«ادموند گانگلیون و پسر» نخستین رمان «ژوئل اگلوف» با ترجمه اصغر نوری است که محور اصلی آن پدر و پسری مشغول در بنگاه کساد کفن و دفن یک روستا هستند.
وقتی از مولو میپرسیدند که در زندگی چه کار میکند، جواب میداد: «تو کار پیراپزشکی ام» و وانمود میکرد از کارش راضی است. ژرژ مسائل مربوط به هویتش را از خیلی وقت پیش حل کرده بود و وقتی همین سؤال را ازش میپرسیدند، صادقانه جواب میداد: «من تو زندگی هیچ کاری نمیکنم، تو بخش مرگ مشغولم.» به هر حال، آنها به ندرت مجبور میشدند به چنین سؤالی جواب بدهند. توی روستا، آدم فضولی نبود، دیگر نبود، همه میدانستند که کی، کی است و چهکار می کند. (ص. ۲۰-۱۹)
ادموند گانگلیون و پسر اولین رمان ژوئل اگلوف (Joël Egloff) نویسنده و فیلمنامه نویس فرانسوی است که در سال ۱۹۹۹ میلادی منتشر شد و جایزه آلن فورنیه را برای او به ارمغان آورد. اگلوف متولد ۱۹۷۰ در شهر موزِل (واقع در ناحیه فرههنگی فرانسوی- آلمانی) است که در آغاز جوانی به پاریس رفت تا در رشته سینما درس بخواند. او که مدتی فیلنامه مینوشت و دستیار کارگردان هم بود امروز کاملا به حرفه نویسندگی می پردازد. او ۵ رمان نوشته که از میان آنها اثر منگی در سال ۲۰۰۵ جایزه لیو انتر (Livre Inter) را به خود اختصاص داه است.
ادموند گانگلیون و پسر در حقیقت نام یک بنگاه کفن و دفن است در روستایی معمولی به نام «سنژان» که به قول نویسنده، از آن روستاهایی است که «سگهایشان را رکس صدا میزدند و گربههایشان را مینو، کلیسا در «میدان کلیسا» بود و شهرداری در «میدان شهرداری». چندان چیز دیگری نبود، چندان جمعیتی نداشت». (ص.۱۷)
طنز خاص اگلوف ویژگی مشخص داستانهای اوست که در ترجمه هم خوب از آب درآمده است: در خیابان اصلی، خیابان مرکزی سابق، نیمکتها جلوی خانهها منتظر میماندند تا کسی رنگشان را تازه کند تا بسوزاندشان، به آن انتظار پایان دهد به هر حال. (ص.۱۷) هیچوقت کسی روی قبر خانواده خلهای روستا گریه نکرده بود و خاک رس اشک ندیده خشکتر و فشردهتر از سنگ قبر بود. (ص.۲۰) مولو چشم دوخته به نئون بزرگی که داشت از زور چشمک زدن سقط میشد، منتظر بود بهش بگویند چهکار کنند. (ص.۲۳)
اگلوف، خود سناریوی فیلم سرمای بزرگ را که اقتباسی از ادموند گانگلیون و پسر بود و ژرار ژوتونیه آن را کارگردانی کرده بود، نوشت. حرکت شانه به شانه طنز و موقعیت آبسورد برای رسیدن به شاعرانگی از خصوصیات این رمان است. اقتباس سیاسی این رمان اکران موفقی داشت و به رغم تفاوت های آشکار با متن رمان، به فضای کلی اثر وفادار بود و شخصیتها و خط اصلی داستان را حفظ کرده بود. همچنان که نشان طنز خاص اگلوف بر تمام متن فیلمنامه حفظ شده بود. در این اثر نویسنده طنز و موقعیت آبسورد را به شاعرانگی می رساند.
ادموند گانگلیون و پسر را نشر افق با ترجمه مترجم نامآشنا اصغر نوری در ۱۹۲ صفحه و شمارگان ۵۵۰ نسخه منتشر کرده است.
نوری متولد ۱۳۵۵ در تبریز در کنار کار ترجمه، به نمایشنامهنویسی و کارگردانی تئاتر نیز مشغول است. دانش آموخته کارشناسی در رشته زبان و ادبیات فرانسه و کارشناسی ارشد در رشته کارگردانی تئاتر تحصیلات دانشگاهی خود را به اتمام رسانده، سالهاست با ترجمه رمانها و نمایشنامههای نسل نوی نویسندگان و نمایشنامهنویسان فرانسوی، نقش پر رنگی در آشنا کردن ایرانیان با نویسندگان نسل اخیر فرانسه ایفا کرده است. آگوتا کریستف، پاتریک مودیانو، ژوئل اگلوف، بریژیت ژیرو، مارسل امه و دیدیه ون کولارت از جمله نویسندگانی هستند که اصغر نوری آثاری از آنها ترجمه کرده است.
وی در این اثر نیز همانند بسیاری دیگر از ترجمههایش با مقدمهای تقریبا مفصل مخاطب را با نویسنده و زوایایی از اثر که حین ترجمه شناخته است، آشنا میکند و این بار مصاحبهای از اگلوف را که در آن نویسنده به بیانی روشن و ساده از دنیای داستانهایش و شیوه کار و نگارش رمانهایش میگوید در انتهای اثر ترجمه کرده است.
موقع نوشتن به خواننده فکر نمیکنم، چون خواننده یک شخص واحد نیست، چهرههای متفاوتی دارد. حس میکنم نمیتوانیم برای خواننده بنویسیم. نوشتن، قبل از هرچیز، یک عمل خود محور است و به خود نویسنده برمیگردد. بعد، شاید خوانندهها هم خودشان را در آن پیدا کنند، مسلما مسائلی وجود دارد که بین همه مشترک است، اما در آغاز، این طور تصور نمیکنم که برای کسی می نویسم. (ص.۱۱۱)
بدون دیدگاه