بانیفیلم: جواد کراچی فیلمساز ایرانی ساکن کشور آلمان چندی پیش فیلمنامهای سینمایی را برای ساخت به بنیاد فارابی ارایه داد، با اینکه این کارگردان با پیچ و خمهای بورکراتیک حاکم بر نظام سینمایی آشنایی دارد اما در دوران مدیران فعلی گویا نحوه مواجهه با فیلمسازان تفاوتهای آشکاری کرده است که واکنش این فیلمساز را در پی داشته.
جواد کراچی در حالی میخواست با تولید و ساخت فیلم در ایران، بتواند بخشی از دین خود را به مملکتاش ادا کند اما نوع برخورد مدیریت دولتی حاکم بر سینما، علائق و دلبستگیهای این هنرمند را دچار تزلزل کرد.
کراچی در نامه سرگشادهای که برای مسئولان فعلی سازمان سینمایی ارسال کرده نسبت به وجود مسائلی که باعث ایجاد دافعه هنرمندان داخل و خارج از ایران میشود هشدار داده است.
با وجود اینکه در دولت سیزدهم رویههای سلبی مدیران سازمان سینمایی، شتاب و روندی پیدا کرده است اما مسلم است که ادامه این وضعیت باعث گسست بیشتر میان هنرمندان با دولت و در نتیجه سقوط هنر سینما خواهد شد.
یادداشت جواد کراچی را بخوانید:
***
به نام پروردگار مهربان
نامه ای سر گشاده به معاونت سازمان سینمایی
و مدیر عامل بنیاد سینمایی فارابی.
با سلام.
داستانی متفاوت را برایتان خواهم نوشت که نه داستان غصب کردن سینماهاست و نه داستان لابیگریها در سینمای دولتی.
این داستانی متفاوت است. داستانی که از فرط سادگی؛ پیچیده به نظر میرسد و مغزهای سودازده سرطانی قادر به درک آن نیستند.
داستان بازگشت به وطن است، داستان روزهایی است که آقایان رشته سینما را مورد نیاز کشور تشخيص نداده بودند و ارز تحصیلی را هم قطع کرده بودند.
ماندیم. ماندیم در کشور گرسنه و فقرزده هندوستان و درس سينما و تلویزیون را در FTII به مدیریت روانشاد کریشنا مورتی به مدد پروردگار بزرگ تمام کردیم تا رسیدیم به سالهایی که در بوق و کرنا میگفتند، متخصصین خارج از کشور به کشورتان بازگردید.
دلیل این باور. غم غربت؛ دلتنگی خویشان؛ بستگان و دوستان بود که زمینهساز آن باور شده بود.
خودم را برای خدمت در زابل و زاهدن آماده کرده بودم و به ایران بازگشتم، اما چه شد که مجددا سر از آلمان در آوردهام را در مقاله «خرده داستانی راستکی » نوشتهام.
آفرین بر شما، آفرین بر شماها که جذب حداکثری را به دفع حداکثری تبدیل کردهاید.
نفی را اثبات میپنداشتیم
دیده معدوم بینی داشتیم.
اما آنچه که امروز مینویسم به گذشته مرتبط نیست بلکه به «تنگراه » مرتبط است. تنگراهی که به بزرگراه مهر و محبت و به مدرسه کشاندن گریزپاها ختم میشد.
تنگراهی که در دو سال گذشته دویدن و پروازهای پیاپی به ایران را در پی داشته و هم اکنون و هنوز هم در اول راه که نه.
اول بیراهه است.
آقایان محترم.
چرا باید برای فیلمنامهای که در ذهن نگارنده شکل گرفته و محل فیلمبرداری آن در زادگاهم هست باید دو سال به دنبال شماها بدوم؟
فارابی می گوید، ارشاد / ارشاد میگوید، فارابی/ خانه سینما/ کانون کارگردانان/ مركز گسترش را هم نام نمیبرم. در آخر هم میگویند، در اولویت ما نیست؟؟!!
به یقین اولویت شما، همان فیلمهایی است که مردم را از سينما گریزان کرده.
این هرج و مرج و نابود کردن سینما و تلف کردن عمر عواملی که در محدوده سینمای دولتی اسیر شدهاند واقعا مایه تاسف است.
نگارنده نه از سر خودستایی و خود بزرگبینی، بلکه بالاجبار بخشی از پیشینه خود را مینویسم، زیرا برایم روشن گردیده که دایره شناخت و اطلاعات، محدود است و تنها در حد همان برادرانی است که سينما را به زانو درآوردهاند.
حقیر، سالهاست عضو کانون کارگردانان سینمای آلمان هستم با هشت جایزه بینالمللی، که یکی از این جوایز از کشور اینگمار برگمان و دوتا هم از کشور و شهر ساتیا چیت رای است.
همین برای من کافیست.
اقامت من هم در کشور آلمان فقط و فقط دليل خانوادگی دارد و بس.
نگارنده، تا زمانی که در هندوستان بودهام، تقدیرنامه بازیهای آسیایی سال ۱۳۶۳ را در پرونده دارم که به احتمال زیاد مصادف با تولد بعضی از مدیران تصمیم گیرنده سینمایی شماست.
به راستی، کدام یک از فیلمسازانی که در دوران سینمای دولتی تربیت کردهاید در آن سالها، در این قد و قواره بوده و تقدیرنامه آسیایی را در کارنامه خود دارند؟ آن هم در کشوری بیگانه؛ اگر بودهاند لطفا نام ببرید.
حمل بر خودستایی نشود. در سال ۱۳۶۶ که با فیلم «از روز گفتن» از هندوستان به آلمان رفتم و در جشنواره جهانی مانهایم حضور داشتم. شماها کجا بودید؟
ده ها فیلم و سریال داستانی و مستند پخش شده از صدا و سیما / و WDR . MDR . ORF که با مجوز اداره رسانههای خارجی ارشاد ساخته شدهاند را به حساب بیگاری و بدنامي برای پارانوییدها و شیزوفرنهای وطنی میگذاریم.
چنانچه مولانای بزرگ گفته است :
هر کسی در من همان بیند که هست.
و اما اکنون به خاطر اینکه طبق قانون کذایی پروانه ساخت که تاکنون به نام نگارنده صادر نشده ـ همان قانونی که مشروعیت آن هم مورد مناقشه اهالي سينماست ـ همچون افراد مبتدی به عنوان فیلم اولی در کشور خودمان اقدام به گرفتن مجوز ساخت کردهام تا قانونگرایی و عدالت محوری را هم چشیده باشيم که آن هم متاسفانه باید بگویم نمره مردودیت را به نام شما در دلک پر ناله ما ثبت کرده است.
ممنون و متشکر میشوم که بدانم چرا بعد از این همه سال که با تمام سختی. حرفه، عشق و وطن خود را رها نکرده و هنور هم گذرنامه ایرانی در دست دارم بدون هیچ گذرنامه دومی و لازم به یادآوری است که بدین امر هم افتخار میکنم، باید در چنین سنگلاخی افتان و خیزان سر به گریبان باشم.
بروز اشکال در تبادل اطلاعات و فضاسازهای مغرضانه و حسودانه یا وجود مسئولانی که همچون ماهی فروشانی میمانند که انواع ماهیها را نمیشناسند؛ بی شک زمینهساز چنین تصمیمگیری بوده است.
لطفا راستی پیشه کنید.
با احترام به هم وطنان شریفی که صبورانه از سينمای دولتی گریزانند…
جواد کراچی
أبان ماه ۱۴۰۱
رونوشت
-معاونت سازمان سینمایی.
-مدیر کل نظارت و ارزشیابی.
-مدیر عامل بنیاد سینمایی فارابی
بدون دیدگاه