از متن نامه رادی: در عصر بی‌خصلتی که خرده کاسبان، عفاف صحنه ما را جواز کسب خود کرده با خیال جمع در لابی‌های تولیدی و بنگاه‌های سریالی پرسه می‌روند…

بانی‌فیلم: سالروز تولد بهرام بیضایی که شخصیت یگانه فرهنگ و هنر معاصر سرزمین‌مان است، بهانه‌ای می‌شود تا سیلی از نوشته‌ها، یادبودها، یادآوری‌ها و خاطرات تئاتری و سینمایی از این استاد مسلم سینما و تئاتر توسط دوستدارانش منتشر شود.
نوشته زیر را سعید ذهنی موسیقیدان کشورمان در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده که مناسب روز تولد بهرام بیضایی‌ست…
بخوانید:

***

بهرام بیضایی به همراه اکبر رادی و غلامحسین ساعدی پایه گذاران موج نوی نمایشنامه نویسی ایران هستند. اکبر رادی که درست در روز تولد بهرام بیضایی چشم از جهان فروبست، چند وقت قبل از درگذشتش نامه‌ای با عنوان “تو آن درخت روشنی” را برای سالروز میلاد بیضایی نگاشت که توصیفی هنرمندانه از هنرمندی بی‌بدیل است.

متن نامه تبریک اکبر رادی به بهرام بیضایی

 تو آن درخت روشنی

بهرام، امروز می‌خواستم زادروز تو را به عنوان یک چهره ماندگار معاصر شادباش بگویم، دیدم این “چهره ماندگار” هر چند ترکیب مهتابی قشنگی است، این چند ساله مدال مستعملی شده است که فله‌ای به سینه بندگان خدا نصب می‌کنند و ایضاً برای محتشمان این حوالی ما ستاره رنگ پریده‌ای است که فله‌ای به دوش اهل هنر می‌زنند. (و این ناسپاسی به یک بار‌عام رسمی دولتی نیست؛ درنگی بر یکی از آسیب‌های این مراسم رسمی است.) به این مناسبت بگذار در مقام یک شاهد عادل مرجع ملی دستی به فتوا بلند کنم چنین؛ قسم به نام او (که تویی)، و نامت حجت است بر تآتر ایران، و تویی در آستانه این سالگرد خجسته قلمدار صحنه‌های ما که از برجستگان درام جهان کسری نداری و چیزی هم سری. تو آن درخت روشنی با شاخه‌های پرپشت باشکوه، که چه بسیار راهیان صحنه در سایبان سبز تو پروریده اند. تو آن بلاکش معصومی که هوش ویرانگر و ادراک عالی تو قادر به درک عقلانیت روزمره ما نیست.
آری، تو آن حماسه نستوهی که در امتداد نیم قرن آفرینش و نوزایی، و در عصر بی‌خصلتی که خرده کاسبان، عفاف صحنه ما را جواز کسب خود کرده با خیال جمع در لابی‌های تولیدی و بنگاه‌های سریالی پرسه می‌روند و گورزادگان و کوچک پایان پسمانده‌های مکتب پاریس و لندن سابق را در دایره فرم غًرغًره می‌کنند و با تعدادی کارتون، یک چینش هندسی، دو تیغه نور و یک سکوت خواب‌آور و ناگهان خر نعره‌های پلشت و یک زبان معلق یأجوج (لالبازی؟ یا متن زدایی؟) مدعی کشف لحظه‌های ناب هستی‌اند، در این عهد بی‌خصلت بی‌هویت بی‌معنی، تو پا سوخته بیرون صحنه مانده، در جست و جوی معنی تآتر، جام خضر زمانه‌ای…

عکس‌ها از آرشیو بانی‌فیلم

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *