جبار آذین
سینمای ایران از آغاز تولد و در طول حیات خود، در چهار طیف سینمایی، به تولید فیلم های سینمایی اقدام کرده که نوع حکومت، اهداف، سیاست‌ها، سلیقه‌ها و مناسبات سیاسی و فرهنگی و اجتماعی در پیدایش و تولید آن‌ها نقش داشته‌اند.
این طیف ها عبارت اند از یک؛ «فیلمک‌»های موسوم به فیلمفارسی که کالاهایی بازاری، بدون محتوا با مضامین مثلث‌های عشقی مبتذل و چاله‌میدانی با چاشنی کافه و عرق و ورق و چاقو و مشت و لگد بوده‌اند. تولید این قبیل محصولات در سینمای سال‌های دور در اکثریت بوده است. دو؛ فیلم‌های فارسی که برخلاف فیلمک‌های طیف نخست، دارای داستان و فیلمنامه و بازی و کارگردانی بودند؛ فیلمهای مسعود کیمیایی و علی حاتمی در رده و طیف دوم قرار داشتند.
طیف سوم؛
فیلم‌های ایرانی که با جهت گیری فرهنگی، اجتماعی و گرایش های نوگویی و نوگرایی تولید می‌شدند. فیلم‌های بهرام بیضایی، ناصر تقوایی، سهراب شهیدثالث، داریوش مهرجویی، عباس کیارستمی و… در این
عرصه قرار داشتند.
طیف چهارم خاص تحولات کشور در سال‌های بعد از انقلاب است که با عناوین فیلم‌های ایرانی انقلابی و دفاع مقدسی متولد شدند.
گرچه هنوز و همچنان هر کدام از این طیف‌ها و سینماگران و آثارشان در کشور، طرفدارانی داشته و دارند، اما با توجه به گذشت چهار دهه از دوران گذشته و تغییرات اجتماعی، فرهنگی و اعتقادی و ذائقه‌ها و سلیقه‌ها، آنچه براساس منطق باید در اولویت تولیدات آثار سینمایی قرار گیرد، فیلم‌هایی است که با فرهنگ و مناسبات امروز و خواسته‌ها و نیازها و سلیقه‌های مردم امروز متناسب باشد، چرا که مخاطبان و سرمایه‌های اصلی سینما مردم هستند.
با آنکه در تولید بسیاری از فیلم‌های کنونی هم معیارهای یاد شده، ملاک قرار نمی‌گیرند و سلیقه و سیاست و کاسبی جای نظر و سلیقه مردم را گرفته‌اند، اما گروهی از سینماگران وجود دارند که بر اساس سلیقه، گرایش و استنباط متوهم خود بر این باور نادرست هستند که مردم امروز مانند مردم دیروز به همان نوع فیلمفارسی های سنتی بدون محتوا علاقه‌مند هستند و چون نمی‌شود و نمی‌توانند به همان شکل و شیوه و فرمول و عریان، فیلمفارسی بسازند با عنوان فیلمفارسی مدرن، برخی از همان فیلمک‌های بی‌مسمای آن روزگار را بازسازی نصف و نیمه کرده و راهی بازار مکاره سینمای بیمار ایران می‌کنند.
البته در تمام دنیا و ایران هم، رسم بازتولید و بازسازی آثار مطرح و درخشان تاریخ سینما وجود دارد و بعضی از سینماگران به صورت هنرمندانه و نوآور فیلم‌های خوب و پرخاطره را بازسازی می‌کنند. این رویه در حوزه آواز و ترانه هم وجود دارد و برخی از بهترین‌های موسیقی و آوای خوانندگان مشهور قدیمی توسط هنرمندان امروز بازخوانی و بازآفرینی می‌شود، اما در اغلب بازخوانی‌ها، بهترین‌های قدیمی بازآفرینی می‌شود، ولی در سینما این گونه نیست و اغلب فیلمفارسی‌های جدید کپی‌های بی‌رمق و بی‌مسماتر همان فیلمفارسی های سنتی هستند.
آن ها که این نوع کالاها را می‌سازند، سه هدف را دنبال می‌کنند؛ ارضای احساس علاقه‌مندی و نوستالژیک خود، احیای اموات فیلمفارسی‌های ضدفرهنگ و کاسبی در گیشه.
باز اگر فیلم‌ها و ترانه‌های مانا و شاخص و بامحتوا در عرصه‌های هنر و سینما، باز سازی و بازخوانی می‌شدند، جای تأمل داشت، لیکن این گونه نیست و سازندگان و مجریان و عوامل این چنین محصولات، افزون بر تخریب فرهنگ جامعه، احترام و عزت سینما و سینماگران را زیر پای فیلمک‌های بازاری مبتذل قربانی می کنند و فاجعه اینکه نامدیران ناشناس و اشتباهی سینما هم چون مدافع ابتذال هستند و از این سوغات‌های زیرخاکی حمایت می کنند.
از همین رو باید در برابر این طیف‌های کپی ساز و آنها که قبله گاهشان تولیدات غربی و ماهواره‌ای ضدِفرهنگ ایرانی است، تابلوی توقف نصب کرد.
آیا امکان دارد این اتفاق بزرگ در دولت چهاردهم رخ دهد؟ بعید است! زیرا بارها گفته و نوشته‌ایم که این دولت، اهل کارها و تحولات بزرگ نیست و نمی‌تواند و ذینفعان نمی‌گذارند، با وجود نامدیران و آدم‌های اشتباهی و حضور و نفوذ باندهای مخرب در سازمان مستعمل سینمایی و سینمای ایران، هیچ تغییر مهمی در فرهنگ و هنر و سینمای کشور رخ دهد!

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *