یک کارگردان مستندساز بابیان اینکه عمده کارکردهای سینمای مستند اطلاعرسانی، روشنگری و فرهنگسازی است، تاکید کرد: هنرمندان باید نسبت به مسایل مبتلابه جامعه بیتفاوت نبوده بلکه بتوانند مسائل اجتماعی و فرهنگی را زودتر احساس و ادراک کرده و با خلق آثار هنری نسبت به آنها واکنش نشان دهند.
سینما که در ابتدا با هدف سرگرمی شکل گرفت، در زمانی نه چندان طولانی پس از تولد، کارکردهای دیگری یافت. شاید یکی از مهمترین این کارکردها در سینمایی به نام مستند تجلی پیدا کرد؛ جایی که جادوی تصویر با ارائه جلوهای از حقیقت به یکدیگر گره خوردند تا سینما ابزاری برای روشنگری و ارتقای کیفیت دانش و آگاهی جامعه گردد.
فیلمهای مستند یکی از قالبهای مهم سینمایی هستند که به دلیل داشتن ژانرهای متفاوت و حقایقی که مطرح می کنند از اهمیت بالایی در صنعت سینما برخوردارند.
گفت وگوی خبرنگار فرهنگی ایرنا با حسن بهرامزاده مستندساز و کارگردان را میخوانید.
کارکرد سینمای مستند در جامعه امروز ایران چیست و سینمای مستند ایران تا چه اندازه به این مهم دست یافته است؟
سینمای مستند در دنیا و ایران، با توجه به ژانرها و تنوع گونه های آن، کارکردهای متنوعی دارد ولی اگر بخواهیم همه آن کارکردهای متکثر را جمع بندی کنیم باید بگویم عمده کارکردهای سینمای مستند اطلاع رسانی، روشنگری و فرهنگ سازی است؛ بدون این که بخواهیم مرزبندی خاصی برای آن ها متصور باشیم.
در این راستا سینمای مستند ایران با توجه به مجموعه آثار و فیلم هایی که از ابتدای دهه چهل تاکنون تولید شده، ارزش های خود را در زمینه های مذکور نشان داده و شاهد این مدعا هم تنوع تولیدات از یک سو و اقبال مخاطبان خاص و عام در داخل و خارج کشور از سوی دیگر است. بطوری که بسیاری از فیلم های سینمای مستند ایران در عرصه های اطلاع رسانی، روشنگری و فرهنگ سازی مرجع و منبع تحقیقات و پژوهش های زیربنایی قرارگرفته اند.
رسالت یک مستندساز در مقابل مسائل اجتماعی و فرهنگی که در ایران در جریان است، چیست و این رسالت تا چه اندازه در سینمای ایران برآورده شده است؟
از آن جایی که شاخک های ادراکی هنرمند نسبت به عامه از حساسیت بیشتری برخوردار است باید نه تنها به مسایل مبتلابه جامعه بیتفاوت نباشد بلکه بتواند مسائل اجتماعی و فرهنگی را زودتر احساس و ادراک کند و نسبت به آن ها واکنش نشان دهد.
واکنش مستندساز نسبت به مسایل جامعه و پدیده های پیرامونی تابعی از زمان واکنش است. گاهی قبل از وقوع پدیده یا رخداد و در برخی مواقع، هنگام وقوع و یا پس از رخداد.
اگر مستندساز همزمان با جریان رخداد واکنش نشان دهد معمولاً اثر او متاثر از هیجانات و اتفاقات جاری به گزارشی از ماوقع تبدیل می شود؛ مگر اینکه مستندساز از قبل و با اشراف به موضوعی که نسبت به آن پیش فرض ذهنی داشته و منتظر وقوع و یا به عبارتی عینیت یافتن پیش فرض خود بوده است که در چنین شرایطی مستندساز با تاسی از نگاه خود گزارشی هدفمند ارائه خواهد کرد.
اگر مستندساز پس از رخداد و یا بعداز گذشت سال ها از یک پدیده، نسبت به آن حساس شود و با پژوهش و بررسی اقدام به تولید فیلم کند، طبیعتاً اثر او افزون بر وجه اطلاع رسانی، وجه روشنگری نیز خواهد داشت و زوایای بیشتری از موضوع را مورد تعمق و واکاوی قرار خواهد گرفت. مانند فیلم هایی که درباره حوادث و شخصیت های تاثیرگذار در تاریخ معاصر ایران تولید شده اند و زوایای جدیدی از یک رخداد تاریخی و یا روانشناسی یک شخصیت الیت را مورد بازخوانی مجدد قرار داده اند.
ولی اگر مستندساز قبل از وقوع رویداد و یا ظهور یک پدیده در جامعه نسبت به موضوع حساس شود و شاید در برخی موارد احساس خطر کند (اگر متهم به سیاه نمایی نشود) شاید بتواند بر روند بروز و توسعه یک پدیده در جامعه تاثیر بگذارد و به اصطلاح علاج واقعه را قبل از وقوع بنماید.
این روش که طبعاً با ریسک بالایی هم همراه است، می تواند نقطه عطفی در فعالیت ها و رسالت مستندساز باشد. به عنوان مثال بحران کم آبی و مهاجرت آب و فرونشست زمین، بحران های اساسی در جامعه امروز ایران است که تعدادی از مستندسازان به خوبی نسبت به موضوع حساس شده و آثار قابل تاملی تولید کرده اند؛ به نظرم تمام مسوولین و مردم باید این فیلم ها را ببینند.
به نظر می رسد سینمای مستند از صرف یک سینمای نخبه گرا به سمت اقبال عمومی حرکت کرده و امروز بسیار بیش از گذشته این سینما در میان مردم عادی شناخته شده است؟ نظر شما چیست و اگر موافق هستید علت آن را چه می دانید؟
همینطور است. سینمای مستند ایران در برخی از ژانرها از سینمای محفلی و روشنفکری به سمت سینمای اکران و سینمای مخاطب محور در حرکت است.
علت آن هم تغییر در نگاه دست اندرکاران این شاخه سینمایی از فرهنگی و هنری به صنفی و حرفه ای است. دست اندرکاران یعنی تهیه کنندگان و کارگردانان سینمای مستند که در چندسال اخیر با ثبت انجمن های صنفی در وزارت کار، نگاه معیشتی و حرفه ای را بر فعالیت های فرهنگی و هنری متقدم دانسته اند.
تهیه کنندگان بخش خصوصی در سینمای مستند به فکر توجیه اقتصادی تولیدات هستند؛ به عبارت دیگر اگر سینمای مستند قبلاً سینمایی هنری با بودجه های دولتی و خاستگاه تلویزیون بود، اکنون با استفاده از عوامل و امکانات حرفه ای اقدام به تولید فیلم بلند مستند شده است که می توانند یک سانس کامل تماشاگر را جذب کرده و با استفاده از امکان اکران در سینماهای هنر و تجربه و یا فروش فیلم ها به شبکه های تلویزیونی و نمایش آنلاین در پلتفرم های مجازی زمینه برگشت سرمایه را فراهم کنند.
خوشبختانه سینمای مستند اگر بتواند از مانع ممیزی که اتفاقاً در مورد این سینما سخت گیر است، بگذرد بضاعت جذب مخاطب را دارد. مثلاً در چندسال اخیر فیلم های بلند مستند که اغلب با محوریت موضوعی ورزش تولید شده اند از فروش خوبی هم برخوردار شدند؛ حتی فیلم صفر تا سکو اکران عمومی گرفت و فروش خوبی هم داشت. امیدوارم این جذابیت و فروش برای سایر موضوعات هم فراهم آید و بتوان امیدوار بود که تماشاگر راضی از سالن سینما خارج شود.
سینمای مستند در چه شرایطی می تواند منشا اثر باشد یا در جامعه تغییرات ایجاد کند؟
همانطورکه در پاسخ قبلی عرض کردم قدم های اول در ارتباط با مخاطب عام و دیده شدن فیلم ها توسط طیف وسیعی از مخاطبان توسط فیلم های مستند با موضوعات ورزشی برداشته شده است که از اقبال خوبی هم برخوردار شدهاند ولی این غایت هدف سینمای مستند نیست که فقط تماشاگر راضی از سالن نمایش خارج شود بلکه هدف اصلی در کنار جذابیت های سینمایی و موضوعی وادارکردن مخاطب به تفکر است.
تماشاگر باید راضی و متفکر از سالن خارج شود و دغدغه مستندساز، دغدغه مخاطب هم باشد. در این صورت است که سینمای مستند می تواند مدعی شود که می تواند منشاء اثر در جامعه باشد.
چه رویکردی را می توان برای ورود و استقبال سرمایه گذاران (خصوصی و دولتی) در تولید سینمای مستند اتخاذ کرد؟
سال های اول بعداز پیروزی انقلاب که سینمای اکران تمام جذابیت های فیلمفارسی را از دست داده بود و تولید فیلم سینمایی توجیه اقتصادی نداشت، چون تماشاگر برای آن تربیت نشده بود، با انواع حمایت های مالی و امکانات دولت کماکان تولید ادامه یافت تا تماشاگر به دیدن فیلم های شریف و ارزشی عادت کند.
در مورد سینمای مستند نیز همین موضوع صادق است. سینمای مستند بطور بالقوه امکان جذب مخاطب عام و در نتیجه توجیه اقتصادی برای استقبال تهیه کنندگان را دارد ولی برای تبدیل این بضاعت بالقوه به بضاعتی بالفعل نیاز به حمایت و زمان دارد. با حمایت های اندک خوشبختانه قدم های اولیه برداشته شده ولی هنوز نیاز است که دولت و تلویزیون با روش هایی (که خود بهتر از من و ما می دانند) از تهیه کنندگان فیلم های مستند حمایت کنند.
معافیت های مالیاتی، معافیت در هزینه های تبلیغاتی در رسانه ها و مهم تر از همه خودی دانستن مستندسازان و اعتماد به آثاری که بظاهر جسورانه است، می تواند فرصت بیشتر و بهتر دیده شدن فیلم های مستند را فراهم آورد که خود بهترین راهکار برای حذب سرمایه در این شاخه سینمایی است.
همه ما میدانیم که برخلاف سینمای داستانی رویکرد اصلی در سینمای مستند موضوع محور است، یعنی فیلم مستند باید موضوعی بکر و بدیع داشته باشد تا مورد توجه قرارگیرد و ساختار و بیان سینمایی در فیلم مستند در درجه دوم اهمیت قراردارد.
یعنی اگر مخاطب عام با دیدن نام کارگردان و یا بازیگر تشویق به تماشای یک فیلم داستانی می شود، در مورد سینمای مستند این موضوع فیلم است که باید جذابیت داشته باشد. موضوع فیلم معمولاً در نام و عنوان فیلم مستتر نیست و خلاصه موضوع فیلم هم در مواد تبلیغی فیلم درج نمی شود، بنابراین تماشاگر بدون اطلاع و پیش زمینه باید به تماشای فیلمی بنشیند که هیچ پیش فرضی از آن ندارد. اینجاست که رسانه های دولتی از جمله تلویزیون می توانند در معرفی فیلم ها و جذب مخاطب نقش فعالی داشته باشند؛ فکر کنید اگر تیزرها و تریلرهای فیلم های مستند در تلویزیون معرفی و تبلیغ شوند، چقدر می تواند برای جذب مخاطب موثر واقع شود.
عمده رویکردمستندسازی در سینمای ایران، مستندهای اجتماعی است؛ چرا اقبال نسبت به سوژه های سیاسی، اقتصادی، تاریخی، فرهنگی و موارد دیگر کم است؟
مستند اجتماعی ویترین سینمای مستند ایران است. شاید دلیل چنین نتیجه گیری این باشد که فیلم های اجتماعی چون به لحاظ موضوعی مهم تر به نظرمی رسند، بیشتر هم دیده می شوند. هرچندکه مستندهای اجتماعی به دلیل حفظ حریم خصوصی سوژه ها برای اکران عمومی محدودیت دارند اما بیشتر مورد توجه رسانه ها قرارمی گیرند و اخبار حضورهای جشنواره ای آنان بیشتر پوشش داده می شود. پس ممکن است به نظر بیاید که این رویکرد غالب در سینمای مستند ایران است.
شاید هم به لحاظ کمی همین طور باشد. آمار دقیقی ندارم ولی با توجه به آثاری که در چندین سال و در دوره های مختلف جشنواره ها در قالب هیات های انتخاب و داوری دیده ام، می توانم بگویم که خوشبختانه مستندسازان ایرانی در همۀ ژانرها آثار قابل تاملی دارند و تنوع کمی در گونه های مختلف سینمای مستند قابل توجه است ولی همچنان در اغلب جشنواره ها فیلم های اجتماعی مورد توجه بیشتری قرار می گیرند و به اصلاح در ویترین سینمای مستند چیده می شوند.
تا چه اندازه می توان از مستند برای هدایت و ارتقای کیفیت فرهنگ یک جامعه بهره گرفت و این موضوع چه مولفه هایی را می طلبد؟
بسیاری معتقدند فرهنگ یک امر حاکمیتی است و برخی دیگر بر این عقیده اند که برآیند فرهنگی جامعه نتیجه تعاملات فرهنگ حاکم و فرهنگ عامه است.
در همه جوامع، حاکمیت به هر شکلی که باشد دموکراتیک و یا اشکال دیگر، برای بقای خود فرهنگ تراز فلسفۀ خود را تبلیغ می کند و اگر فرهنگ حاکم همخوان با فرهنگ عامه باشد، روان جامعه آسوده و همراه با حاکمیت در جهت اعتلای آن گام برمی دارد ولی اگر در تضاد باشند جامعه به مقاومت منفی روی می آورد و وقتی در برابر هجمه غالب احساس غبن و شکست می کند، دچار سرکشتگی فرهنگی می شود.
سینمای مستند می تواند ضمن تلطیف و منطقی کردن فضای فرهنگی، به عنوان یک بستر، فرصتی مناسب برای تعاملات فرهنگی فراهم آورد تا وجوه مثبت و مترقی فرهنگ ها در ابعاد داخلی (بین فرهنگ حاکمیت و فرهنگ عامه) و ابعاد خارجی (بین فرهنگ ملی و فرهنگ جهانی) را پویا و وجوه منفی و واپسگرایانه آن ها مومیایی کند.
بطور مثال فیلم هایی که با توجه به خرده فرهنگ ها با هدف ثبت و ضبط وجوه مترقی قرهنگ بومی ساخته می شوند و یا با پاسداشت سیره اسطوره های فرهنگی با کارکردی انگیزشی تولید می شوند، می توانند تاثیرات هدایت کننده و ارتقاء دهندهای در حوزه های فرهنگی داشته باشند که خوشبختانه نمونه این گونه آثار در تولیدات سینمای مستند ایران کم نیست.
باتوجه به نزدیکی رویداد جشنواره سینما حقیقت، روند کیفیت این جشنواره از آغاز تا به امروز را چگونه می بینید؟
همانطور که اغلب همکاران من و علاقمندان سینمای مستند می گویند، جشنواره حقیقت معتبرترین جشنواره فیلمی است که در حوزه سینمای مستند برگزار می شود.
این جشنواره در طی دوره های برگزاری فراز و نشیب هایی داشته ولی در چندسال اخیر ضمن تعاملات بین المللی به الگوی اجرایی استانداردی رسیده است که باعث شده از اعتبار بین المللی خوبی هم برخوردار شود. هرچنداین جشنواره در ایران برگزار می شود و از محدودیت های نانوشته بی نصیب نمیماند و به همین دلیل بعضاً مورد اعتراض صاحبان آثار و شرکت کنندگان در جشنواره قرار می گیرد.
سینمای مستند امروز ایران و مستندسازان چه جایگاهی در سینمای مستند جهان دارند؟ آیا مانند آنان پیشگام هستند یا در این مقایسه تاخر و تاخیری دارند؟
برای بررسی جایگاه سینمای مستند ایران در بین سینمای مستند جهان باید به حضور بین المللی فیلم ها در جشنواره ها و مجامع فرهنگی جهانی نگاه کرد که دست کم به لحاظ کمی و کیفی، جوایز دریافت شده، نشان از اعتبار و اهمیت سینمای مستند ایران دارد و همانطور که اهالی صاحب نظر سینمای ایران اعم از سینمای اکران و سایر شاخه های سینمایی معترف هستند، سینمای مستند ایران سینمایی اندیشمند، فکور و تاثیرگذار است که در کنار سینمای اکران، انیمیشن و فیلم کوتاه از اعتبار جهانی خوبی برخورداراست؛ به طوری که حتی حضور فیلم های مستند ایرانی به اعتبار جشنواره های جهانی میافزاید.
درباره پیشگام بودن مستندسازان ایرانی باید گفت که در حوزه تولید فیلم های جامعه شناسانه و مردم شناسانه مستندسازان ایرانی با آثارشان حرف های بدیع و تازه ای را مطرح کرده اند ولی در مقابل در حوزه های روانشناسی، علمی و آموزشی هنوز چیزهای زیادی برای یاد گرفتن وجود دارد.
ضمن آنکه در بعد فردی و حقیقی تعدادی از مستندسازان ایرانی هم اکنون جزو برترین مستندسازان دنیا شناخته می شوند. نام نمی برم چون ممکن است برای ذکر اسامی همه حضور ذهن نداشته باشم. در بعد جمعی و حقوقی هم انجمن مستندسازان ایران به عنوان انجمن برتر از سوی اتحادیه مستندسازان اروپا (EDN) مورد تقدیر قرار گرفت و همچنین دو سال پیاپی از سوی هیات مدیره خانه سینما به عنوان انجمن فعال و تاثیرگذار بین سی صنف سینمایی خانه سینما شناخته شد.
حسن بهرامزاده، متولد ۱۳۳۶ بندرانزلی نویسنده،کارگردان و تهیه کننده بیش از۵۰ فیلم و مجموعه تلویزیونی مستند است که در این راستا جوایز متعددی را از جشنواره های ملی کسب کرده.
عضویت در هیات انتخاب، داوری و مدیریت جشنواره های عکس و فیلم رشد، سینما حقیقت و جشن خانه سینما و همکاری باشبکه های اول، دوم و چهارم تلویزیون درمقام پژوهشگر، نویسنده، کارگردان، ناظر کیفی و مدیرتولید مجموعه های تلویزیونی و فیلم های سینمایی در دهه ۷۰ و چاپ یک عنوان کتاب و دهها مقاله پژوهشی و تحقیقی درزمینه سینمای مستند در مطبوعات کشور ازدیگر فعالیت های اوست.
بدون دیدگاه