المیرا ندائی
در آخرین روزهای باقی مانده از پاییز، هجدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند «سینماحقیقت» در پردیس سینمایی چارسو در حال برگزاری‌ست.
«سینما حقیقت» یا «سینما وریته» نام سبکی در فیلمسازی مستند با ریشه‌ی فرانسوی‌ست که روایتگر رویدادها و وقایع واقعی بدون هیچ گونه دخل و تصرفی در آنهاست. این ژانر به «سینمای بی واسطه» نیز معروف است که در آن دوربین ناظر منفعل رویدادهای واقعی ست.
صرفنظر از سوژه که خود مبین محتواست، «سینما حقیقت» در فرم تابع مولفه‌هایی است که چشم پوشی از آنها به منزله‌ی خروج از ژانر مستند و ورود به یکی از اقسام ژانرهای روایی است.
مولفه‌های ساختاری در فرم عبارتند از فیلمبرداری بدون کات با دوربین روی دست، بدون دکوپاژ قبلی، طراحی صحنه و لباس، نورپردازی و صدابرداری، و هرگونه فضاسازی دراماتیک. تمام المان‌ها تا حد امکان باید عینی، بدون میزانسن و تدوین باشند. در این سبک غیر روایی فیلمنامه جای خود را به بداهه‌پردازی می دهد.
با در نظر گرفتن مولفه‌های ذکر شده و بررسی آثار به نمایش گذاشته شده در جشنواره بین‌المللی فیلم مستند در این سالها، یک سوال اساسی مطرح است و آن متوجه چرایی نام‌گذاری این جشنواره به «سینما حقیقت» است.
بگذریم!
یکی از آثار به راه یافته به دو بخش مسابقه ملی و جایزه شهید آوینی در جشنواره هجدهم، مستند «ضد قهرمان» به کارگردانی عارف افشار است؛ یک اقتباس روایی از تاریخ معاصر ایران درباره جنجالی‌ترین سیاستمدار و روحانی شیعه که تنها دو روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به مقام حاکم شرع دادگاه انقلاب منصوب شد، «صادق خلخالی».
اساسأ مخاطبان غیرحرفه‌ای مستند، به سوژه بیشتر از ساختار اهمیت می‌دهند.
بررسی صحت روایت، اسناد ارائه شده و نگاه مستندساز به سوژه نمی‌بایست منجر به نادیده گرفتن ساختار و فرم مستند شود. نقد مستند، صرفأ نقد و بررسی سوژه نیست.
اثر عارف افشار، یک مستند پرتره از جنس چهره نگاری (بیوگرافیک) است که چندان نتوانسته است به قواعد حاکم بر ژانر متعهد بماند.
مستند پرتره یکی از زیر شاخه‌های سینمای مستند که هدف اصلی آن بازنمایی زندگی چهره‌ای شناخته شده است.
در این ساب ژانر، نگاه شخصی مستندساز نباید حکفرما باشد. حب و بغض‌های سیاسی نباید در ساخت آثار مستند پرتره لحاظ شوند.
سوار شدن بر موج افکار عمومی نمی‌تواند از یک فیلم مستند پرتره، اثری موفق و ماندگار بر جای گذارد.
اگر «ضد قهرمان» در روز سوم جشنواره هجدهم با نام و لوگوی سازمان اوج آغاز نمی‌شد، و میزبانِ رائد فریدزاده (رئیس سازمان سینمایی) و محمدجواد ظریف (معاون راهبردی رئیس جمهور) نبود، به خوبی می‌توانست در دسته‌بند‌ی تولیدات رسانه‌ای و آثار فرهنگی گروهکهای ضد انقلاب جای گیرد!
سازنده این مستند مدعی‌ست که برای رسیدن به پاسخ برخی سوالات حول محول وقایع سال‌های اول پس از پیروزی انقلاب، آن را ساخته است تا تصویرگر یک «روایت اول» باشد.
ارائه «روایت اول» در یک مستند پرتره با تم تاریخی رویکردی جذاب و مقبول است مشروط به اینکه آن مستند حرف‌های جدیدی برای گفتن داشته باشد، فوتیج‌های تازه‌ای برای هرگونه افشاگری یا بازنمایی حقیقت ارائه دهد، و از منظر گفتمان به سراغ کسانی برود که کمتر شناخته شده یا ناشناخته هستند و با معرفی آنها به عنوان نزدیک‌ترین افراد به آن وقایع که ناگفته‌های بسیاری در سینه دارند، به اثر خود هویتی مستقل دهد.
چنین رویکردی در مستندات پرتره‌ای که در مورد شخصیت‌های سیاسی و کلیدی جنگ جهانی دوم مانند هیتلر ساخته شده‌اند، دیده می‌شود و از اصول اصلی این ساب ژانر است.
در کلامی موجز، مستند پرتره باید دارای ارزش افزوده باشد. بازنمایی آنچه در موتور جستجوگر گوگل سال‌هاست که در اختیار همگان است و یا نشستن پای صحبت‌ یک روحانی مبارز که از سال‌های پیش از انقلاب تا امروز موضع سیاسی‌اش بر کسی پوشیده نیست، برای یک مستند، حاوی و حامل ارزش افزوده نیست و تنها به اثر ساخته شده، هویتی از جنس سفارشی بودن می‌دهد. مضاف بر اینکه، به گفته‌ی عارف افشار، «ضد قهرمان» به تقابل تفکر دو روحانی مبارز که هر دو در تشکیل حکومت اسلامی در ایران نقش کلیدی داشتند می‌پردازد: از یک طرف صادق خلخالی (نماد افراط‌گرایی و تفکر بسته رادیکالی) و از طرف دیگر شهید بهشتی (نماد اعتدال طلبی و تفکر انقلابی روشن و عدالت‌محور).
به اساس شیوه‌ی متداول در مستندهای پرتره، مستندساز باید برای ترسیم چهره‌ای واقعی از سوژه‌ی مورد نظر، پایبند به اصول مساوات باشد، در غیر این صورت از تحلیل فاصله می‌گیرد و در محتوا شکست می‌خورد و نهایت متهم به شارلاتیزم بصری می‌شود.
قطعأ صادق خلخالی شخصیت قابل دفاعی برای هیچ یک از فعالان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی نیست، اما زمانی که یک مستندساز از نمایش تصویری نمادین یک دو گانگی سخن می‌گوید باید به یک اندازه به شخصیت‌ها و توصیف نگرش و خط‌مشی آنها بپردازد.
«ضد قهرمان»، یک مستند اپیزودیک چند پرده‌ای‌ست که تنها در یک پرده به موضوع قهرمان و ضد قهرمان می‌پردازد.
در مجموع، این اثر تجلیلی گذرا از شهید بهشتی و تقبیحی مبسوط از صادق خلخالی است. حتی در تقبیح شخصیت صادق خلخالی هم صرفاً به یک بعد از شخصیت او می‌پردازد. به طور مثال، هیچ اشاره‌ای به نقش تفکر ایدئولوژیک او‌ در شکل گیری عملکردش و یا سیاست‌های قضایی‌اش نمی‌کند.
به همان اندازه پرداختن به باورهای ایدئولوژیک شهید بهشتی و رویکرد او به عدالت محوری می‌توانست بستری مناسب برای تحلیل عمیق‌تر تقابل میان این دو روحانی مبارز باشد. رویکرد گزینشی و عدم تعمق کافی در مسائل کلیدی، دو فاکتور حائز اهمیت هستند که از مستند تنها یک اثر توصیفی ناقص و مغرضانه برجای می‌گذارند.
نکته‌ی بعدی نیز همچنان به محتوای جاری در ژانر می‌پردازد.
در آثار بیوگرافیک تاریخی، حتی اگر روایت تنها به ۳ سال از تقابل بین دو شخصیت بپردازد، باید برهه‌های زمانی قبل و بعد از این ۳ سال را مدنظر قرار داد. ارجاع به فکت‌های قبل از این ۳ سال به مخاطب کمک می‌کند به درک بهتری از چرایی و چگونگی شکل‌گیری این تضاد برسد، و اشاره‌ای به وقایع بعد از این ۳ سال نه تنها هدف مستندساز را به تصویر می‌کشد بلکه به مخاطب این امکان را می‌دهد که با در نظرگرفتن سرانجام هر یک از شخصیت‌ها، انتخاب کند کدام ایدئولوژی سرنوشت بهتری دارد زیرا که تاریخ خود را تکرار می‌کند.
از منظر محتوای قیاسی، این اصلی‌ترین هدفی است که مستندهای پرتره تاریخی عمدتاً معناگرا، به دنبالش هستند و باید به آن برسند در غیر این صورت اصالت خود را از دست خواهند داد.
سینمای ایران، یک سینمای بدون ژانر و بدعت‌گذاری از جنس هنر است. و به جرأت می‌توان گفت فقر ژانر در مستندسازی بیش از هر گونه‌ی دیگری مشهود و ملموس است.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *