جمشید پوراحمد
(با الهام گرفتن از سخاوت برنامهساز جوکر و اسپانسر آن بانک شهر!)
نمیدانم چه اصراری داریم که به این بیهودگی، روزمرگی و گذشت زمان بگوئیم زندگی؟!
سالهاست که مردهایم و خود را به نفهمی زدیم! یا به مرگ فکر میکنیم و یا دنبال رتق و فتق امور مردگان دور و نزدیک خود هستیم.
احمد یکی از دوستان، جوان چهل ساله مجرد با شناسنامه انسانیت و جوانمردیش، به اتفاق پدر، مادر و برادرش در یکی از شهرکهای نابسامان نزدیک تهران در یک واحد چهل متری مستاجر و مشغول مردهگی هستند!
احمد با یک ماشین پژو که هر روز در خدمت تعمیر و تعمیرکار است، در اسنپ روزگار را سپری میکند.
پدر احمد دیابت دارد و مادرش ناراحتی قلبی و برادر کوچکش که سال قبل کلیه فروخته و دچار عفونت شدید شده، خانه نشین است!
احمد در آپارتمان چهل متریاش، یک بخش مراقبتهای ویژه خانوادگی هم دارد!
اردیبهشت ۱۴۰۳ «همین چند ماه پیش» پدر احمد به ابدیت پیوست و احمد برای هزینه کفن و دفن پدر تنها سرمایه زندگی -«ماشینش»- را فروخت و امروز به حول و قوهی الهی در خوشبختی کامل بسر میبرد! به اتفاق دیگر اعضای بیمار خانواده در اطراف همدان چادرنشین شده و خود در حاشیه جاده به ماشینهای عبوری آب، چایی و نوشابه میفروشد؛ او در استخر بدبختی، فقر و فلاکت هر روز شنای مرگ میکند.
***
شخص پاچهخواری برای پرویز خطیبی نامه فدایت شوم با موضوع موسیقی نوشته بود. خطیبی نامه را به علی تابش نشان میدهد، چون علی تابش شخص پاچه خوار را می شناخته و بعد از خواندن نامه، میگوید؛ شاید که متنبه شده باشد؟!
پرویز خطیبی در جواب میگوید؛ دو، ر، می، فا، سل، لا، سی نوشتهاش غلط است… و اضافه میکند، موسیقی تنها زبانی است که نمی توان با آن دروغ گفت، حتی یک کلمه! و نوشته این شخص موسیقی ندارد!
***
در یکی از برنامههای جوکر، شخص برنامه ساز، در میان یکی از بخشها، از طرف اسپانسرش بانک شهر میگفت؛ چنانچه شما «البته آنلاین» ده نفر را برای افتتاح حساب به بانک شهر معرفی کنید به شما مبلغ هفتاد هزارتومان و به شخصی که افتتاح حساب میکند مبلغ سی هزار تومان پرداخت می کند!!
این پیشنهاد به معنای واقعی نت موسیقی اش از بنیاد غلط و حتی در حد ضرب گرفتن با پشت قابلمه هم موسیقی ندارد!
به اعتقاد بنده این پیشنهاد یعنی توهین و سوءاستفاده از شرایط غمانگیز اقتصادی اکثریت مردم جامعه.
قابل توجه برنامهساز جوکر؛
شمایی که خندههای بیامانتان در برنامه از حال خوب و پشتوانه مالی خوبتر شما خبر میدهد، پیشنهاد میکنم به جای این ترفندهای تبلیغاتی و چنین پیشنهادهای اغواگرانهای، بهتر است ما هم در کنار همین مردم مستاصل، برویم لباس خرس، گربه و خروس بپوشیم و جلوی پیتزافروشیها بایستیم، یا در همین خیابان انقلاب، برای کاسبان مدرک و پایاننامه فروش، داد بزنیم و یا دستفروشی کنیم و از مامورین محترم سدمعبر شهرداری کتک بخوریم و توهین بشنویم! از نظر من این کارها بسیار بهتر از پیشنهادیست که شما و بانک مربوطهتان به خورد خلقالله میدهید!
یادمان باشد اگر در زندگیمان شمع روشنی داریم، چنانچه با شعله آن شمع بتوانیم شمع خاموشی را روشن کنید، برد با ماست در عین حال که برایمان هزینهای هم ندارد…!
بدون دیدگاه