سئوال روز:
“چرا فرانسیس فورد کاپولا را در کن هو کردند!؟”
در جواب به این سئوالِ چند نفر از دوستان اهل سینما و آنچه در برخی نقدها و رسانه‌ها مطرح شده باید اشاره کنم:
۱- هو کردنِ فیلمساز یا کارش در سالن تاریک سینما آن هم با معلوم نبودن چهره هوچی و یا هوچیانِ مربوطه، قطعا کار سخیف و نابخردانه‌ای است، وای بر هو کردن بزرگی از نوادر بزرگی در سینما.
“فورد کاپولا” حتی اگر هیچ کاری به جز انتخاب مارلون براندو برای نقش پدرخوانده و حک ابدی این شخصیت بر سینه سفت سینما نکرده باشد، همان یک کار، برای خفه کردن صدای آن هوچی‌های نادان داخل سینما دوبوسی در کن کافی بود.
۲- طبیعی‌ست کسی مثل کاپولا -همانند خیلی از بزرگان سینما- شاید نتوانسته باشد همان قدرت جادویی سال‌های “پدرخوانده” و “اینک آخرالزمان” را در دل آخرین فیلمش “مِگالوپولیس” هم به جان ودل بیننده بنشاند، ولی هرچه هست کاپولای امروز ۸۲ ساله است با کوله‌باری از تجربه و آرزوهایی برای سینما و نام سینمایی خودش.
“مِگالوپولیس” از دیدگاه من وصیت‌نامه کاپولاست با پیامی اخلاقی و اجتماعی برای انسان معاصر که مستقیما از کانال سیاست امروز امریکا می‌گذرد و از همه مهم‌تر ارائه اوج پختگی تکنیکی اش با کمک دهها متخصص درجه اول جهان در صحنه آرایی و تصویربرداری خارق‌العاده که با بازی بازیگران توانایی چون” آدام درایور”، “ناتالی امانوئل”، “داستین هافمن” و ..‌ نیز همراه شده است.
با اعلام دلایل مخالفتم با هو کردن فیلم -که آنهم توسط تنها چند نفر در سالن دوبوسی و در سانس ویژه خبرنگاران و منتقدین سینما اتفاق افتاد- دلیل عدم توفیق این جنس فیلم از این جنس کارگردان را در جای دیگری می‌بینم و در وادی دیگر.
تمام آرزوهای “کاپولا” برای بهتر شدن امروز و فردای زندگی در این جهان متضادالساقین با تمام مخالفت‌های جدی‌اش در برابر سیستم سرمایه داری آمریکا، شاید بخاطر جنس فرهنگ آمریکایی خود فیلمساز است که هیچوقت نمی‌تواند قدرتی را که او در نکوهش جنگ و جنگ افروزان داشته و در فیلم‌های شاخصی همچون اینک آخرالزمان به تصویر کشیده، در همسویی معنوی با جهان اطرافش داشته باشد؛ همان معنویت درونی شده‌ای که در “ویم وندرس” آلمانی و در شاهکارهایش همچون
” پاریس تگزاس” و ” بر فراز آسمان برلین” سراغ داریم.
… و اینگونه است که تمامی سعی و هدف شریف و آرزوی زیبای “کاپولا”، راه به درون جان و دل تماشاگر نمی‌برد و بیشتر به شعارهایی باب میل زمانه و از سر شکم سیری می‌ماند.
خلاصه داستان فیلم و دیگر اطلاعات مربوط به فیلم را به راحتی می‌توانید در فضای مجازی پیدا کنید ولی به عنوان سورپرایز اصلی این گزارش، قطعه کوتاهی از اتفاق عجيبی را که برای اولین بار در تاریخ سینما شاهد آن بودیم تقدیم می‌کنم؛
حضور سئوال کننده‌ای که بیرون از پرده سینما و در چند متری من و “آدام درایور: که وسط فیلم در حال بازی بود، با میکروفن ظاهر شد و بازیگر فیلم با مکثی کوتاه شروع کرد به جواب دادن سئوال آن خبرنگار زنده در سالن سینما!!!
باورتان می شود؟! وسط نمایش فیلم، یک نفر در تاریکی با میکروفون برود روی سن و سئوالی کلیدی را مطرح کند و بازیگر اصلی فیلم هم جواب مستقیم او را بدهد!
تا اینجای کار خوش به حال من و آنهایی که در کن این رویداد بدیع را دیدیم ولی در سالن‌ها و فضاهای دیگر از جمله در تلویزیون چه خواهند کرد با این ترفند جذاب برشت‌وار آن هم نه تئاتر که در سینما!؟

(این ویدیو را در صفحه تلگرام و اینستاگرام بانی‌فیبم ببینید)

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *