یک منتقد سینما در مورد فیلم سینمایی «بیرویا» که این روزها خبر اکرانی جهانی آن پیش از اکران در ایران خبرساز شده است، گفت: این فیلم درگیر یک سردرگمی است که نه تنها در جلو بردن داستان که در ژانر آن نیز مشهود است.
به گزارش ایرنا، فیلم سینمایی بی رویا که این روزها بار دیگر حاشیه ساز شد، فیلمی بود که اولین اکران خود را در چهلمین جشنواره فیلم فجر به تصویر کشید. این فیلم در همان زمان به دلیل محتوای شائبه برانگیزش مورد توجه قرار گرفت. محتوایی که گفته می شد آنچه به تصویر کشیده میشود نیست بلکه آن چیزی است که در انتهای فیلم نوشته شده است. نوشتهای که توضیحی مختصر از اسکیزوفرنی را برای مخاطب تشریح کرده و البته به دلیل عدم همخوانی با قصه، زمزمه تحمیلی بودن را در خود داشت و ظاهرا فیلمساز ناچار به اضافه کردن آن به انتهای فیلم شده بود.
در روزهای گذشته دوباره نام بیرویا بر سر زبان ها افتاد؛ داستان از این قرار بود که کارگردان این فیلم اعلام کرده بود که بیرویا پس از پخش جهانی، در ایران اکران میشود. آرین وزیر دفتری اعلام کرده بود: در حال برنامهریزی برای پخش بینالملل بی رویا هستیم و پخشکننده فیلم نیز روی این مساله بسیار تاکید دارد که بعد از حضور فیلم در جشنوارههای بینالمللی برای اکران عمومی آن در کشور برنامهریزی کنیم.
کارگردان فیلم سینمایی بیرویا گفته بود: البته این را هم باید بگویم که برخی از جشنوارههای بینالمللی نسبت به دورههای قبل حساستر شده و با توجه به اهمیت اولین اکران فیلم در جشنواره، بر این مساله تاکید دارند که اولین نمایش فیلمها در جشنواره مورد نظر باشد. به احتمال زیاد تا آخر سال جاری برای حضور بیرویا در جشنوارههای بینالمللی صبر میکنیم و بعد از آن برای اکران عمومی در کشور برنامهریزیهای لازم را انجام میدهیم.
بر این اساس این فیلم سینمایی که در اولین اکران خود در سال ۱۴۰۰ هم حواشیای را برانگیخته بود در سال ۱۴۰۱ هم حاشیه ساز شد؛ اما داستان حواشی این فیلم به ماهیت غیرقابل دریافت آن بازمیگردد. قصهای که اگرچه نوعی از یک همدستی جمعی برای طرد یک فرد و شاید بالاکشیدن یک پول را به ذهن مخاطب میرساند اما در انتها مدعی روایت دیگری میشود و کل قصه را به روایت یک بیمار دچار اختلال اسکیزوفرنی تقلیل میدهد (روانگسیختگی، اسکیزوفرنی یا شیزوفرنی (به انگلیسی: Schizophrenia) یک اختلال روانی است که با دورههای مداوم یا عودکننده روانپریشانه مشخص میشود؛ علائم اصلی شامل توهم (غالبا توهم شنیداری)، هذیان و اختلال تفکر است).
حالا که خبر اکران جهانی این فیلم پیش از اکران آن در ایران مطرح شده بار دیگر این شائبه که فیلم مخاطب را گمراه کرده و شاید به ناچار ماهیت آن را تغییر میدهد یا ناگزیر از این تغییر ماهیت میشود را به ذهن متباطر میسازد؛ یعنی شاید مبنا بر این است که فیلمی نزدیک به حقیقت قصه برای مخاطب خارجی به تصویر کشیده شود. اگرچه کارگردان در این مورد هم گفته است: فکر نمیکنم نسخه نهایی با نسخهای که در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد تفاوتی داشته باشد، چرا که ما قبل از حضور در جشنواره فیلم فجر زمان زیادی برای آماده کردن نسخه نهایی خود داشتیم و نسخهای که در این جشنواره به نمایش گذاشته شد، نسخه نهایی برای اکران عمومی و بینالمللی است.
فیلمی که در بازنمایی ژانر لنگ میزند
آنتونیا شرکا منتقد سینما در گفت وگو با خبرنگار سینمایی ایرنا و در مورد ماهیت این فیلم بیان کرد: نوشتار پایانی بیرویا چنانچه در نشست خبری این فیلم در چهلمین جشنواره فیلم فجر مطرح شد، ظاهرا تحمیلی بوده و به هر دلیلی اضافه شده و قرار نبوده است که باشد.
وی ادامه داد: با توجه به نوشتار پایانی این فیلم دو ورژن متفاوت را پیش روی ما می گذارد؛ اگر نوشتار پایانی فیلم را ملحوظ نظر بداریم با یک بیمار روانی و اسکیزوفرنی مواجه هستیم، در حالی که به گفته فیلمنامه نویس و کارگردان قرار است بحث هویت های چندگانه ای را که این آدم ها با آن درگیر هستند را در فیلم نشان دهیم نه یک بیمار روانی که اختلال روانی دارد.
شرکا تاکید کرد: فرض را بر این می گذاریم که کپشن تحمیلی است و آن را نادیده می گیریم؛ اگرچه ابتدای فیلم که با آن جلو رفتیم تصوری از یک رابطه خوب است اما از جایی که این زن بعد از عمل چشم اولین سیاهی را می بینید، در واقع قرار است که کلیدی در شروع تغییر هویتی که این آدم درگیر آن می شود، به مخاطب داده شود.
وی افزود: اما از این جا به بعد فیلم درگیر یک سردرگمی می شود؛ نه تنها سردرگمی در جلوبردن داستان بلکه حتی در سردرگمی در ژانر؛ بر اساس همین سردرگمی است که تکلیف ما به ژانر فیلم مشخص نیست. در جاهایی فیلم به ژانر وحشت نزدیک می شود و در جاهایی دیگر به یک ملودرام خانوادگی و حسادت های زنانه؛ از سوی دیگر در جاهایی به فیلم های روانشناختی نزدیک می شود و در جاهایی به گفته خود کارگردان شاه کلید درک فیلم بحث هویت است.
یک «پرسونای» ناقص
این استاد دانشگاه با اشاره به تشابه این فیلم با یک فیلم کلاسیک سوئدی، اظهار داشت: نمایی که اولین بار این زن از بیمارستان به خانه باز می گردد، فیلم پرسونای برگمان را بازنمایی می کند؛ یعنی در همان نماهایی که چهره ها با هم حرف می زنند ولی انگار باکسی دیگر حرف می زنند؛ در جایی راکورت باهم ندارند اما رویکردشان با هم دیگر متناسب است. در فیلم سینمایی پرسونا شخصیت ها محدود بود همچنان که در این داستان دو شخصیت هستند که آدم احساس می کند دو زن هستند که دو هویت دارند و در جاهایی با هم همپوشانی دارند ولی در بیرویا فیلمساز نتوانسته است که قصهای با چنین ابهامی را دربیاورد (پرسونا Persona فیلمی در ژانر درام روان شناختی و رازآلود به کارگردانی اینگمار برگمان محصول ۱۹۶۶ کشور سوئد است که در آن بیبی اندرسون و لیو اولمان نقشآفرینی کردهاند. برگمان در کتاب خود به نام تصاویر از این فیلم به عنوان یکی از پراهمیتترین فیلمهایش یاد کردهاست).
شرکا خاطرنشان کرد: دو شخصیت بیرویا در این فیلم با هم درگیر هستند و به هیچ وجه با هم همراه نمی شوند؛ به شخصه تا انتهای فیلم حتی نتوانستم بفهمم هویت واقعی این زن چه هست و نسبت آدم هایی که در بیرون از این دو زن قرار دارند یعنی پدر و مادر، دوستان و همکاران و… با این موارد چه هست و حالا این آدم که دچار سردرگمی هست به کنار اما پدر و مادر او که در این قصه نقش دارند، چه هستند؟
وی تاکید کرد: من تا انتهای فیلم نتوانستم کلیدی برای ورود به فیلم پیدا کنم و این موضوع باعث شد که درک و پسندی از این فیلم نداشته باشم.
بدون دیدگاه