یادداشت / مجید میرفخرایی
در لباس‌های او خبری از حس عرفانی نیست. فیلمی که راجع به عارفی بلندمرتبه ساخته می‌شود، باید فضاسازی و لباس‌های بازیگران آن حس عرفانی را تداعی کند همچون مینیاتورهای ایرانی که به خوبی حس و حال عرفانی در طرح و رنگ آنها لحاظ شده است و به راحتی آن حال و هوا به تماشاگر منتقل می‌شود.
حتی رنگ لباس شخصیت‌ها در سریال‌های ترکی نظیر «حریم سلطان» و… بویی از واقعیت نبرده و خلاقیتی در آنها به کار نرفته است. کافی‌ست سری به موزه توپکاپی بزنیم تا متوجه تفاوت در طرح و رنگ لباس‌ها بشویم.
در جایی که از بازیگران ایرانی برای نقش‌های اصلی استفاده شده چرا طراح صحنه و لباس ایرانی انتخاب نشده؟!
ما طراحان خوبی در ایران داریم که حس و حال شرق و زمان مولانا را بهتر درک می‌کنند.
چون تمامی اشعار مولانا فارسی‌ست، طراحان ایرانی به فضای مولانا نزدیک‌تر هستند.
می‌دانیم که همیشه اشعار ترجمه حس و حال شعر زبان اصلی را ندارد. یک فارسی زبان راحت‌تر فضای مولانا را حس می‌کند.
در (صحاف لار) بازار استانبول کتاب‌های خطی فارسی مولانا به آسانی خرید و فروش نمی‌شود، چون بیشترشان قادر مطالعه آن نیستند.
در خاتمه مولانا متعلق به ما فارسی‌زبانان است. شاهد هستیم که پرفسور پوپ در حاشیه زاینده رود دفن شده ولی نمی‌توان او را ایرانی دانست.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *