مهرداد اسکویی می‌گوید: مرتضی پورصمدی یک سرباز فرهنگی برای کشور بود و میراثی از او به جا مانده که ثمره یک عمر عرق ریختن او برای ثبت تاریخ، فرهنگ ایران و اقوام گوناگون آن است.
این مستندساز و عکاس که از مرگ ناگهانی مرتضی پورصمدی، فیلمبردار و عکاس باسابقه که روز گذشته 11 شهریورماه از دنیا رفت، بسیار متأثر است در گفت‌وگویی با ایسنا از جایگاه این هنرمند و افسوس خود برای از دست رفتن یکی از دلسوزان این آب و خاک و فرهنگ سخن گفت.
اسکویی با اشاره به اینکه در حوزه مستندسازی اساتید مطرحی همچون منوچهر طیاب، خسرو سینایی و نیز مرتضی پورصمدی داشته و با ابراز تاسف از اینکه هر سه نفر را از دست داده، بیان کرد: من آموخته‌های زیادی از آقا مرتضی دارم ولی او آنقدر فروتن بود که همیشه می‌گفت، من کاری برای تو نکردم، تو فقط بیا، عکس‌ها و نگاتیوهایم را با هم ببینیم و انتخاب کنیم. می‌گفتم شما به اندازه چند هنرمند کار کرده‌اید و حالا وقت آن است که عکس‌ها را به شکل یک کتاب منتشر کنید تا این رزومه و توان نشان داده شود -که البته در سال‌های ۱۳۸۵ و ۱۳۹۰ چند جلد کتاب با عنوان‌های «کهن بوم و بر»، «چهره‌ها و فرهنگ»، « طبیعت و معماری»، «مجموعه عکس‌های مردم شناسی» منتشر شدند_. مرتضی پورصمدی الگوی من است به عنوان آدمی که می‌تواند بسیار صبور، عمیق، خلاق، خستگی‌ناپذیر و با دانش باشد و در عین حال این ویژگی‌ها را به رخ نکشد. او عاشق کشورش بود و از تکه‌تکه‌ی این مملکت عکس و فیلم برداشته است.
وی ادامه داد: من در چند پروژه افتخار همکاری با او را داشتم و آقای پورصمدی مدیر فیلمبرداری بعضی فیلم‌هایم بودند. شوکه می‌شدم وقتی می‌دیدم صبح زود بلند می‌شدند و بعد شروع می‌کردند به نوشتن. یک روز پرسیدم آقا مرتضی چه می‌نویسی؟ می‌گفت گزارش سفر و اطلاعات عکس‌ها و جغرافیایی که در آنجا کار کردم. او همه چیز را ثبت می‌کرد و احترام خیلی زیادی هم برای مردم، طبیعت و کشورش قائل بود. مرتضی پورصمدی برای این کشور مثل یک سرباز فرهنگی کار کرد و بجز منوچهر طیاب و ایرج افشار کمتر کسی را می‌شناسم که اینقدر در این کشور سفر کرده و عکاسی کرده باشد. او در کنار نصرالله کسراییان یکی از بزرگترین عکاسان مردم نگاری ایران است و عکس‌هایش در عین سادگی، عمیق و از جهاتی شاعرانه هستند.
اسکویی که با گریه و اندوه زیاد صحبت می‌کرد گفت: من مدتی سفر بودم و بعد که برگشتم قرار گذاشته بودیم پس‌فردا (سه‌شنبه) به نمایشگاه عکس‌هایش بروم. گفته بود: «تا دوشنبه سر فیلمبرداری هستم. سه‌شنبه بیا، هم دلم برایت تنگ شده هم می‌توانیم عکس‌ها را ببینیم و با هم صحبت کنیم.» اما آقا مرتضی اینقدر بی‌وفا نبود و به قولش عمل می‌کرد. دلم از رفتنش آتش گرفته است که نتوانستم او را ببینم. به نظرم دیگر کسی مثل مرتضی پورصمدی به این زودی‌ها در این کشور نخواهد بود. او فریم به فریم از تمام ایران عکسبرداری کرده ولی انگار نه انگار که این همه کار کرده بود بس که افتاده و متواضع رفتار می‌کرد.
این مستندساز یاداوری کرد:‌ زمانی که نادر افشارنادری در مرکز مردم -جامعه‌شناختی کار می‌کرد، آقا مرتضی به آنجا رفت و مسیر زندگی خود را از همان جا پیش برد. او یکی از علاقمندان ادوارد اس.کرتیس (عکاس و انسان شناس) بود که عکس‌های بسیاری را از اقوام سرخپوست در حال نابودی ثبت کرده بود. آقا مرتضی معتقد بود آنچه از اقوام سرخ‌پوستی دنیا به جا مانده است از عکس‌های اوست و حالا نام مرتضی پورصمدی هم در تاریخ زنده می‌ماند با آنچه او از تاریخ و فرهنگ و اقوام مملکت ثبت کرده است، در حالی که ما در تاریخ گم می‌شویم و اثری از ما نخواهد بود.

وی افزود: دلم می‌سوزد از اینکه هر وقت کم می‌آوردم، با خودم می‌گفتم یک مرتضی پورصمدی هست که در ۷۰ سالگی کار می‌کند و از این گوشه مملکت به آن گوشه می‌رود و عکاسی می‌کند و فیلم‌ برمی‌دارد. معتقد بود ایران زیباست، مردم ایران نازنین هستند. زیبایی‌ها و دردها را ثبت می‌کرد. مرتضی پورصمدی جانش را برای این مسیر گذاشت بدون آنکه کلمه‌ای از این هنر و توان خود بگوید. بجز این‌ها ، او از بچه های مستندساز و به ویژه دستیارانش همیشه مراقبت می‌کرد و در هر جایی که می‌توانست از کمک مالی مضایقه نمی‌کرد. حتی برای خیلی از ما با پول و اعتبار خود دوربین اجاره می‌کرد تا پروژه‌ای مشکل نداشته باشد. ما کسی را با این میزان بزرگ منشی و گشاده دستی نداریم. خیلی از فیلمسازان آن دوران که در انجمن سینمای جوانان کار می‌کردند، توسط ایشان حمایت شدند. در آن زمان خیلی از ما فیلمسازها در تصویر ضعیف بودیم و کم‌تجربه، اما آقای پورصمدی با قدرت تصویرش می‌آمد پشت دوربین ما و سینمای ما را غنی می‌کرد.
مهرداد اسکویی در پایان با اشاره به اصالت همدانی مرتضی پورصمدی و اینکه در زادگاهش باید مکانی به نام او ایجاد شود، گفت: اینکه فقط در یک جشنواره یا شبی به بهانه بزرگداشت از این هنرمند یاد کنند کافی نیست. او چنان میراثی به جا گذاشته که ثمره یک عمر عرق ریختن او از تاریخ و مردم شناسی این مملکت است. باید روی عکس‌های به جا مانده از مرتضی پورصمدی کارهای زیادی انجام شود و همگی منتشر شوند. من فکر می‌کنم مرتضی پورصمدی تازه با مرگش شروع می‌شود. البته متاسفانه مملکت ما کم کم آدم‌های بزرگ خود را از دست می‌دهد و من چقدر کم سعادتم که از دست رفتن این افراد را می‌بینم و در عین حال چقدر خوشبختم که توانستم هم عصر با کسانی همچون طیاب، سینایی و پورصمدی زندگی کنم. از همین جا به دوستان و خانواده‌اش می‌گویم که برای انتشار آثارش هر کاری از دستم برآید انجام می‌دهم. از صبح امروز کاری را شروع کردم تا کتابی را از گفت‌وگوهایی که با مرتضی پورصمدی داشتم و نیز گفت‌وگوهایی که در آینده با همکاران و نزدیکان ایشان انجام خواهم داد، منتشر کنم تا روایتی از شخصیت حرفه‌ای و انسانی این هنرمند فرهیخته و تجربیات بزرگ او باشد.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *