قالب اشعار «احمدرضا احمدی» به دلیل عدمتقید یه سبکهای شعری نیما و شاملو، طرفداران بسیاری پیدا کرد و چون متاثر از متن و نثر زندگی معاصر بود، در دهههای اخیر به یکی از جریانهای اصلی شعری کشور تبدیل شده است.
به گزارش ایرنا، زمانی که نیما، ساحت شعر کهن را با نظمی ایدئولوگ مواجه ساخت، شاعران و متخصان فنون شعر، پی به نبوغ او بردند. نیما، طرحی در قاموس شعر درانداخت که مشخص بود دامنه تاثیرات آن، تا نسلها، تداوم خواهد یافت. به همین دلیل، عجیب نبود که پیرمرد از همان روزهای نخست، تحت شدیدترین دشنامها، اتهامات و نقدها قرار بگیرد.
اما در این بین، دو متفکر جدی، به گونهای دیگر به ساحت نیما تاختند: احمد شاملو که در سال ۳۶، با انتشار هوای تازه، سمت و سوی اسلوب شعری نیما را به جانب دیگری برد که بعدها شعر سپید خوانده شد و احمدرضا احمدی که در سال ۴۱ با انتشار طرح، موج نو را به راه انداخت و در قامت یکی از سرسختترین منتقدان نیما قرار گرفت.
البته که احمدی هیچگاه این نام را بر روی شعر خود ننهاد و این، ابتکار اسماعیل نوریاعلا بود که این نام را بر سبک شعری احمدی نهاد. درواقع احمدی با انتشار طرح، با آنکه در شکستن قالب شعری کهن، از نیما وام گرفته بود اما به شاخصهایی در فرم و البته محتوا دست یافته بود که نه در شعر نیما دیده میشد و نه در شعر سپید شاملو.
شاملو در هوای تازه، هنوز فاصله چندان معناداری با شعر نیمایی نداشت و به همین دلیل، هواداران این شاعر، بیش از آنکه تحتتاثیر هژمونی جدید شاملو قرار بگیرند، متاثر از بلوغی بودند که در شعرهای این کتاب به چشم میخورد. ضمن آنکه در نیمه دوم دهه ۳۰، امپراطوری نیما، با قدرت بیشتری به راه خود ادامه میداد و درنتیجه فرصت دیده شدن سبک جدیدی که متاثر از شعر او باشد، وجود نداشت چرا که در همان سالها، بسیاری از شاعران جوان، شعر نو سرودن را مشق میکردند و درنتیجه تقلای شاملو، چندان که در دهههای بعدی به چشم آمد، دیده نشد.
اما احمدرضا احمدی زمانی طرح را منتشر کرد که گردوخاک نیما، تاحدودی خوابیده بود و جامعه ادبی کشور، منتظر یک تحول ادبی بود. همانگونه که بسیاری از کارشناسان، هدف از ظهور احمدی و بیژن جلالی (که هیچگاه قدر دانسته نشد) را انقلابی در شعر معاصر فارسی عنوان کردند. البته که این سخن، چندان گزاف هم نبود. شعری که احمدی در طرح ارائه داد و در طول یک دهه، در ۵ کتاب خود، مصرانه روی آن تاکید داشت، برخلاف شعر نیما و شاملو، وزن عروضی و قافیه مشخص و ملزمی نداشت. مهمتر از آن اینکه مخاطب با شعری مواجه شده بود که فاقد آهنگ، سجع و موسیقی هارمونیک بود. بیشتر به نثر میزد و این، همان خصایصی بود که احمدی در سال ۴۱ در طرح ارائه داده بود.
شعری که احمدی در طرح ارائه داد و در طول یک دهه، در ۵ کتاب خود، مصرانه روی آن تاکید داشت، برخلاف شعر نیما و شاملو، وزن عروضی و قافیه مشخص و ملزمی نداشتاحمدی اگرچه بعدها در همین قالب، حسابی و بسیار بیشتر از بیژن جلالی، معروف شد اما کمی بدشانس بود که فروغ نگاه جدید وی، تحت تاثیر امپراطوری نیما و شاملو، تا قبل از انقلاب، چندان به چشم نیامد. در سالهای پس از انقلاب، احمدی، بیشتر دیده شد و اشعار او مورد توجه قرار گرفتند و شاعران جوان بسیاری تلاش کردند تا فارغ از محذورات شعر نیما و شاملو، به سمت شعر موج نو گرایش پیدا کنند.
البته که تمام تفاوتهای شعر موج نو احمدی با آنچه که نیما و شاملو و دیگر شاعران پیشرو میسرودند، در فرم خلاصه نمیشد. نیما و تاحدودی شاملو، معتقد بودند که شعر، باید حاوی پیام باشد. آنها برای نیل به این مقصود، در بسیاری از بزنگاههای شعری، از سمبلیسم بهره گرفتند و تلاش کردند تا مضمون را به سمت سوررئالیسم سوق دهند اما آنچه در شعر احمدی متجلی شد، در هم شکستن وزن عروضی بود. ضمن آنکه احمدی، شعر را به نثر نزدیکتر کرد و با گریزی هوشمندائه از سوررئالیسم، به دامان زندگی معاصر غلتید. بنابراین آنچه در موج نو مشاهده میکنیم، گرتهبرداری از زندگیهای روزی است که بدون هیچ نماد و نشانهای، ساده سخن میگوید و در این پردازش، از هیچ وزن عروضی و محذورات ادبی بهره نمیبرد.
آنچه در شعر احمدی متجلی شد، در هم شکستن وزن عروضی بود. ضمن آنکه احمدی، شعر را به نثر نزدیکتر کرد و با گریزی هوشمندائه از سوررئالیسم، به دامان زندگی معاصر غلتیداینها، همان نشانههای دوستداشتنی برای شاعران معاصر کشورمان است تا جایی که امروزه، بسیاری از شعرها، با گذر از شعر نو نیمایی و شعر سپید شاملویی، در قالب موج نو گنجانده شده و این، همان دگردیسی معنادار و جریان اپیدمیکی است که احمدی در طول ۶ دهه بر آن ممارست به خرج داد تا توانست آن را در حضور امپراطوری نیما، به یکی از جریانهای اصلی شعر معاصر کشور تبدیل کرده و پیروان بسیاری را پیدا کند.
اگرچه نیما یک حرکت مدرنی را در ساحت شعر معاصر آغاز کرد و شاملو، متجددانه، تاحدودی، این حرکت را به نفع خود مصادره نمود، اما در نهایت، این حرکت مدرنیستی در ادبیات معاصر کشور، به نام سبکی زده شد که احمدی، مبدع آن بود و تجلی آن، بیش از آنکه در شعر غلیان پیدا کند، به سینما، تئاتر و حتی نقاشی نیز کشیده شد.
یادگار و میراثی که احمدی، امروز از خود به جای گذاشته، تا سالیان دراز، دستاویز شاعران جوانی خواهد بود که روزمرگیهای خود را مشق میکنند و این اسلوب، تا زمانی که یک نابغهای چون نیما، شاملو و احمدی ظهور نکند، جریان و قالب اصلی شعر معاصر کشور باقی خواهد ماند.
بدون دیدگاه