«ابوالقاسم اسماعیلپور»، اسطورهشناس و استاد دانشگاه شهید بهشتی، در تببین شخصیت زندهیاد جلال ستاری، گفت: او دانشمندی بود که اندیشهورزان جهان را به ایران معرفی کرد و با کارهایی که انجام داد بیش از آن که یک چهره فرهنگی یا نویسنده و مترجم باشد، یک جریان فرهنگی بود.
به گزارش ایرنا، جلال ستاری اسطوره شناس و پژوهشگر نامداری که تنها ۵ روز پیش از تولد ۹۰ سالگی اش دارفانی را وداع گفت، در طول عمر پربارش بیش از ۱۲۰ اثر از خود برجای گذاشت و یکی از بزرگترین پژوهشگران فرهنگ ایران به شمار میرود. به بهانه روز میلاد و توامانی آن با پنجمین روز درگذشتش با ابوالقاسم اسماعیلپور، اسطورهشناس و پژوهشگر فرهنگ ایران، استاد تمام دانشگاه شهید بهشتی و نویسنده و مترجم بیش از ۵۰ اثر در حوزه اسطوره و ادبیات، گفت و گو کردیم.
اسماعیلپور، درباره ناگفتهها و ناشناختهها از جلال ستاری گفت: درباره آثاری که از خود به جای گذاشته در فضاهای فرهنگی بسیار صحبت شده است اما آن چه ناگفته مانده است، دیدگاه خاصی است که ستاری در حوزه اسطورهشناسی پدید آورده است. کمتر به این موضوع که جدی تر از همه آثارش است، پرداخته شده. اما چه چیزی شخصیت ویژه ستاری را ساخته است؟ معمولا می گویند بیش از ۱۰۰ کتاب تالیف و ترجمه کرده اما این ها کافی نیست.
وی افزود: تا دهه ۶۰ که ستاری نوشتن آثار اسطوره شناسی را آغاز کرد. پیش از آن بررسی تطبیقی فرهنگ غرب و شرق را آغاز کرده بود و به طور کلی پژوهش های فرهنگ داشت. ما در دهه ۶۰، ردپای دیدگاه و رویکرد خاصی را که از او جلال ستاری، دانشمند و اسطوره شناس به نام را ساخته، می بینیم.
اسماعیل پور دهه ۶۰ را دوران اسطوره شناسی و اسطوره پژوهی دانست و اضافه کرد: در این دوره پژوهشگرانی چون مرحوم مهرداد بهار، احمد تفضلی، ژاله آموزگار و دیگران درباره اسطوره های ایران باستان نوشتند و متمرکز به آن سمت بودند، البته پیش از آن هم استاد ابراهیم پورداوود، در این زمینه کارهای ارزشمندی انجام داده بود و همه این اشخاص به اتفاق از اسطورههای چند هزار ساله ایرانی گفتند و نوشتند اما ستاری حرکت و گام مهمی برداشت و اسطوره شناسی ایرانی را دگرگون کرد و آن را از فضای باستانشناسی و زبانشناسی تاریخی بیرون آورد و جهت دیگری به اسطوره شناسی داد.
استاد دانشگاه شهید بهشتی، ادامه داد: ستاری معتقد بود این گونه نیست که ما فقط و فقط به اسطورههای ایرانی و چندهزار ساله سرزمینمان بپردازیم. بلکه اسطورهها را باید در جهان مدرن، در ادبیات و هنر مدرن بررسی و تحلیل باید کرد. این حرف در دهه ۶۰ بسیار مهم بود، چون جایگاه بلندی در عرصه اسطوره شناسی نداشتیم. پیش از آن اصلا اسطوره را در حد علم نمیدانستند و مفهوم مطلوبی از آن به یاد نداشتند به جز این که در دهه ۵۰ کارهایی آغاز شد اما در دهه ۶۰ در واقع معلوم شد اسطورهها فقط به عنوان میراث فرهنگی و معنوی نیستند و باید در حوزه ایرانشناسی یا فرهنگ آرشیو شوند.
وی با اشاره به دگرگون شدن دیدگاه اسطورهشناسی، گفت: ستاری همیشه تاکید داشت باید اسطورهها را در ادبیات و هنر زنده کنیم؛ چون در تار و پود فرهنگ ما جریان دارند و نمیشود منکر شد و گفت امروز دیگر اسطورهای در کار نیست و فقط به دنیای گذشته و جهان کهن تعلق دارد. این نکات در دهه ۶۰ بسیار تازه و بنیادین بود و رویکرد خاص استاد ستاری را نشان میدهد.
اسماعیلپور، با نقد این تفکر که در ایران اسطوره شناس بزرگ با رویکرد تازه نداریم، ادامه داد: این سخن اشتباه است. با اینکه مبانی اسطوره شناسی در غرب بنیان نهاده شده و در محافل دانشگاهی پایه گذار آن بوده اند؛ ما از زمانی که به اسطوره شناسی پرداختیم، باید به این رویکرد ستاری به عنوان یک نظریه جدید اسطوره شناسی که گمان می کنم حتی غربی ها هم درباره آن ننوشتند، توجه کنیم. این حرف تازه ای است که باید در تعزیه ما، هنر نمایشی ما از اسطورهها بهره گرفته شود و حتی در ادبیات کهن که بسیار بر آن تاکید داشت، اسطورههایی چون سیمرغ عطار را تحلیل کرد و در کتاب قصه های جاودان که چند جلد است به دنبال همین اسطورهها بود.
وی با اشاره به گفت و گوهایش با ستاری، اظهار کرد: روزی از او پرسیدیم که کدام نظریه اسطوره شناسی غربی را قبول دارد و آن را ترجیح میدهد. بسیار صریح پاسخ داد که من نظر خودم را دارم، همه را باید خواند و باید دانست و با آنها آشنا شد اما من نظر دیگری دارم، رویکرد من پرداختن به اسطوره های موجود در زندگی و فرهنگ و ادبیات ماست. در زندگی روزمره ما اسطوره حضور دارد. ستاری بر مفهوم اسطوره نمرده و زنده است، معتقد بود.
وی با اشاره به داستان های چون یونس و ماهی و سندباد بحری، اضافه کرد: اهمیتی که ستاری به هزار و یک شب می داد و توجهی که به هزار افسون شهرزاد داشت، نشان می دهد چرا این همه متکی به سنت و فرهنگ ایران بود. ستاری گیلگمش را با ادبیات ایرانی اسکندر مقایسه می کند، در دنیا هم مستشرقان تنها به عنوان افسانه به ان ها نگاه می کردند اما ستاری آمد و شهرزاد را زنده کرده است.
اسماعیل پور با بیان این که ستاری شهرزاد را نماد زن در تاریخ و فرهنگ ایران می دانست، گفت: شهرزاد محکوم به مرگ بود. برای فرار از مرگ هر شب یک قصه می گفت که این هزار ویکشب طور کشید، ستاری می گوید که این پیروزی زن بر جامعه مردسالار گذشته است و نمونه امروزی یک زن باشد که با هنرش، یعنی هنر کلام و قصه گویی، جان خود را نجات می دهد. ما باید از این قصه، دریافت قرن بیست و یکمی داشته باشیم، نه این که بگوییم قصه ها و افسانه های داستانی ما بودند.
این اسطوره شناس گفت: در گذشته اسطوره ها را به عنوان گنجینه ای در ویترین می دانستند. کاری که جوانان ما با تخت جمشید و دیگر اماکن تاریخی می کنند که در ویترین بگذارند و آن را تقدیس کنند، ستاری این کار را عبث می دانست و معتقد بود باید از سنت درس بگیریم و تحلیل امروزی کنیم. این دیدگاه او بسیار جای کار دارد، من اسم دیدگاه او را اسطوره شناسی ایرانی می گذارم.
اسماعیل پور در پاسخ به این سوال که کدام اثر ستاری را به نسل جوان پیشنهاد میکند، اظهار داشت: دیدگاه اصلی او در افسون شهرزاد منعکس شده است اما این کتاب سخت خوان و برای شروع مطالعه آثار ستاری دشوار است، کتاب اسطوره در جهان امروز را پیشنهاد می کنم که حتی عنوان آن هم رویکرد و تفکر ستاری را نشان می دهد، در آن هم به آینده و هم به گذشته می پردازد.
وی ادامه داد: کتاب ساده تری که برای مخاطبان عام ساده تر است. کتابی در قالب مجموعه گفت وگو با عنوان اسطوره و نماد در ادبیات و هنر که من و فروغ اولاد آن را انجام داده ایم، برای آشنایی با دیدگاه های ستاری کتاب خوبی است. ما برای انجام این گفت و گو همه آثار ستاری را مطالعه کردیم و با طبقه بندی در هر جلسه درباره یک موضوع سخن گفتیم. این کتاب کار خواننده را آسان می کند و تقریبا آخرین اثری است که در سال های گذشته از جلال ستاری منتشر شده است.
اسماعیل پور گفت: شما در میان اسطوره شناسان دیگر نمی بینید که به نقد اسطوره ای اهمیت بدهند. بیشتر به روایت اسطوره های باستانی و بازگو کردن قصه ها می پردازند که البته آن هم بنیادین است و باید انجام شود اما نباید انجا متوقف شد و باید به دنیای جدید هم باید رسید چون اسطوره ها مرگ ندارند.
این استاد اسطوره شناسی اضافه کرد: ستاری در اندیشه ورزی جایگاه بی مانندی دارد و خواهد داشت. نسل ها باید پرورده شوند چون ما همیشه ادبیات، هنر و تئاتر داریم و هرگز هنر و اسطوره متوقف نمی شود. فقط آثار ستاری نیست، او یک جریان فرهنگی در ادبیات و هنر به وجود آورد و بسیاری را تحت تاثیر خود قرار داد. ستاری را نه به عنوان یک اسطوره شناس، بلکه به عنوان جریان فرهنگی باید شناخت که از اعماق فرهنگ و سنت و ادبیات، در و گوهر بیرون می کشید و به دست نسل جوان می داد و هرگز هم با وجود شرایط مطلوب خارج از ایران، از کشور خارج نشد. ستاری می گفت باید زندگی و کارم را وقف این جوانان کنم و در واقع همه کوشش و انرژی خود را در این راه به کار گرفت و برای نسل جوان میراثی بر جای گذاشت که تا سال های سال، این جریان فرهنگی به عنوان مسیر ادامه خواهد یافت.
وی اظهار داشت: تجربیات او را نباید نادیده گرفت، او در سوییس شاگرد ژان پیاژه بود و سالها روانکاوی خواند و در کشورهای مختلف، مشاور فرهنگی بود و یکی از تخصص های ادبیات فرانسه بود و می گفت همه کویر ایران را پیاده یا با شتر گشته ام. این ها نکاتی است که بسیاری نویسندگان باید بدانند که با برج عاج نشینی، کاری از پیش نخواهند برد. آنچه از ستاری باقی مانده تنها تالیف و ترجمه نیست، او برای این که بتواند اسطوره شناسی را به ایران بیاورد، مجبور شد بسیاری اندیشه ورزان جهانی را به ما معرفی کند. نخستین کسی که از میرچا الیاده آثاری ترجمه کرد و گاستون باشلار یا دونی دورژمون و جرج دومزیل را به فارسی معرفی کردف او بود. نگاهی به درون و نگاهی به جهان داشت و هر دو را در کنار یکدیگر پیش می برد.
جلال ستاری، نویسنده، مترجم و اسطورهشناس مطرح روز شنبه، (نهم مرداد) و ۵ روز پیش از آنکه نودسالگی را پشت سر بگذارد، دامن از جامه خاکی درکشید و پیکرش سه شنبه (دوازدهم مرداد) در قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد. این محقق، اسطورهشناس و اندیشمند از معدود چهرههایی است که سالها در حوزه اسطوره و اسطورهپژوهی تلاش های پیگیری انجام داده و علاوه بر ترجمه آثار متعدد، در این زمینه کتاب نیز نوشت. وی متولد ۱۴ مرداد ۱۳۱۰ خورشیدی در رشت بود.
ستاری در سوئیس تحصیل کرد و دکتری گرفت. یکی از استادان معروف او ژان پیاژه بود. او درباره مدت زمان حضور در سوییس و تاثیر آن برخود گفته است: از ۱۹۵۱ تا ۱۹۶۳ میلادی آنجا بودم. ۱۳ سال طول کشید.
در سال های دهه پنجاه که وی برای نخستین بار آثار اندیشمندانی چون گاستون باشلار، آنتونن آرتو، جرج دومزیل، ولادیمیر پراپ و بسیاری دیگر را به فارسی ترجمه می کرد، این نام ها که حتی امروز هنوز چندان شناخته شده نیستند، کاملا ناشناس بودند. ستاری در همان سالها، تاثیر مهمی در سازمان دادن به برنامهریزیهای فرهنگی نهادینه در کشور داشت و پس از آن نیز فعالیتهای انتشاراتیاش، دو چندان شد. جلال ستاری بیش از ۱۰۰ کتاب در زمینههای افسانهشناسی، ادبیات نمایشی و نقد فرهنگی در طی بیش از ۶۰ سال، تألیف و ترجمه کرده است.
وی در سال ۱۳۸۴ نشان فرهنگ و هنر را از وزارت فرهنگ فرانسه را دریافت کرد.
جلال ستاری در مقام نویسنده و مترجم تخصصی نزدیک به ۹۰ جلد کتاب در زمینههای افسانهشناسی، ادبیات نمایشی و نقد فرهنگی در طول بیش از ۶۰ سال به رشتهٔ تحریر درآوردهاست. این کتابها بیشتر از کتابهای مرجع و شاخص در زمینههای تخصصی خود هستند. جانهای آشنا، آخرین مصاحبه با سارتر (ترجمه)، جهان نگری (ترجمه)، تراژدی و انسان، بازتاب اسطوره در بوف کور، فرهنگ و تئاتر و طاعون (ترجمه)، اسطوره در جهان امروز پژوهشی در ناگزیری مرگ گیلگمش (ترجمه)، سیمای زن در فرهنگ ایران، در قلمرو فرهنگ، شرق در ادبیات فرانسه (ترجمه)، افسون شهرزاد، نمایش در شرق، اسطوره و رمز در اندیشه میرچا الیاده، درد عشق زلیخا، در بی دولتی فرهنگ، آیین و اسطوره در تئاتر، پژوهشی در اسطوره گیلگمش و افسانه اسکندر، جهان اسطورهشناسی (ترجمه) بخش اندکی از آثار اوست.
بدون دیدگاه