المیرا ندائی
ژانر، واژه‌ای با ریشه‌ فرانسوی ست به معنایِ گونه‌ای خاص از ساختار، درونمایه و سبک که در هنر، ادبیات و موسیقی، کاربردی گسترده دارد. این مفهوم در طولِ تاریخ نقش بسزایی در طبقه‌بندی و ارزش‌گذاریِ ادبیات ایفا کرده است؛ ادبیاتی که با سینما پیوندی ناگسستنی دارد.
ژانر در سینما، واژه‌ای بدونِ مرز است و اکثر آثار هنری ترکیبی از چند ژانر و ساب ژانر هستند.
طبقه بندیِ مفهومی ژانر، هم می‌تواند تحتِ فرهنگ باشد و هم فرافرهنگی.
برهه‌ی زمانی، موقعیتِ جغرافیایی، ماهیتِ محتوا، لحنِ عاطفی و هیجانیِ داستان، مخاطبِ هدف، و نوعِ نگاهِ تجاری به تولیدِ یک اثر سینمایی همگی مولفه های اصلی‌ای هستند که بر اساس آنها، یک ژانر با ویژگی‌های خاص آن تعریف می‌شود.
یک فیلمنامه نویس تنها زمانی می‌تواند مخاطب‌اش را شگفت‌زده کند که در حین اینکه در چارچوبِ ژانر اصلی حرکت می‌کند، با استمداد از سایر ژانرها و ساب ژانرها، از ساختارِ از پیش تعیین شده‌ی ژانرِ اصلی قدم فراتر گذاشته و به شکلی حرفه ای و هنرمندانه، ضربه ای بکر و هیجان انگیز به روندِ روایی داستان بزند. این همان بایدی است که اغلب فیلمنامه نویسان در آن شکست می خورند.
از منظرِ لغوی، درام به معنای نمایش است، اما از منظرِ ژانر، ‘درام’ یکی از پرطرفدارترین و تاثیرگذارترین گونه‌های هنری در سینما و ادبیات به شمار می‌رود. گونه‌ای روایی که به نمایشِ کشمکش‌ها، تعارضات عاطفی و روانیِ درون فردی و بین فردی، و بحران هویت می پردازد.
‘درام’ در برگیرنده‌ی طیفِ وسیعی از احساسات است که عمدتأ ضدِ یکدیگر هستند، مانند تراژدی‌های عمیق در تقابل با کمدی‌های شیرین، تضادِ بین عشق و نفرت، و ترس و درد در کنارِ شادی و امید. در این ژانر آنچه باعثِ ایجادِ تنش و پیشروی داستان می‌شود همین تضادها هستند. ژانر اجتماعی، ژانری پویا و الهام بخش است، و به بررسی، نقد، و نمایشِ ناهنجاری‌ها، بی عدالتی‌ها، نابرابری‌ها، تبعیض‌ها، فساد، انتخاب‌های دشوار اخلاقی و چالش‌هایی می‌پردازد که عمدتأ ریشه در فرهنگ و باورهای ایدئولوژیکی مردم یک جامعه دارند، و از آنجایی که در تبیین و تحلیلِ مسائل اجتماعی عملکردی بسیار تأثیرگذار دارد نیازمند اتکایی قوی بر شخصیت‌پردازی‌های پیچیده و عمیق در کنارِ دیالوگها و مونولوگهایی تأمل برانگیز است.
یکی دیگر از شاخصه‌های این ژانر، گفت‌وگو محور بودن آن است. به جرأت می‌توان گفت که فیلم سینمایی «هامون» ساخته‌ی زنده‌یاد داریوش مهرجویی، غنی‌ترین اثر سینمایی تاریخ ایران در ژانر درام اجتماعی است؛ درامی اجتماعی با درون‌مایه‌ای سورئالیستی که کمتر فیلمسازی در ژانر درام اجتماعی خود را درگیر عنصر سورئالیسم می‌کند زیرا حرکت از سمت رئالیسم که از قواعد حاکم بر ژانر درام اجتماعی‌ست به سمتِ سورئالیسم، در واقع خروج از حاشیه‌ی امنِ چارچوبِ ژانر است که باعث شده است اکثر نویسندگانِ ایرانی به دلیل عدم شناخت کافی از مفهوم سورئالیسم از آن طفره روند و به جای آن به سراغِ ساب ژانرهای کلیشه‌ای بروند.
واقعیت امر این است که سورئال را نمی‌توان در روشنی یافت، سورئال در تاریکی قدم می‌زند و به ابعادی از خلقیات و عادات کاراکترها می‌پردازد که سال‌ها به طور پنهانی در آنها رشد کرده‌اند و ریشه در ناخودآگاه شخصیت‌ها دارند.
آنچه خودآگاه و رئال است، به وضوح دیده میشود و نویسنده با فانوسی به دست نمی‌تواند از مخاطب که خود بالفطره و بالذات، ترکیبی خودآگاه و ناخودآگاه است انتظارِ همذات پنداری با شخصیت‌هایش را داشته باشد.
نویسنده، در ژانر درام اجتماعی سورئالیستی بسانِ شاهکاری به نام «هامون» باید بسانِ زنده‌یاد داریوش مهرجویی بر این نکته‌ی حیاتی واقف باشد که برای خلقِ اثری ماندگار و بی نقص، مخاطب باید میان دو سرِ یک پیوستار که نمادِ شخصیت یک کاراکتر از روشن‌ترین ابعاد وجودی او به سمت تاریکترین‌شان است، معلق باشد. و این مفهوم رئال زندگی آدمهایی‌ست که بین واقعیت و خیال در تلاطمِ شناخت خود هستند.
خلقِ کاراکتری چون ‘حمید هامون’ نیازمندِ چیزی فراتر از دانش، خلاقیت و قریحه‌ی هنری در یک فیلمساز است.
و نکته آخر: سورئال نه در پی آن است که قاعده‌ای وضع کند و نه در پی آن است که بنیان قاعده‌ای را از بیخ بر کند، حتی در صدد کنترل چیزی نیست. ژانری که با سورئالیسم همراه می شود، متعصب به چارچوب هایی نیست که با خود تعصباتی بی‌منطق به همراه می آورند.

۱۴۰۳/۰۸/۲۲

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *