یک منتقد موسیقی فیلم درباره نگاه داریوش مهرجویی به موسیقی میگوید: طی تمام دوران کاری مهرجویی، از خوشحالترین فیلم تا بدحالترین فیلم او المان موسیقی دیده میشود؛ حتی «الماس ۳۳» که اولین فیلم او است، با صحنه ضرب زورخانه شروع میشود؛ گویی که ورود مهرجویی به سینما با یک ساز صورت گرفته است.
به قتل رسیدن داریوش مهرجویی و همسرش، دنیای فرهنگ و هنر را در بهت فرو برد. شاید تکاندهنده بودن درگذشت او موجب شد کمتر راجع به هنر او صحبت شود حالا اما شاید فرصت مناسبی باشد که نگاهی به رویکرد موسیقایی این سینماگر بزرگ داشته باشیم که خودش نوازنده سنتور بود و در بسیاری از کارهای خود به موسیقی ادای احترام کرده است.
خبرنگار ایسنا، در این باره گفتوگویی را با نصرالله داوودی (آهنگساز و منتقد موسیقی) ترتیب داده است:
او در ابتدا به رویکرد سینمایی مهرجویی فقید میپردازد و میگوید: مهرجویی به عنوان یک فیلمساز، خود محصول دو مکتب است. در حقیقت مهرجویی در ابتدا یک ایرانی محصول سینمای فیلم فارسی ایران است؛ زیرا تا قبل از او یا کیارستمی که موج سینمای نوین ایران را راه انداختند؛ به جز چند فیلم فرخ غفاری که تنها قشر روشن فکر دیده بودند، فیلمسازی را نداشتیم که فیلم هنری بسازد و حتی خود سینماگران نسل جدید هم بیشتر فیلم فارسی دیده بودند.
داوودی ادامه میدهد: اما این افراد در دهه ۱۹۶۰ برای تحصیل به خارج از ایران رفتند و با پدیدهای به نام the advent of east یعنی سر بر آوردن شرق رو به رو شدند. در حقیقت زمانی که جنگ جهانی دوم تمام شد و مردم به این باور رسیدند که دیگر جنگی در کار نیست و زندگی ادامه دارد، شروع کردند به صحبت درباره اینکه چه دارند و باید چه مسیری را بروند؟ به همین جهت در خود اروپا سینما به این سمت رفت که مشکلات و مصائب ایجاد شده را به تصویر بکشند و فضای شاد سینمای قبل از جنگ جهانی دوم را متوقف کردند و اینگونه چیزی را به عنوان نئورئالیسم شکل دادند.
این هنرمند درباره ارتباط این تغییر و تحولهای سینمای اروپا با سینمای ایران توضیح میدهد: در ایران هم با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکردیم؛ زیرا کشورمان در زمان جنگ اشغال شده بود اما در این میان تفاوتی بزرگ با سینمای اروپا داشتیم؛ زیرا قبل از جنگ در ایران اصلا سینمایی وجود نداشت که بخواهیم درباره تغییر فضای آن صحبت کنیم. به همین جهت پس از جنگ جهانی دوم سینمای ایران مجبور بود تازه آن فضای شاد سینمای فیلم فارسی را به تصویر بکشد تا هم بتواند با سینمای خارج رقابت کند و هم اینکه مخاطب را جذب کند تا هزینههای ساخت فیلم به گیشه برگردد. بنابراین وقتی که فردی مانند مهرجویی میخواست به سینمای ایران مراجعه کند تنها با فیلم فارسی مواجه میشد. به هر حال زمانی که این افراد برای تحصیل به خارج از کشور رفتند، متوجه شدند که اگر بخواهند مانند یک ایتالیایی یا فرانسوی به معضلات اشاره کنند باید واقع گرا باشند و از سینمای فانتزی فاصله بگیرند؛ به همین جهت این افراد سینمای نوگرای ایران را پایه گذاشتند.
او همچنین در مقایسه مهرجویی با فیلمسازهای خارجی میگوید: اگر بخواهیم برای مهرجویی در سینمای مثلا آمریکا، یک معادل سینمایی در نظر بگیریم، از آنجایی که به خوبی میتوانست از بازیگران استفاده کند، میتوان از این لحاظ او را در کنار اسکورسیزی قرار داد. از لحاظ رویکرد شرقی و نگاه صادقانه به درون جامعه میتوان او را با «ساتیاجیت رای» یا «آکیرا کروساوا» مقایسه کرد. همچنین از نظر نوآر بودنش در کنار تروفو و گدار و از نظر نئورالیست بودنش میتوان او را در کنار فردریکو فلینی قرار داد اما زمانی که به کارنامه او نگاه میکنیم، میتوانیم او را با کلینت ایستوود مقایسه کنیم. کلینت ایستوود یکی از عجیبترین کارگردانهای تاریخ است؛ زیرا در کارنامه خود شاهکارهایی مانند عزیز میلیون دلاری (Million Dollar Baby)، نابخشوده (Unforgiven) و … دارد و یک فیلمساز درجه یک است اما از طرفی آثار بسیار ضعیفی هم دارد که از او بعید به نظر میرسد. حال متأسفانه یا خوشبختانه مهرجویی چنین فیلمسازی است. به هر حال ما به مهرجویی مدیون هستیم؛ زیرا او اولین جایزه بینالمللی سینمای ایران را کسب کرد و جزو بنیانگذاران سینمای نوی ایران است و هیچ چیزی از ارزش او نمیکاهد.
مهرجویی و رابطه عجیبی که با موسیقی داشت
او در بخش دیگری از صحبتهایش به رابطه سینمای مهرجویی با موسیقی میپردازد و میگوید: پیش از هر چیزی میدانیم که مهرجویی به خوبی سنتور مینواخت. او حتی سنتور موسیقی فیلم «گاو» را که کار راحتی هم نیست، خودش مینواخت؛ بنابراین یک نوازنده سنتور حرفهای بود. او موسیقی را خیلی خوب میشناخت و به موسیقی کلاسیک هم در حد شنونده حرفهای آشنا بود اما نکته جالب درباره مهرجویی این است که در اکثر آثارش به طرز عجیب و متعصبانهای دوست داشت ساز را نشان دهد و یا به نوعی نوای موسیقی را به گوش مخاطب برساند؛ ویژگی که در هیچ فیلمساز ایرانی دیگری دیده نمیشود. او در تمام فیلمهایش به بهانههای مختلف از نوازندگان دورهگرد و خیابانی گرفته تا شخصیتهای اصلی فیلم و ضرب زورخانه و مطربانی که در عروسیها مینوازند، از موسیقی استفاده کرده است. مهم نیست که این نوازندگان سطح پایین یا به اصطلاح «خالتور» هستند یا نوازندگان حرفهای! مهم این است که داریوش مهرجویی به شما ساز را نشان میدهد.
داوودی درباره رابطه مهرجویی با ساز سنتور هم توضیح میدهد: در بسیاری از آثار مهرجویی ساز سنتور به نوعی حضور داشته است و بعضا از هر فرصتی برای استفاده از سنتور در آثارش استفاده کرده است. این امر نشان میدهد که او چقدر رابطه خوبی با ساز تخصصی خود داشته و گویی این ساز را میپرستیده است. درحقیقت ساز برای مهرجویی مانند وسیلهای برای عبادت بوده است.
مهرجویی موسیقی را خیلی خوب میشناخت و به موسیقی کلاسیک هم در حد شنونده حرفهای آشنا بود اما نکته جالب درباره مهرجویی این است که در اکثر آثارش به طرز عجیب و متعصبانهای دوست داشت ساز را نشان دهد
مهرجویی شدیدا به ساز ادای احترام کرده است
او ادامه میدهد: مهرجویی از موسیقی فولکلور ایرانی که مردم آن را میشناختند در آثار خود استفاده کرده است. وقتی میگوییم مهرجویی فیلمساز خوبی است و موسیقی را میشناسد؛ یعنی نمونههای خیلی خوبی هم به جا گذاشته و به شدت به ساز ادای احترام کرده است. به این صورت که در آثارش زمان داده که ساز نمایش داده شود و نوازنده هنرنمایی کند. زمانی که اسم موسیقی و مهرجویی میآید، فیلم «علی سنتوری» در ذهنها تداعی میشود؛ گرچه که او حتی در آثاری که هیچ ربطی به موسیقی نداشتهاند ساز را نمایش داده و ملودیهای فاخر به گوش شنونده رسانده است.
رابطه مهرجویی با آهنگسازان
او در ادامه به همکاریهای مهرجویی با آهنگسازان میپردازد و میگوید: از شخصیت سازدوست و موسیقیدوست مهرجویی که بگذریم، به رابطه او با آهنگسازان میرسیم. مهرجویی در زمان فعالیت خود با بسیاری از آهنگسازان کار کرد که بسیاری از این همکاریها نتایج چشمگیری داشتند. اما اگر بخواهیم مهمترین این همکاریها را نام ببریم، میتوانیم به «الماس ۳۳» با آهنگسازی مرتضی حنانه، سه اثر «گاو»، «آقای هالو» و «پستچی» با آهنگسازی هرمز فرهت، «اجارهنشینها» و چند اثر دیگر با آهنگسازی ناصر چشمآذر اشاره کنیم.
داوودی تصریح میکند: آن دوران، دوران رقابت بود. بهترینها زنده بودند و در اوج دوران کاری خود به سر میبردند. مثلا آقای حنانه وقتی قصد ساخت موسیقی فیلم «الماس ۳۳» را داشته، تجاری بودن فیلم برایش اهمیتی نداشته و بهترین خود را ارائه داده است؛ به همین دلیل وقتی موسیقی این فیلم را میشنوید، گویی که برای یک فیلم هنری ساخته شده است.
«الماس۳۳» و یک موسیقی پیچیده
او درباره موسیقی فیلم «الماس ۳۳» بیان میکند: زندهیاد حنانه آهنگسازی بود که آثار پیچیدهای میساخت و هر ارکستری نمیتوانست آثار او را بنوازد. در این فیلم هم با وجود اینکه نخستین فیلم مهرجویی بود و خود هنوز در سنین جوانی به سر میبرد و بسیاری از آثار فاخرش را نساخته بود اما موسیقی فیلم اثر خیلی خوبی است؛ مثلا کنترپوانها یا نحوه تنظیم تمهای فولکلور.
موسیقی «گاو» برای آهنگسازان کلاس درس است
داوودی همچنین درباره موسیقی فیلم «گاو» توضیح میدهد: در فیلم «گاو» صحنه آغازین فیلم و معرفی اهالی آن روستا با سهتار نوازی و آواز علی نصیریان آغاز میشود. در حقیقت مهرجویی در این فیلم و چند فیلم دیگر از بازیگرانی که توانایی خواندن داشتهاند، استفاده کرده است؛ افرادی مانند علی نصیریان یا عزتالله انتظامی از شاگردان استاد مهرتاش بودهاند و نزد او آواز را فراگرفتهاند.
او ادامه میدهد: نکات جالب موسیقی این فیلم، علاوه بر اینکه مهرجویی خود سنتور را نواخته، این است که موسیقی این فیلم با چهار نوازنده ضبط شده است و اکثر موسیقی فیلم یا دوئت است یا تریو یا سولو و ارکستری وجود ندارد. با این حال موسیقی آن دلپذیر و استادانه نوشته شده است. زمانی که فیلم «گاو» را نگاه میکنید، درست است که به هر ساز زمان کمی داده شده است ولی موسیقی به خوبی ساخته شده و روی فیلم نشسته و حالات بازیگران و صحنه را به خوبی با موسیقی به نمایش گذاشته است. علت هم این است که استاد هرمز فرهت آهنگسازی بسیار مدرن، قابل و کار بلد بوده است. موسیقی این فیلم برای آهنگسازان درس است.
این هنرمند تصریح میکند: استاد فرهت در آثارش بیشتر از سازهای ایرانی استفاده میکرده و حتی زمانی که از سازهای ایرانی استفاده نمیکرده، کار را در دستگاههای ایرانی میساخته است. در فیلم «پستچی» هم موسیقی فیلم اثر شاخصی است که از الگوی فیلم «گاو» با حضور سه ساز فاگوت، ویلنسل و سنتور استفاده شده است و با همین سه ساز کل موسیقی فیلم را پیش برده است. با اینکه فیلم از نظر بار دراماتیک برای آهنگساز کار سختی ایجاد کرده است ولی استاد فرهت به خوبی توانسته از عهده آن بربیاید و اثری خلق کند که بدون فیلم هم مستقل است.
چشمآذر و تجربه خوب «اجارهنشینها»
او همچنین درباره همکاری مهرجویی با ناصر چشمآذر میگوید: در بین کارهای مشترک مهرجویی با چشمآذر میتوان به «اجارهنشینها»، «هامون»، «بانو»، «شیرک» و «میکس» اشاره کرد که «اجارهنشینها» بهترین نمونه است. درحقیقت چشمآذر نوازنده کیبورد بوده و از آنجایی که تهیهکنندهها همیشه به دنبال هزینه کمتر بودند و او نیز با یک کیبورد و دو ساز میتوانست موسیقی را بسازد، خیلیها به همین دلیل با او کار میکردند اما در «اجارهنشینها» که یک شاهکار است و هیچ چیز بدی ندارد. چشمآذر هم موسیقی خیلی خوبی ارائه داده است حتی اگر مانند اثر فرهت و حنانه شاهکار نباشد.
داوودی در پایان سخنانش تاکید میکند: در نهایت میتوانیم بگوییم مهرجویی با پرونده کاریای پر از فراز و فرودهای هنری، تکنیکی و بازخوردهای مختلف از خیلی بد تا خیلی خوب از آثارش، آثار ماندگاری را در سینمای ایران خلق کرد که حداقل چند نمونه از آنها تا ابد در سینمای ایران ماندگار خواهند بود. از لحاظ رابطه این کارگردان با موسیقی هم، حال چه علاقه به ساز باشد چه استفاده از فولکلورهای عامهپسند تا فاخرترین آثار موسیقی کلاسیک و رابطه خاصش با آهنگسازان بزرگ تاریخ سینمای ایران، او موفق شد یک سینمای کاملا شخصی با اثر انگشت خودش را برای هنر سینما و موسیقی فیلم در ایران به ارث بگذارد.
بدون دیدگاه