نویسنده «نجلا» گفت: این مجموعه یک سریال استراتژیک برای تلویزیون بود. به نظرم تلویزیون در مدیریت جدید خود باید بیشتر به سمت سریالهای این چنینی برود. قصههایی منطقه ای که قابل پخش در کشورهای همسایه مانند عراق و سوریه و بقیه کشورها باشد.
به گزارش ایرنا، نجلا اولین سریال تاریخ تلویزیون بود که در مناسبت های نوروز و رمضان بروی آنتن رفت. درست است که مناسبت نوروز برای سریالی درام و گاها تلخ، هوشمندانه نبود اما شاید بتوان گفت بیشتر با فضای ماه رمضان همخوانی داشت. داستان نجلا قصه عشقی است در بستر جنگ، عشقی که با وجود مشکلات فراوان اما با صبر و استقامت پایدار می ماند. این شب ها که فصل دو سریال نجلا به نویسندگی حسین امیرجهانی و کارگردانی خیرالله تقیانی پور در حال پخش است درباره جزییات آن با امیر جهانی نویسنده این سریال گفت و گو کردیم.
سریال نجلا در فصل اول مخاطبان بسیاری داشت و بنا بر همان ادامه پیدا کرد. شما از ابتدا که کار نگارش این سریال را شروع کردید می دانستید که قرار است ادامه داشته باشد؟ یا به این فکر می کردید که قصه ای است که در یک فصل جمع می شود؟
زمانی که طراحی قصه را شروع کرده بودیم، ایده ای برای ادامه داستان در فصل های بعدی نداشتیم. اما رفته رفته که کار جلوتر رفت و ضبط هم آغاز شد به این نتیجه رسیدیم که کار ظرفیت ادامه دار شدن را دارد، هم به جهت موقعیت داستانی و هم اقبالی که از آن خواهد شد. اتفاق جالبی که همان زمان افتاده بود این بود که وقتی طرح به شورای طرح و تصویب رفت همه اعضای شورا متفق القول پیشنهاد داده بودند که شخصیت عبد باید در پایان فصل یک شهید شود.
اما اینطور نشد؟
بله و همین شد که فصل دو هم ادامه پیدا کرد.
فصل دو فصل پایانی سریال خواهد بود؟
ما در فصل یک قصه را جمع کرده بودیم و پایان باز نداشتیم اما برای ادامه کار من دو، سه ایده داشتم که نهایتا به طرح قصه فعلی رسیدم. الان هم ماجرا همین است و پایان فصل دو قصه بسته می شود اما این منافاتی با دنباله دار بودن آن ندارد و اینکه قصه نجلا در فصل بعدی هم ادامه داشته باشد به تصمیم گیری های سازمان ارتباط دارد.
خودتان تمایلی برای ادامه ساخت سریال نجلا دارید؟
نه، به شخصه انگیزه ای برای این کار ندارم.
چرا؟
زمانی که می خواستیم فصل دو را شروع کنیم من ایده یک موقعیت بسیار بکر و جذابی برای شخصیت عبد و نجلا داشتم ولی از لحاظ زمانی مناسبتی با فصل یک نداشت. به نظر می رسید آن قصه می تواند قصه بسیار مناسبی برای فصل سه باشد. بنابراین فصل دو را طوری طراحی کرده و نوشتم که مقدمه ای برای رسیدن به موقعیت های ناب فصل سه باشد. الان هم معتقدم نجلا ظرفیت ادامه دادن دارد، اما من به شخصه علاقه ای به کار کردن ندارم و ان شاالله اگر تصمیم بر ادامه ساخت سریال شد دوستان می توانند با نویسنده دیگری ادامه دهند.
شما نویسنده هر دو فصل بودید و اثر را تا به اینجا رساندید، چرا در ادامه کار حضور نخواهید داشت؟
به یکسری دلایل شخصی و حرفه ای و اتفاقاتی که در فصل دو رخ داد که نه تنها کمکی به پروژه نکرد که به آن لطمه نیز زد.
قصه اصلی سریال نجلا پیرامون دختر و پسر جوانی است که برای رسیدن به هم موانعی را از سر می گذرانند. در فصل دو چقدر این موضوع برایتان پررنگ بود و چقدر مسائل دیگری مثل حصر آبادان و جنگ میان ایران و عراق برایتان اهمیت داشت؟ در نجلای دو به هیچ عنوان فرم و محتوا جدای از هم نیست و از اول هم خانواده ای ایرانی عراقی داشتیم که قبل از اینکه به ایران بیایند در عراق با رژیم بعث مبارزه می کردند
ما در فصل یک هم قصه عاشقانه ای داشتیم که در بستر مسائل تاریخی روایت می شد و در فصل دو همین بود، قصه عاشقانه ای در بستر جنگ و دفاع مقدس. نمی توانیم خیلی بین این دو تفکیکی قائل شویم. در نجلای دو به هیچ عنوان فرم و محتوا جدای از هم نیست و از اول هم خانواده ای ایرانی عراقی داشتیم که قبل از اینکه به ایران بیایند در عراق با رژیم بعث مبارزه می کردند و این سوی ماجرا هم عبدی داریم که قاچاق بری در آبادان است و وقتی قصه جلوتر می رود، ماجرای جنگ، هم خانواده عبد را درگیر می کند و هم در وسعت بیشتری خانواده نجلا را. برای همین است که می گویم در قصه ما محتوا و فرم جدای از هم نیستند یعنی اگر بخش محتوا که مسائل منطقه ای است را برداریم عملا ماجرای خانواده نجلا طور دیگری رقم می خورد و نخ تسبیح قصه از هم می پاشد. پس مشخص می شود فرم و محتوا در قصه ما یکی است.
منتها در فصل دو لایه های زیرین بیشتری به نسبت فصل یک داشتیم و مسائل عمیق تر و منطقی مطرح شد. مسائلی مثل جماعت العلما و حزب الدعوه عراق و مبارزاتی که قبل از انقلاب با رژیم بعث داشتند و همکاری هایی که این گروه با ایرانی ها داشت و حمایتشان از انقلابیون ایران خصوصا زمانی که امام (ره) به عراق تبعید شدند این ارتباط نزدیک تر شد. قبل از انقلاب و حتی حین جنگ آنها به ایران کمک می کردند و بعد از انقلاب ایران به آنها کمک کرد و این ارتباط دو سویه همیشه وجود داشته است تا به ماجرای داعش رسیدیم و در جریان داعش ایرانی ها به عراقی ها کمک کردند.
از این جهت به نظرم سریال نجلا کاملا یک سریال استراتژیک برای تلویزیون بود. به نظرم تلویزیون در مدیریت جدید خود باید بیشتر به سمت سریال های این چنینی برود. قصه هایی منطقه ای که قابل پخش در کشورهای همسایه مانند عراق و سوریه و بقیه کشورها باشد. مثل مسیر سریال سازی که ترکیه از دو دهه پیش آغاز کرده است. این کار هم به جهت فرهنگی و هم اقتصادی برای ما ضرورت دارد.
مخاطب برای اولین بار در سریال نجلا نیروهای بعثی را می بیند و بخشی از جنگ را از زاویه دید آنها نظاره گر می شود.
همینطور است. علاوه بر این ما برخلاف بسیاری از کارهای جنگی اصلا با یک ارتش و دشمن بعثی بی دست و پا و بی عرضه طرف نیستیم. آنها را باهوش، زیرک و با طرح و توطئه می بینیم. مثل ماجرای سفید کردن ژنرال منیب و فرستادن او برای جاسوسی.
یکی از موضوعاتی که درباره سریال نجلا وجود داشت، تغییر بازیگر نقش اصلی نجلا در فصل دو بود. روزهای ابتدایی پخش مخاطبان با این موضوع گارد داشتند اما کم کم این گارد شکست.
یکی از نقاط قوت این دو فصل از سریال، بازی بازیگرانش بود. بازی های باورپذیر و گرم بازیگران مان خصوصا در فصل دو را مخاطبان دوست داشتند. آقای حسام منظور و آقای هدایت هاشمی درجه یک بودند. خانم دهقانی و حاجیان و طهماسبی عالی بودند. خانم دهقانی بزرگترین تصمیم دوران حرفه ای خودش را گرفت و خیلی ریسک کرد تا این نقش را پذیرفت. خدا را شکر نتیجه کارش هم مثبت بود.
در قدم اول تلاش کردم در فیلم نامه فضا را هم برای خانم دهقانی راحت کنم و بازخوردهای منفی را بگیرم، و هم مخاطب را برای پذیرش بازیگر جدید آماده کنم
شما در فیلم نامه بر اساس بازیگر، شخصیت نجلا را تغییر دادید؟
در قدم اول تلاش کردم در فیلم نامه فضا را هم برای خانم دهقانی راحت کنم و بازخوردهای منفی را بگیرم، و هم مخاطب را برای پذیرش بازیگر جدید آماده کنم. به همین دلیل قسمت های اولیه را طوری طراحی کردم که عبد و نجلا از هم جدا افتاده باشند و مخاطب توشات های زیادی از نجلا و عبد نبیند تا با رجوع به حافظه تصویری اش بخواهد این دو بازیگر را با هم قیاس کند. به همین خاطر ماجرای زندان افتادن عبد و عطا و فراق بین عبد و نجلا را نوشتم تا مخاطب آرام آرام بازیگر جدید را در قالب شخصیت نجلا بپذیرد . سپس این دو را کنار هم قرار دهم. یکی از دلایلی که منجر شد قصه مان از فراق شروع شود، همین بود که توضیح دادم.در شش قسمت اول مخاطب خانم دهقانی را پذیرفت و این در وهله اول در متن رخ داد و در قدم بعدی بازی خوبی که خودش داشت به این نقش کمک کرد و باعث شد مخاطب او را نه تنها پس نزند که با او نیز همراه شود.
از نظر شما خروجی فصل اول بهتر بود یا فصل دو؟
حتما فصل دو … فصل دو از نظر شخصیت پردازی و قصه های فرعی که باعث پیچیدگی داستان کلی شده بود، به نسبت فصل یک دست پرتری داشت. در فصل دو نه تنها شخصیت های اصلی بلکه شخصیت های فرعی نیز از ویژگی های شخصیتی و ابعاد مختلفی برخوردار بودند. همه شخصیت ها قصه داشتند که به خط اصلی داستان ارتباط پیدا می کرد. پیچیدگی شخصیت عدنان و حضور استخبارات نیز پیچیدگی های بسیار زیادی ایجاد می کرد. طوری که هم غافلگیری کار بالاست و هم پایان کار غیرقابل پیش بینی شده است. این در حالی است که حتی قصه های فرعی این سریال نیز مخاطب را درگیر می کند. مثل عشق عمه سلیمه و منیب. نهایتا اینکه نجلای دو، حرف های مهمی برای گفتن دارد اما آنچه از نجلای فصل دو به جا می ماند عشق و وفاداری و ایستادگی و زندگی است است، حتی زیر آتش توپ دشمن.
بدون دیدگاه