یادداشت / جمشید پوراحمد
مردهای بسیار نجیب، شرافتمند و زحمتکشی بودند و فقط دنبال یک لقمه نان حلال… «آب حوض میکشیم، باغچه بیل میزنیم و فرش میتکونیم».
دوستان دقت کردید؛ به میزان زور و توان اکثر مسئولان «زور معیشتی» آمار گرسنگان، به شکل نجومی افزایش مییابد!
دقت کردید؛ هر چقدر برنامهسازان امروز و مجریان دیروز تلویزیون برای آزادی زندانیان و رفاه خانواده آنها پول جمعآوری میکنند…خانواده زندانیان مستاصلتر و درماندهتر و جمعیت زندانیان بیشتر میشود!
اگر اندکی انصاف و مروت در یخچال فریزر منزل نگهداریم و صرفا منفیباف نباشیم(!) خواهیم دید که افزایش و پیشرفت فقط در تعداد گرسنگان و زندانیان نیست؛ افزایش در ثروت برنامهسازان تماشاییست، با اتومبیلهای رنگارنگ قیمتیشان و تعداد بادیگاردهایشان، شمارشان رو به رشد و دارای پیشرفت قابل ملاحظهای است!
شما در کجای جهان میتوانید هنرمندی افتاده و دلسوز! چون آقای امین حیایی را پیدا کنید؛ که با داشتن شصت سال سن و شلوار پاچه لوله تفنگی و صورت لیزر شده! با زدن زنگ وارد گود زورخانه برنامه عصرجدید شود و در کنار پهلوانان آینده زورخانهای ایران زمین… پهلوان معرفت و دستگیری محرومان باشد!
به آقای امین حیایی و حیاییهای نوعی، فقط جهت یادآوری عرض میشود؛ پرندگان تا زنده هستند مورچه ها را میخورند و بعد از مرگشان این مورچهها هستند که پرنده را میخورند!
ما مردم قدر ناشناسی هستیم! جهان هنر تا کنون هنرمند و برنامهسازی مانند «برنامهساز هندوانه! » به خود دیده که در هر برنامه تعدادی از مردم سادهدل، زودباور و اکثرا ناامید و دلشکسته را دور خود جمع کند و تعدادی هنرمند؛ که باید آنها را به کمک ذرهبین و فشار مضاعف به حافظه شناخت! تا آقای مجری، با صدای رسا و نهایت سعی کردن برای بیرون نزندن شکمشان، زحمت فراوان بکشند و عرق جبین بریزند تا بپرسند؛ حالتون چطوره؟! و حضار باید بگویند؛ عالی! تا این برنامهساز بتواند هزینه کمرشکن زندگیاش را تامین کند! بدون هیچ تعهدی نسبت به روز و روزگار مردم روزگارش!
نمیدانم… ولی امیدوارم شرایط برای هنرمندان واقعی تغییر کند.
حال عالیجنابان مسئول؛
اگر تصمیم دارید بعد از دوران مسئولیت خطیر و جانگدازتان! شهروند کشورهای دیگر شوید! که میشوید! فرزندان عزیز هم در دیار غربت احساس تنهایی نمیکنند! و چنانچه محبت میفرمائید و منت بر سر ما میگذارید و به عنوان یک شهروند عادی در کشور خواهید ماند، محض اطلاع… باید عرض شود که متاسفانه برکههای اجدادی محبت و انسانیت مملکتمان… آبشخور کفتارها شده!
با استفاده ابزاری این قبیل برنامهها از انسانهایی که… کرامت، شرف، درد و رنج خود را به پول نفروخته و نخواهند فروخت، و نمونههای آنان در اقصا نقاط کشورمان به ویژه در سیستان و بلوچستان بسیارند؛ انسانهایی که در مرام، معرفت، مردانگی و مهمانوازی شهره آفاق هستند، صداوسما به کجا خواهد رسید؟
از حسن اکلیلی دوست قدیمی و هنرمندم شروع میکنم، حسن اکلیلی شهرت و محبوبیتس را بعد از بازی در سریال آقای گرفتار از طرفدارنش به ویژه اصفهان با مردمانی از جنس و ذات هنر دریافت کرد. او به جای خدمت به ارزشهای فرهنگی هنری و جایگاه والای آن… حدود بیست سال است به همشهریهایش وعده بازی در تئاتر و آقای گرفتاری دیگری را میدهد و بدون تعارف بیشمارند طرفداران دیروز، که حرفهای باور ندارند! حسن اکلیلی پشت فرمان اتومبیل تجارت نشسته! تجارت کار ناپسند و غیر اخلاقی نیست و در بعضی مواقع بسیار هم لذتبخش و شیرین است، اما تجارت به قیمت از دست رفتن اعتماد بع هیچ عنوان توجیه پذیری نیست!
سال گذشته توسط آقای اکلیلی به یکی از شرکتهای هرمی خیریه در اصفهان! دعوت شدم برای ساخت تیزری از فقر و فلاکت انسانهای سیستان و بلوچستان… تیزری تاثیرگذار و جانسوز، جهت اهداف خیرخواهانه این بزرگواران!
با عنوان پیشنهاد ساخت تیزر علائم خودزنی و حقارت در وجودم آشکار گردید، دوستان خیراندیش، خیرخواه، خیرپسند و خیر رفتار! خبر از عرق و ارادت من نسبت به بلوچ و بلوچستان نداشتند… احساس کردم به شخصیت زلال حرفهایم تجاوز کردند! به خصوص خانم دکتری که در آن سکانس خیرخواهانه به عنوان مدیر حضور داشت! تجاوز به سه سال ساخت فیلم، رفاقت، خوردن نان و نمک و زندگی در کنار انسانهای دور از ریا، تظاهر، زیادهخواهی و دروغ… من با افتخار در ذره ذره سیستان و بلوچستان حضوری پررنگ داشتم و دارم… تمام تعلق خاطر زندگیام با مردمان بلوچ و بلوچستان است.
دوستان و یاران آقای اکلیلی، یک موسسه خیریه با هزینه های نجومیش، با حضور بازیگران و بازیگردان و دیگر عوامل راهاندازی…تا صد دریافت و صفر در جاده ناهموار، بدون پلیس، ناظر، دوربین و دادرسی هزینه کنند!
به یاد داستان کوتاهی افتادم که در دفتر یک مدرسه اتفاق افتاده لود. مسئلان مدرسه تصمیم گرفتند از هر دانشآموزی مبلغ «مثلاً» صد تومان جهت تهیه شش قطعه عکس دریافت کنند… ماجرا تا آنجا کشید که تا مبلغ درخواستی به گوش اولیای دانش آموزان رسید؛ آن صدتومان به پانصدتومان ارتقا یافت!
چه تفاوتی دارد… بین شاخه گلی که شما تقدیم به عزیزی میدهید و یا قرار است که به جای شاخه گل دلی را شاد کرده و یا دستی را بگیرید، اندکی تفکر کنید…شاخه گل چنانچه به واسطه پیک ارسال شود؛ بو، زیبایی و تازگیاش نخواهد ماند و بدون شک فاقد ارزش و با این مهم که شاخه گل با ارسال نقش یک کالا را بازی میکند! این دست و حس و وجود شماست که به گل بها و زیبایی برای تقدیم میدهد.
در چند سال گذشته بسیاری از هنرمندان تازهکار و هنرمندان از یاد رفته و تقریبا نسل منقرض شدهای خوابنما میشوند برای یاری و دستگیری کار پرهزینه خیرخواهانه!
این وضعیت چون یک بیماری مزمن شیوع پیدا کرده… آقای کارگردانی که این روزها در شرایطی به سر میبرند که بنده فکر نکنم بتوانند با اتوبوس بی آر تی و در ساعت خلوتی از میدان ولیعصر تا میدان تجریش سفر کند. باید برای دستگیری خدابخش، گلادیاتور، از خود گذشته بود، باید تار و پود زندگی براساس بخشندگی بافته شده باشد… امیدوارم نگاه خیرخواهانه شماکارگردان مزبور ربطی به زمین جزیره کیش نداشته باشد! آرزو میکنم کارشکنی و دشمنی در اداره بهزیستی با حضور مدیران تازه وارد به پایان برسد و نقش بعضی از نماینده ها از تصمیم گیریها و حمایت از برخی مدیران کوچک فاسد هم رنگ ببازد، تا مستند داستانی «فنگشویی ذهن»… ساخت اینجانب به پخش برسد؛ و دیگر خیرین و خیرخواهان تاجر سیستان و بلوچستان! کار شرافتمندانه آب حوضی را دنبال کنند.
سالها پیش از اندی و کورس متنفر بودم! آنقدر که نمایش زبان مستأجری را برای تخریب این دو هنرمند به روی صحنه بردم و چه استقبال باشکوهی از نمایش در ایران صورت گرفت و جالب است بدانید ویدیویی نمایش تا آمریکا و اروپا رفت و دیده شد و فقط دردسر دادسرا رفتن و توضیح دادنش شامل حال من گردید! اما امروز برای این خواننده احترام ویژه ای قائل هستم، نه به دلیل خواندنش… بلکه به دلیل انسانیتش، مرام و معرفت و حس انسان و حیوان دوستیاش.
فکر نکنم تا کنون در زندگی بیشتر از یکساعت فوتبال داخلی و خارجی ندیده باشم… اما درگذشته خود والیبالیست و سوارکاری حرفهای بودم و از علاقهمندان این دو ورزش.. به همین دلیل علی دایی به عنوان اسطوره فوتبال برای بنده هیچ جذابتی نداشت… اما بیرون از فوتبال و زمین فوتبال و افتخارات، علی دایی برایم یک قهرمان و اسطوره است … علی دایی فراتر از انسان، علی دایی تنها قهرمانی است که به مادیات گل زده… علی دایی برای بنده نه کمتر و نه بیشتر از غلامرضا تختی است … علی دایی کاملا چراغ خاموش و در خلوت راز و بدون داشتن موسسه و تشکیلات، دستگیر نیازمندان است، به همین خاطر علی دایی را تحسین کرده و در مقابلش سرتعظیم فرود میآورم.
بدون دیدگاه