کارگردان مستند «قبرهای پر سر و صدا» به ارایه نکاتی درباره انحرافات و جنایات سازمان مجاهدین خلق پرداخت.
محمدعلی شعبانی در گفتوگو با مهر همزمان با عرضه اینترنتی این مستند درباره آن توضیح داد: واقعیت این است که آنچه در این مستند شاهد هستید، نهایت چیزی است که از قیچی سانسور در امان مانده است! این مستند را بسیار دوست دارم و نمیگویم ابتدا چیز دیگری بود و حالا تبدیل به چیز دیگری شده است چرا که اگر این اندازه تفاوت فاحش اتفاق میافتاد، جلوی عرضه آن را میگرفتم. شما وقتی قرار است درباره سازمان مجاهدین خلق مستندی را بسازید، مؤسسات و سازمانهایی هستند که باید درباره آن نظر بدهند. هر کدام از این نهادها هم مراقب قرائتی هستند که شما از ماجرا میخواهید داشته باشید.
وی ادامه داد: ما مستندسازهای سیاسی، غالباً گرفتار قرائتهای رسمی هستیم. وقتی شما اسلوبی بهنام «قرائت رسمی» دارید، دیگر نمیتوانید خلاقیت و رویکردهای متنوع در پرداختن به زوایای مختلف داشته باشید. اما آیا این شرایط بهمعنای تعطیل کار است؟ خیر. به نظرم در همین فضا هم هرچه روشنگری صورت بگیرد و اطلاعات و آگاهی بالا برود، جذاب است. محمدعلی شعبانی میتواند در خانه بنشیند و به خودش هیچ زحمتی هم ندهد، اما زمانی هم با خود میگوید بالاخره میدانم در این آب و خاک قرار است فیلم بسازم. میدانم که سازمان مجاهدین خلق هم فرازوفرودها و موقعیتهای مختلفی داشته است، از نقطهای که در قلب مردم بوده و جدیترین مبارزات را آغاز کرد تا جایی که فرجامشان شد اسلحه کشیدن روی مردم!
شعبانی تأکید کرد: از نگاه من این بیعدالتی است که بخواهیم ابتدای سازمان را با انتهای آن قضاوت کنیم. اگر بخواهیم همه سازمان را به مسعود رجوی گره بزنیم، به اشتباه میافتیم در حالی که میدانیم امثال شریفواقفی و حنیفنژاد در ابتدای راه نیت شومی نداشتهاند. کارنامه مسعود رجوی آنقدر تاریک است که فرصت هرگونه نگاه عادلانه به سازمان مجاهدین را از آدم میگیرد. سعیام در این مستند این بوده است که این کار را نکنم و سازمان مجاهدین را در ظرف خودش و بهصورت هرمنوتیک در همان مقطع زمانی بررسی کنم. سعی کردم جایی بایستم که نه له باشم و نه علیه. جایی که متعلق به هیچ جناح سیاسی و نیست و تنها اسناد و مدارک سخن میگویند.
در مستند سیاسی باید نگاه خاکستری داشت
کارگردان «قبرهای پرسروصدا» در ادامه گفت: ما تنها به این توصیه نشدهایم که با دوستانمان با شرافت رفتار کنیم، قضاوت دشمن هم نیاز به شرافتمندی دارد. در تاریخ اسلام هم کاراکتری مانند شمر داریم که هم ظرف زمانی جنگ صفین را داشته و هم کربلا را، باید بدانیم او را در کدام ظرف زمانی قضاوت میکنیم. ما نمیتوانیم بگوییم فقط یک صفر مطلق داریم و یک صد مطلق. بهخصوص در ساخت مستندهای سیاسی خیلی باید نگاه ما خاکستری باشد. همین نکته هم کار را در ایران کمی سخت میکند، چرا که مدام از ما میخواهند سیاه را سیاهتر و سفید را سفیدتر نمایش دهیم.
متأسفانه ما همواره در این حوزهها منفعل بودهایم و ابتدا باید بیبیسی یا دیگر شبکههای آن ور آبی چیزی بسازند تا ما علیه آن موضع بگیریم و مستندی بسازیم! یک بار به شوخی به رئیس وقت صداوسیما گفتم همه آرشیو را بدهیم به آنها تا مستند بسازند، بلکه ما هم بتوانیم در این حوزهها مستند بسازیم!این کارگردان در ادامه درباره پرداختن به برخی موضوعات حساس مانند اعدامهای دهه شصت در این مستند تأکید کرد: واقعیت این است که «غول سانسور» از خود «سانسور» ترسناکتر است. به این معنا که خیلی وقتها آدمها درباره ممیزیها پیشفرض دارند. گاهی فکر میکنند اگر سراغ سوژه خاصی بروند سرنوشت خوبی نخواهند داشت، در حالی که باید اعتراف کنم اینگونه نیست. جمهوری اسلامی به مدد فضای بازی که درباره مستندهای تاریخ معاصر در عرصه بینالمللی اتفاق افتاده، حتی بهصورت منفعلانه، فضای مساعدی برای کار پیدا کرده است. متأسفانه ما همواره در این حوزهها منفعل بودهایم و ابتدا باید بیبیسی یا دیگر شبکههای آن ور آبی چیزی بسازند تا ما علیه آن موضع بگیریم و مستندی بسازیم! یک بار به شوخی به رئیس وقت صداوسیما گفتم همه آرشیو را بدهیم به آنها تا مستند بسازند، بلکه ما هم بتوانیم در این حوزهها مستند بسازیم!
شعبانی تأکید کرد: در این شرایط من هم مقاومتهای خودم را دارم. برای سکانس ابتدایی همین مستند بسیار مقاومت کردم. میخواستم بگویم که این سنگ قبرها دارد شکسته میشود، فارغ از اینکه چقدر تعمدی و چقدر کار مردم است. وقتی انتهای روایت این مستند با سنگ قبرهای شکسته پادگان اشرف تمام میشود، کلیت مستند فرمی پیدا میکند. ما مجبوریم برای زدن برخی حرفها از برخی دیگر از حرفهایمان بگذریم. این تلخ است ولی آیا در این شرایط خالی کردن میدان کار درستی است؟ اگر میدان را خالی کنیم عرصه مستندسازی تبدیل به عرصه چماقکشی این جناح علیه جناح دیگر و برعکس میشود! خود من سفارشهایی دارم که از ابتدا میگویند میخواهیم فیلمی بسازیم تا فلان آدم را بزنیم! جریان مستندسازی ما امروز بیش از آنکه در دست جریانات فکری باشد، در اختیار جریانات سیاسی است و این مهمترین آسیب است.
وی با اشاره به تغییر دولتها تأکید کرد: الان دولت آقای روحانی رفت و دولت آقای رئیسی آمده است. این تغییر هر هشت سال میتواند ادامه داشته باشد. مستندساز باید از این آمد و رفتنها حذر کند. سینمای مستند جای ارجمندتری از سیاست است. در این شرایط چاره کار خانهنشینی و قهر کردن هم نیست. معتقدم اگر ما روایت نکنیم، دیگرانی هستند که روایتهایی ارائه میکنند که به هیچوجه مومنانه و متکی بر تقوای رسانهای نیست.
جنایات هولناک سازمان مجاهدین خلق قابل دفاع نیست
این مستندساز درباره روایت مستند «قبرهای پرسروصدا» از شنکجههای شدید در سازمان مجاهدین خلق، گفت: سازمان نه بعد از مسعود که بعد از تقی شهرام، تبدیل میشود به پدیده دیگری که سالها بعد میتوان درباره آن فکر کرد. اینکه چه شد سازمان از اعتلایی که داشت، تبدیل به چنین دژخیمی شد. اگر مسئولان اولیه سازمان مجاهدین هم در این مقطع بودند، عاملان این شرایط را خودشان اعدام میکردند. ما به تعبیری با دو سازمان مواجه هستیم. جنایات صورت گرفته در سازمان مجاهدین خلق بهشدت هولناک بوده است. سازمان بعد از تقی شهرام، حتی برای جداشدههای از سازمان هم قابل دفاع نیست. مستقل از حسی که نسبت به جمهوری اسلامی داریم، باید بپذیریم که سازمان مجاهدین خلق بههیچوجه قابل دفاع نیست.
شعبانی درباره تجربههای عجیبی که در جریان تحقیقاتش برای این مستند با آن مواجه شده بود هم بیان کرد: من دو هفته در اردوگاه اشرف زندگی کردم. مکانهایی از آن آزاد شده بود و ما در آن مناطق آزادشده بودیم. شبهایی که آنجا در کانکس میخوابیدم، بدترین شبهایی بود که گذراندم. براساس شم مستندسازیام ترغیب میشدم که سراغ اشیای بازمانده در آنجا بروم. هرچند خیلی از آنها را سوزانده بودند. از لابهلای چیزهای باقیمانده، دفترچههای روزانه برخی از اینها را میخواندم. جنایت هولناک درواقع کاری بود که مسعود با اینها در اردوگاه اشرف کرده بود. اعترافاتی که اینها از خلوتهای خود کرده بودند. آدمی که با آزادی و اختیار وارد مجموعهای میشود و تا این اندازه خود را مزدور آن مجموعه قلمداد میکند، این از شکنجه سنگینتر است! در شکنجه میگویند وقتی درد انسان از حدی عبور میکند، دیگر دردی متوجه نمیشود.
وی افزود: من ناراحت آن جماعتی هستم که از یک آدم آزاده تبدیل به یک ربات شده بودند. مواجهه با اینها بسیار برایم تلخ بود. هنوز هم وقتی شبها کابوس میبینم و از خواب میپرم، احساس میکنم در همان کانکسها هستم. من در کانکسهایی میخوابیدم که این افراد سالها به امید رستگاری و آزادی در آن خوابیده بودند و سرنوشتشان بسیار تلخ بود. در آزادانهترین کشورهای دنیا هم شما نمیتوانید بپذیرید که کسی یک کودک را آتش زده باشد اما اینها اتفاقاتی است که در سازمان مجاهدین رخ داده است و جای هیچ دفاعی ندارد. زمانی جنایت سطحی دارد که میتوان درباره عقوبت آن صحبت کرد اما اینها در سطحی جنایت کردند که جای هیچ صحبتی باقی نگذاشتند. جنایتهای سازمان مجاهدین خلق در سطح هولوکاست بوده است..
کارگردان مستند «قبرهای پرسروصدا» در ادامه گفت: کارهای تروریستیای توسط سازمان مجاهدین خلق انجام شده که اجر خیلی از چیزهای دیگر را هم زایل کرده است. بازهم میتوان ۵۰ سال بعد به عقب بازگشت و چیزهای تازهای کشف کرد. زمان ساخت همین مستند وقتی دوربین را خاموش میکردم، آدمها حرفهای دیگری میزدند که این عجیب بود. از افرادی که از سازمان باقی ماندهاند میتوان در آینده سوال کرد. میتوان نگاه آسیبشناسانه هم داشت تا ببینیم چطور میتوان از رادیکال شدن یک جریان جلوگیری کرد.
بدون دیدگاه