المیرا ندائی
مسألهی بی ریشهگی، که امروز در اکثر فیلمها شاهد آن هستیم، مسألهای نیست که بتوان به سادگی از کنار آن عبور کرد؛ اینکه آیا صنعت سینما در جهت هشدار در مورد این معضل گام برداشته است و یا در حال عادی سازی آن است، خود یک موضوع چالشبرانگیز است.
دغدغهی اصلی «آبستن»، به کارگردانی مصطفی و محمد تنابنده و نویسندگی وحید جعفری، بحران بیهویتی است. اینکه تا چه حد این فیلم توانسته است دغدغهمندیاش را در قالب سینما به تصویر بکشد، جای بسی تأمل دارد.
در نقد و بررسی «آبستن»، در ابتدا ناگزیر از تعریف دو واژه ی «ضد روایت» و «تکنیک سینمایی سکانس پلن» هستیم.
«ضد روایت» در فیلم به معنای استفاده از ساختارهایی است که داستان به طور غیرخطی یا با تغییرات عمده در قالب روایت اصلی روایت میشود.
به عبارت دیگر، در این نوع روایت، سازندگان فیلم به عمد از الگوهای مرسوم و کلاسیک داستانگویی پیروی نمیکنند. این شامل این موارد میشود:
– روایتهای موازی:
در این نوع روایت، داستانها یا شخصیتهای مختلف در یک زمان یا در فضاهای مختلف به طور همزمان پیش میروند.
– شکستن چهارچوب زمان و مکان:
زمان یا مکان در فیلم به طور سنتی پیوسته نیست و ممکن است بین گذشته، حال و آینده یا مکانهای مختلف جابجا شود.
– ناتمام بودن یا مبهم بودن پایان:
گاهی فیلمها از یک پایان قطعی و مشخص پرهیز میکنند و به جای آن به طور عمدی سوالات بیپاسخ یا پایانهای باز باقی میگذارند.
– چالش با انتظارات تماشاگر:
ضد روایت ممکن است به گونهای باشد که تماشاگر را از پیشبینیهای معمول در مورد داستان یا شخصیتها منحرف کند.
فیلمهایی که از ضد روایت استفاده میکنند، به دنبال به چالش کشیدن قالبهای مرسوم داستانگویی هستند و از این طریق تأثیرگذاری عمیقتری بر تماشاگران دارند.
«تکنیک سینمایی سکانس پلان» (Plan Séquence) یکی از تکنیکهای سینمایی است که در آن یک سکانس به طور پیوسته و بدون برشهای معمولی فیلمبرداری میشود.
این تکنیک معمولاً برای ایجاد حس تعلیق، همزمانی و یا تشدید واقعیت در فیلم استفاده میشود.
در این روش، دوربین به صورت مداوم حرکت میکند و گاهی نمایشگر چندین شخصیت، رویداد یا مکان در یک زمان مشخص است.
ویژگیهای اصلی تکنیک سکانس پلان:
– برنامهریزی دقیق:
چون در تکنیک سکانس پلان هیچ برشی وجود ندارد، هر حرکت دوربین باید از پیش به دقت طراحی شود. دوربین باید در طول سکانس حرکت کند، اما در عین حال باید با بازیگران، دکور و رویدادها هماهنگ باشد. این کار نیازمند تمرینهای متعدد و هماهنگی دقیق است.
– پیشبینی رفتار بازیگران:
هر یک از بازیگران باید از حرکت خود آگاه باشد و باید به طور دقیق زمانبندی حرکات و دیالوگها را رعایت کنند. زیرا حتی یک اشتباه کوچک میتواند کل سکانس را خراب کند.
– هماهنگی و زمانبندی:
بازیگران و تیم فیلمبرداری باید بارها تمرین کنند تا حرکات و دیالوگها به درستی در زمانبندی و مکان مشخص خود قرار گیرند.
فیلمبردار باید به طور مداوم زاویهها و حرکتهای دوربین را در نظر بگیرد.
– همزمانی رویدادها:
این سکانسها معمولاً شامل چندین اتفاق همزمان هستند. برای مثال، ممکن است در یک سکانس یک شخصیت در حال حرکت از یک طرف اتاق به طرف دیگر باشد، در حالی که شخصیت دیگری در فضای مشابه در حال انجام کاری است.
– نوع حرکت دوربین:
دوربین میتواند در هر جهتی حرکت کند؛ به سمت بالا، پایین، چپ، راست یا حتی در زاویههای غیرمنتظره و پیچیده. این حرکات میتوانند به شدت بر روی ریتم و تنش در داستان تاثیرگذار باشند.
– انتقال از یک فضا به فضای دیگر:
در برخی سکانسها، دوربین ممکن است از یک فضای داخلی به فضای خارجی منتقل شود یا از یک مکان کوچک به مکان بزرگتر.
این نوع حرکتها میتوانند حس پیوستگی و جریان زمان را در فیلم تقویت کنند.
– چالشهای فنی: برای فیلمبرداری سکانسهای بدون برش، اغلب از دوربینهای سبک و قابل حمل استفاده میشود که بتوانند در فضاهای مختلف حرکت کنند.
برخی از فیلمها از دوربینهای Steadicam برای ایجاد حرکات نرم و بیوقفه استفاده میکنند.
– نورپردازی:
چون سکانس بدون توقف است، نورپردازی باید به گونهای باشد که تغییرات ناگهانی نداشته باشد. این یعنی ممکن است تیم نورپردازی مجبور شود تا با دقت مسیر نور را پیشبینی و مدیریت کند.
– ایجاد حس واقعیت:
یکی از دلایل اصلی استفاده از تکنیک سکانس پلن این است که تماشاگر را در وسط وقایع قرار دهد و احساس کند که در لحظه با شخصیتها همراه است.
برگردیم به «آبستن» ساختهی براداران تنابنده؛ این فیلم تا حدودی گرتهبرداری از فیلم «ماهی و گربه» به کارگردانی و نویسندگی شهرام مکری (محصول سال ۱۳۹۲) است؛ اثری که به سبب محتوای خلاقانهاش، موفق شد در سال ۲۰۱۳ جایزه ویژهٔ بخش افقهای جشنواره فیلم ونیز را از آنِ خود کند. آن فیلم، بخش عمدهای از موفقیت خود را مدیون هنر فیلمبرداری محمود کلاری و موسیقی کریستف رضاعی است.
فیلم «آبستن» اثری است که مانند بسیاری دیگر از آثار سینمای امروز ایران، در ابتدا قربانی فیلمنامهای ضعیف است که سعی داشته خود را در پشت فرم پنهان کند، اما از بد حادثه، فرم فیلم نیز از نقصهای بسیاری برخوردار است تا جایی که علیرغم تلاش فیلمبردار در ایجاد کاتهای ریز و ظریف، شاید حتی مخاطب عادی سینما هم پی به وجود این نقص تکنیکی ببرد.
متاسفانه صدابرداری فیلم، پر از اشکال است و پایان آن هم قابل حدس و پیشبینیپذیر است.
تکنیک سکانس پلان، هیچ آورده را برای داستانپردازی ندارد و اوج این داستانپردازی در یک ربع پایانی فیلم شروع می شود.
ضعف در فیلمنامه از همان ابتدا که فیلم با صدای راوی شروع می شود، خود را نشان می دهد.
گویا فیلمنامه نویس برای بیان حرفهایش از یک شروع سینمایی عاجز است و تنها راه چارهاش توسل به یک روای است که اطلاعات احساسی درونی و بیرونی را که مخاطب به آنها نیاز دارد تا همپای قصه شود، در اختیارش قرار دهد.
«آبستن» در ساختن جهان خود با شکست مواجه است زیرا که محتوا قربانی فرم شده است.
فیلمنامه در منطق روایی عملکردی ضعیف دارد و تکنیک سکانس پلان در نهایت بیتجربگی، خوب از آب در نیامده است. شاید برادران محسن تنابنده در اولین تجربه کارگردانی خود بهتر بود به سراغ فیلمی با داستانپردازیهای کلاسیک میرفتند و این چنین خود را در معرض کاستیها قرار نمیدادند.
![](https://banifilmonline.ir/wp-content/uploads/2025/02/IMG_9031.jpeg)
بدون دیدگاه