-بزرگان ایران چون روزگارِ شوربختی ایرانیان را در زیرِ ستمِ بیگانگان و ایران خانخانی دیدند، فرستاده‌ای نزدِ رستمِ دستان به سیستان فرستادند تا به او بگویند: اکنون که شوکتِ پادشاهی ایران گُم شده است، تو پناه مردمِ ایران از بدی‌ها هستی.

جلد یازدهم شاهنامه نوشته‌ی محسن دامادی منتشر شد.
به گزارش بانی‌فیلم، یازدهمین جلد از مجموعه شاهنامه نوشته‌ی محسن دامادی از سوی انتشارت کتابسرای نیک روانه بازار کتاب شد.
در جلذ یازدهم شاهنامه می‌خوانیم:
این سخنِ نامدارِ شاهنامه «دِریغَست ایران که ویران شَوَد- کُنامِ پلنگان و شیران شَوَد» در داستانِ زیبای رزم و بزم در هاماور آمده است.
ماجرایی که پس از جنگِ مازندران پیش آمد، دستمایه فردوسی برای سرودن از کاوس شاه ایران است که خواست دوری در جهان بزند و پادشاهیِ خود را به رُخ بکشد!
کاوس از بسیاری کشورها باج و خراج (مالیات) گرفت، به توران، چین، مُکران یا مَکران، سپس شام (سوریه کنونی)، مصر و سرانجام سرزمینِ هاماور لشکر کشید. هاماور در جنوبِ عربستانِ کنونی بود. امروز بخشی از آن یمن نام دارد. هر شاه و سپاهی در برابرِ شاه و سپاه ایران ایستاد و مبارزه کرد، سرانجام شکست خورد و به ناچار پذیرفت که به کاوس، باژ (باج، مالیات) بدهد.
در هاماور به گوشِ شاه ایران رسید شاه هاماوران دختری زیبا به نامِ سودابه دارد. از زیبایی دختر چندان برای کاوس گفتند که ندیده به او دل باخت و سودابه را خواستگاری کرد. گویی دختران تاوانِ شکستِ شاهان یا پذیرشِ دوستیِ آنان بودند، رسمی که تا قرن‌ها ماند.
برای شاه هاماوران، مبارزه با شاه ایران سزاوارتر از پذیرفتنِ بندگی یا دادنِ دختر به شاه ایران بود. همان زمان که شاه ایران در سرزمینِ هاماوران، در اندیشه‌ی به دست آوردنِ سودابه بود، تازیان و تورانیان به ایرانِ بدونِ شاه تاختند و بینِ آنان برای گرفتنِ ایران زمین جدال درگرفت.
بزرگان ایران چون روزگارِ شوربختی ایرانیان را در زیرِ ستمِ بیگانگان و ایران خانخانی دیدند، فرستاده‌ای نزدِ رستمِ دستان به سیستان فرستادند تا به او بگویند: اکنون که شوکتِ پادشاهی ایران گُم شده است، تو پناه مردمِ ایران از بدی‌ها هستی.
که ما را زِ بَدها تو باشی پَناه/ چو گُم شد کنون فَرِ کاوس شاه
به رستم بگویند: دریغ و درد است که ایران زمین ویران و لانه ی پلنگان و شیرانِ درنده شود.
دِریغَست ایران که ویران شَوَد/ کُنامِ پلنگان و شیران شَوَد
به رستم بگویند: هر گوشه ی ایران، سرای شهریاری و خانه ی پهلوانی بوده و اکنون کانونِ بلا و لانه ی اِژدها صفتانِ وحشی شده است.
همه جای جنگی سواران بُدی/ نِشَستَنگَه شَهریاران بُدی
کنون جای سختی و جای بلاست/ نِشَستَنگَه تیزچنگ اِژدَهاست
بگویند باید چاره ای اندیشید تا این رنج از جانِ ایرانیان برداشته شود.
کنون چاره ای باید انداختن/ دلِ خویش از رنج پرداختن
دلِ پُر مِهر شیرمردِ ایران زمین از شنیدنِ رنجِ مردم چنان به جوش آمد که بسیار گریست.
بِبارید از دیدگان آبِ زَرد/ دَلَش گشت پُر تاب و جان پُر زِ دَرد
رستم این سربازِ میهن در پاسخ به پیامِ بزرگان گفت با سپاه خود برای آزادی ایران خواهد ایستاد.
چنین داد پاسخ که من با سپاه/ میان بسته ام جنگ را کینه خواه
شاعرِ توانای ایران از ماجرای عشقِ کاوس به سودابه، دخترِ شاه هاماوران و تلاشِ رستم دستان برای نجاتِ ایران، داستانی دلکش آفریده است.

در جلدِ یازدهم داستان‌های شاهنامه نوشته‌ی محسن دامادی به تازگی از سوی انتشارات کتابسرای نیک منتشر شده است.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *