در خاک و خل بزرگ شده و برای تعریف جغرافیا و موقعیتش، لازم بود این ادبیات را داشته باشد. یک کودک مستقل است که بنا نیست شبیه پدرش باشد و رفتارهای خاص خودش را دارد.
امیرمحمد عبدی نویسنده فیلمنامه «کاپیتان» نیز در این نشست عنوان کرد: فیلمنامهای که نوشتیم این مضمون را داشت که چگونه یک فرد میتواند این قدر نزدیک به مرگ و در عین حال درگیر زندگی کردن باشد. تلاش کردیم این مضمون را منتقل کنیم و نمیدانم تا چه حد موفق بودهایم. فضای بیمارستان کودکان به ویژه بخش سرطان، حساسیتهای خاصی دارد و هر قدر بخواهید دوری کنید از واقعیت دور میشوید.
وی در پایان گفت: دو تا ۲۴ ساعت به یک بیمارستان مشهور کودکان رفتم و در همین زمان کوتاه دو کودک که با آن ها صحبت کرده بودم فوت کردند. واقعیت همین قدر تلخ است و نمیتوان از آن فرار کرد. برای بار چندم که فیلم را میدیدم از خودم میپرسیدم چرا این کار را کردیم؟ هنوز به جوابی نرسیدم
بدون دیدگاه