جمشید پوراحمد
نیم قرن گذشت: اما هنوز خراب و کبود آن روز هستم که در حاشیه سینما کاپری واقع در میدان ۲۴ اسفند گفتم: این آشغالی وظیفه نشناس!… که مهدی میثاقیه اجازه نداد حرفم تمام شود!
گفت: این مردان شریف و زحمتکش نامشان پیک بهداشت است، نه آشغالی. شاید او امروز بیمار و یا اتفاقی برایش افتاده که نتوانسته چون همیشه وظیفه شناس باشد و اشاره کرد؛ آقارحمت دوست عزیز من است و امیدوارم سلامت باشد،
آقارحمت همان انسان شریفی است که من و ما، آنها را آشغالی صدا میکردیم! و زمانی که باکلاس میشدیم میگفتیم: رفتگر.
ولی مهدی میثاقیه با نظم نوینی که در سیطره زندگیاش حاکم بود، پنجاه سال قبل، این مردان بی ادعا را پیک بهداشت میدانست و میخواند.
مهدی میثاقیه؛ بازیگر، نویسنده، کارگردان و تهیه کننده سینمای ایران.
خیلی مهم نیست که مهدی میثاقیه در عرصه هنر ایران چهها که نکرد: اما آنچه مسلم است تا امروز بیجانشین مانده.
فروردین سال پنجاه و سه، بنده در کنار تقی ظهوری و پرویز خطیبی هنرمندی آوانگارد در عرصه هنر ایران، در میدان نقش جهان اصفهان و درحال خرید سوغاتی.
پرویز خطیبی چند جعبه گز خریداری کرد، فردای آن روز تقی ظهوری و پرویز خطیبی در ادامه سفرسان عازم شیراز شدند و من عازم تهران، همراه با گزهایی که قبول زحمت رساندنش برایم افتخاری بود.
آدرس را میشناختم؛ آدرس استودیو میثاقیه بود و سلطان هم انتخابی برازنده از طرف پرویز خطیبی برای مهدی میثاقیه.
باورم نمیشد که مهدی میثاقیه به احترام من که فقط نوزده سال داشتم و نقش پیک وظیفه و رفاقت را ایفا میکردم از پشت میز کارش بلند شود!
فرقی برایش نمیکرد که من پسرخوانده تقی ظهوری، برادر منوچهر پوراحمد و از همکاران و دوستان رادیویی پرویز خطیبی هستیم؛ شخصیت، افتادگی، منش، مهربانی و احترام در ذاتش چون خون و نفس جاری بود.
مهدی میثاقیه تعدادی کارت افتخاری سینما کاپری، که هر کارتش ارزش والایی داشت و یک اسکناس تا نخورده امضا شده را به عنوان عیدی و تشکر به من هدیه داد.
من پس از آن ملاقات و بیرون از استودیو تا ساعتها منگ و گیج بودم که آن دیدار و آن برخورد آیا خیالی و اوهام بود، یا واقعیت؟
مهدی میثاقیه چندین مدرسه ساخت: اما نه چون امروز و دوستان تاجر خیر مدرسه ساز!
این جماعت یک میلیارد خرج ساخت مدرسه میکنند، اما در واقعیت و بر اساس مستندات، در بعضی موارد تا پنجاه میلیارد سود حاصلهشان از ساخت یک مدرسه است! تجارتی انکارناپذیر که فقط در کشور ما انجامش امکانپذیر است!
مهدی میثاقیه اما در خصوص ساخت مدرسه حتی تشکر و قدردانی مسئولین وقت را نیز نمیپذیرفت.
مهدی میثاقیه بیمارستان ساخت (بیمارستان میثاقیه) واقع درخیابان ایتالیا؛ نام امروزش مصطفی خمینی است. میثاقیع در مقابل ساخت بیمارستان هم هیچ امتیازی نگرفت.
این تهیهکننده موشن کپچر روزگار زندگی خویش بود، انیمیشنهای که به واقعیت میپیوستند.
جایی خواندم که رابین ویلیامز برای بازی در هر فیلمی برای کمپانیهای سازنده پیش شرط میگذاشت؛ استخدام حداقل ده انسان بیخانمان که کمپانی سازنده آن فیلم متعهد میشد، رابین ویلیامز در دوران کاری خود به ۱۵۲۰ بیخانمان کمک کرد. دقیقا عین بعضی از سلبریتیهای سینمای امروز، که در شهرک آتیساز به بیخانمانها، کمک خیرخواهانه در کنار پارتیهای شبانه ارایه میدهند!
اما مهدی میثاقیه فراتر از یک انسان عمل میکرد و لازم نبود چون رابین ویلیامز از کسی تعهد بگیرد، خودش به خودش تعهد میداد، مهدی میثاقیه کمپانی بزرگ بدون هویت و نام و نشان خیریه داشت، با فعالیتهای چشمگیر در صحنه یاری و دستگیری از نیازمندان. یاریرسانی در خلوت و خاموشی.
مهدی میثاقیه در ازای دستمزد به بعضی از بازیگران که احساس میکرد موقعیت مالی مناسبی ندارند زمین میداد، به یاد میآوریم یکی از این هنرمندان لسآنجلسی تهران نشین را -که متاسفانه از دوستان و همکاران دیروز بنده هم بودند!- به جای سیزده هزارتومان دستمزدش آقای مهدی میثاقیه قطعه زمینی در منطقه امیردشت چالوس را که ارزشی معادل هفتاد هزارتومان داشت، به نامش زد.
خال بماند که آن دوست هنرمند، چقدر در غیاب مهدی میثاقیه از او غیبت کرد! و اطرافیان یکصدا به او خندیدند و در ظاهر میگفتند: تو راست میگی! و به روایت دیگر، عاقلان دانند!
این هنرپیشه، امروز این شهامت را ندارد که بگوید خدا رحمت کند مهدی میثاقیه را، چون قیمت آن زمین که هنوز مالکش هست، چندمیلیارد تومان تومان شده! (علی برکت الله).
تمام اهالی بزرگ و کوچک سینمای ایران، مهدی میثاقیه را دوست داشند.
بعد از انقلاب مهدی میثاقیه پاداش ایمان و بخشش و مهربانیش را دریافت کرد و از طرف حاکمان وقت هستیاش مصادره شد!
یا صاحب راز؛ درود ما را به مهدی میثاقیه ابلاغ کن،
بدون دیدگاه