محمود قنبری و منوچهر اسماعیلی در مراسم تشییع پیکر بهرام زند
۲۴ ساعت از درگذشت یکی دیگر از ستارگان عالم دوبله گذشته، اما صدایش هنوز بغض دارد؛ گویی تازه خبر مرگ بهترین دوستش را شنیده است. گریه می کند و نفس زنان می گوید: از زمانی که رفتن منوچهر را شنیدم مغزم پیرتر شده است … حیف شد ما دردانه دوبله را از دست دادیم… تمام شد.

این جملات بخشی از صحبت های محمود قنبری، مدیر دوبلاژ و از گویندگان باسابقه کشورمان است که رفیق ۶۰ ساله منوچهر اسماعیلی بوده است.

محمود قنبری در گفت و گویی با ایسنا خاطراتش با مرحوم منوچهر اسماعیلی، صدای ماندگار کشورمان که شامگاه دوشنبه، ۳۱ مرداد ماه درگذشت‌ را روایت می کند.

قنبری با گذشت ساعت ها از شنیدن خبر درگذشت منوچهر اسماعیلی، هنوز آرام و قرار ندارد. به آهستگی از او می‌پرسیم، آقای قنبری عزیز حال‌تان خوب است؟! اما بغضش می‌ترکد و با صدای بلند گریه می‌کند.
این مدیر دوبلاژ باسابقه در حسرت از دست دادن منوچهر اسماعیلی که او را رفیق ۶۰ ساله و بهترین همکارش خطاب می کند، می‌گوید: «متاسفانه گوهر یک دانه و دردانه دوبله، ستاره دوبله ایران را از دست دادیم‌… تمام شد!
بهتر از این نمی توانم چیزی از منوچهر عزیز بگویم. او واقعا استاد تیپ سازی بود. ما خیلی سال پیش با هم آشنا شدیم و در این سال ها همیشه مراوداتی با هم داشتیم اما مرحوم اسماعیلی این اواخر به دلیل بیماری هایی که کم کم سراغش آمده بود، گوشه‌گیر شده بود اما با همان حالت مریضی همچنان عشق به دوبله را حفظ کرده بود.»
قنبری می گوید: صدای منوچهر دیگر تکرار نمی‌شود. او تک بود. تمام عشقش، کار دوبله بود به خصوص کاری که مربوط به انجمن دوبله می شد واقعا با جان و دل انجام می داد و حتی زمانی که حالش خوب نبود با تمام وجود می‌پذیرفت. واقعاً حیف شد که او را از دست دادیم.

شرح حال منوچهر اسماعیلی یک سال قبل از مرگ
او سپس به بیماری مرحوم اسماعیلی اشاره می کند و توضیح می دهد: ایشان تقریبا هشت سال پیش یک عمل جراحی از ناحیه کبد داشتند و بعد از آن خیلی کار نمی کرد؛ البته تا مدت ها پیش کار می کرد ولی در دو ـ سه سال اخیر حضور جدی در دوبله نداشت و بیشتر در منزل استراحت می کرد. تقریبا یک ماه پیش بود که از طریق دخترش مطلع شدم متاسفانه منوچهر کرونا گرفته ولی حالش خوب بود و گویا فقط کمی لرز داشت که به بیمارستان منتقل شد و در بخش آی سی یو بستری شده بود و با گذشت چند روز به شرط داشتن کپسول اکسیژن ایشان را مرخص کردند و در منزل تحت نظر بود. قرار بود به همراه منوچهر والی زاده به دیدنش برویم اما در سی سی یو حتی خانواده اش را هم راه نمی‌دادند.
قنبری ادامه می دهد: آخرین بار، روز قبل از درگذشتش با دخترش تماس گرفتم که به من گفت خبر می‌دهم اما خبری نشد تا اینکه امروز خبر فوتش را شنیدم و هنوز در شوک به سر می برم. منوچهر این اواخر خیلی معذب بود و حوصله حرف زدن نداشت، من هم می خواستم مزاحم نشوم و طی این سال ها بیشتر با واسطه حالش را می پرسیدم اما فکرش را هم نمی‌کردیم که فوت کند و به این زودی از بین ما برود. واقعا ناراحتم از اینکه لحظات آخر او را ندیدم.

گوشه گیری استاد اسماعیلی به دلیل بیماری اش بود
این دوبلور قدیمی سپس به همکاری اش در انجمن دوبله با منوچهر اسماعیلی اشاره می کند و می گوید: اصولاً ایشان به انجمن، حرفه دوبله و آداب و رسومش خیلی اهمیت می داد. منوچهر برای حفظ حرمت ها و احترام به پیشکسوتان بسیار ارزش قائل بود. او سال ها خودش رئیس انجمن بود و عضو هیات مدیره دوبله بود، بنابراین به رمز و راز انجمن آگاه بود. ما همیشه طی این سالها با هم مراوداتی داشتیم. تقریبا حدود دو سال پیش بود که باید اساسنامه جدیدی برای دوبله نوشته می شد و قرار بود به همراه آقایان چنگیز جلیلوند، ابوالحسن تهامی، منوچهر و … دور هم جمع شویم و اساسنامه را بنویسیم. روزی که قرار بود جلسه برگزار شود من از ایشان همراهی و راهنمایی خواستم که به جلسه آمد اما ناگهان ابتدای جلسه لرز شدیدی گرفت که من دلیل را پرسیدم گفت لرز کردم و من گفتم چرا آمدی؟ ایشان گفت مگر می شود تو از من چیزی بخواهی و من بگویم نه!
قنبری در ادامه در توضیح دلیل گوشه گیری منوچهر اسماعیلی در سال های اواخر عمرش تاکید می کند: گوشه گیری استاد اسماعیلی به دلیل بیماری اش بود و خیلی بی حوصله بود. حتی من خودم هم با واسطه تماس می‌گرفتم و حالش را می پرسیدم چون می دانستم حوصله حرف زدن ندارد و من رعایت می کردم و تماس زیادی نداشتم تا اینکه دخترش تماس گرفت و یک ماه اخیر گفت پدرم خواسته به شما و آقای والی زاده اطلاع بدهم که در بیمارستان بستری و بیمار است.

مغزم با رفتن منوچهر پیرتر شد
وی در ادامه یادآوری خاطراتش با منوچهر اسماعیلی می گوید: طی سالهایی که در انجمن دوبله به همراه آقای اسماعیلی حضور داشتیم‌ از نیروهای جوان جدید دوبله برای گویندگی امتحان می گرفتیم و همیشه با هم بودیم اما همین بیماری هایی که کم کم سراغش آمد، او را گوشه گیر کرد. او همیشه می گفت حالم خوب است و دردش را بروز نمی داد و بیشتر درونی بود. خاطرات زیادی از او دارم. ۶۰ سال کم نیست که بخواهم همه اش را تعریف کنم. از سال ۱۳۶۲ در استودیو کاسپین با هم بودیم. منوچهر خیلی برای فیلم هایم رول خواند اما آنقدر فکرم درگیر است و از خبر تلخ رفتنش شوکه شدم، حس می کنم از صبح مغزم پیرتر شده است. راستش ذهنم یاری نمی کند الان از آثاری که باهم داشتیم صحبت کنم. روزی روزگاری در غرب، داستان سیاوش و … از جمله آثاری بود که ایشان همیشه دوستشان داشت و حرفش را می زد. یکی از ویژگی هایش این بود که دوبله را شروع نمی کرد تا فیلم را از قبل نمی دید. منوچهر واقعا خاص و تک بود. محبتش به موقع و عصبانیتش هم به موقع بود. تمام عشقش دوبله بود.
محمود قنبری سخنانش را اینگونه به پایان می رساند: «ممنون از زحمات شما که همیشه پیگیر ما دوبلورها هستید، لطف دارید و حالمان را می‌پرسید و آنقدر برایتان ارزشمند هستیم که وقتی هم دوبلوری از میان می‌رود باز هم به یادش هستید و برایش احترام قائلید. ان شاءالله همیشه موفق باشید و خدا شما را حفظ کند. واقعا حالم با حرف زدن بهتر شد و سبک شدم.»

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *