‎دیوید کراننبرگ پس از آن که همسری را از دست داد که ۴۳ سال زندگی مشترک با او را تجربه کرده بود؛ زاویه دوربینش را بر غم و سوگ تنظیم کرد و می‌گوید شاید «کفن‌ها» آخرین فیلمش باشد.
به گزارش مهر به نقل از لس‌آنجلس تایمز، دیوید کراننبرگ وقتی وارد دنیای سینما شد هرگز قصد نداشت به یک صفت بدل شود اما اکنون او یک صفت سینمایی است و خوشحال است که چنین ادعایی وجود دارد.
این فیلمساز ۸۲ ساله کانادایی صبح یک روز از همین روزهای اخیر، با اپلیکیشن زوم از دفتری پر از کتاب در خانه‌اش در تورنتو، در یک مصاحبه شرکت کرد. یکی از سخنان او این بود که از وقتی «برگمانسک» و «فلینیسک» خلق شد، فکر می‌کنم می‌توان آرزو داشت که به یک صفت تبدیل شد. این بدان معناست که حساسیتی وجود دارد که با فیلم تو دیده شد، بنابراین من چنین صفتی را می‌پذیرم و از آن استقبال می‌کنم.
از همین رو ما از صفت کراننبرگی استفاده می‌کنیم تا بگوییم برای مدت طولانی، آن حساسیت کراننبرگی؛ فکری، اما درونی، فلسفی اما در مسیری دیگر، ناشی از این باور که بدن انسان نوعی معبد عذاب است، او را در حاشیه جریان اصلی نگه داشت. با نزدیک به ۲ دوجین فیلم که در بیش از ۵۰ سال ساخته شدند، از «ویدئودروم» و «مگس» گرفته تا «شباهت کامل» و «تصادف» (نه آن فیلم برنده اسکار)، ژانر ترسناک را تغییر شکل داده و به چیزی سردتر، ناآرام تر، مخوف‌تر و وخیم‌تر بدل کرده که راحت تر سرایت می کند و در هم شکستگی روانی به همراه دارد.
کراننبرگ که زمانی به عنوان یک تحریک کننده سرد مورد قبول واقع نمی‌شد، اکنون بیشتر شبیه یک پیشگو به نظر می‌رسد. در عصر هک‌های بدن و صمیمیت با هوش مصنوعی، جهان روز به روز کراننبرگی‌تر به نظر می‌رسد. فیلم ترسناک «ماده» ساخته کورالی فارگیت که غرق در ترس از بدن کراننبرگی بود، امسال نامزدی اسکار بهترین فیلم و کارگردانی را به دست آورد.
اما با وجود اینکه زیبایی‌شناسی کراننبرگ در خون فرهنگی نفوذ کرده، آخرین فیلم او یعنی «کفن‌ها» (که اکرانش از جمعه در لس‌آنجلس و نیویورک شروع شد)، جایگاهی بسیار شخصی‌تر دارد. این فیلم که پس از درگذشت همسر فیلمساز کارولین در سال ۲۰۱۷ – در ۶۶ سالگی و پس از ۴۳ سال زندگی مشترک ساخته شده، درباره یک کارآفرین غمگین عرصه فن‌آوری به نام کارْش (با بازی وینسنت کسل) است. او سیستمی اختراع می‌کند که به مردم امکان می‌دهد اجساد رو به زوال عزیزانشان را هر زمان ببینند. در این فیلم دایان کروگر در نقش ۳ نسخه از یک زن: همسر کارش، خواهر وی و یکی از همراهان هوش مصنوعی به نام هانی بازی می‌کند که خطوط بین حافظه و میل را محو می‌کند و داستان را به سمت پارانویا، توطئه و وسواس می‌کشاند.
کراننبرگ می‌گوید فکر نمی‌کرد بعد از مرگ همسرش فیلم دیگری بسازد و پس از اینکه رابرت لانتوس تهیه‌کننده قدیمی‌اش او را تشویق کرد که به کار بازگردد، با «جنایت‌های آینده» در سال ۲۰۲۲ بود که متوجه شد هنوز تمرکز و انرژی برای ادامه کار را دارد و فیلم بعدی بود که همه ذهن او را معطوف خود ساخت.
وی می‌گوید: بدیهی است که باید درباره درگذشت همسرم و به شکل تخیلی آن می‌بود. پس شروع کردم به مرور چیزهایی که در ذهنم احساس کرده بودم. در فیلم، شخصیت وینسنت کسل می‌گوید «می‌خواستم با او وارد تابوت شوم» و این واقعاً یک حس عاطفی بود.
برای کراننبرگ، غم از دست دادن همسرش، مانند دردهای روانی در فیلم‌هایش، ریشه در بدن داشت. او کتاب «سال تفکر جادویی» جوآن دیدیون درباره خاطرات او پس از مرگ شوهرش را خواند و خود را با آنچه دیدیون می‌دید، بیگانه دید.
کراننبرگ می‌گوید: هر کتابی‌ که درباره سوگ بود را خواندم و هیچ‌یک به شکل دقیق با غم من مطابقت نداشت. دیدیون به سختی از جسم شوهرش صحبت می‌کند و همه چیز بسیار روشنفکرانه مطرح می‌شود و من دیدم این احساس من نیست. برای من، درد واقعاً جسمی است. واقعاً جسمی در کنار همه دردهای دیگر (و نخستین دیالوگ «کفن‌ها» این طور شروع می شود «سوگ دندان‌هایت را می‌پاشد»، برداشتی که اساساً کراننبرگی است.)
کروگر که پیش از این هرگز با کراننبرگ کار نکرده بود، می‌گوید ابتدا از این که فیلمنامه چقدر احساسی و تاثیرگذارتر از کار اخیر او بود تعجب کرد تا این که آنها یکدیگر را در پاریس ملاقات کردند تا در مورد نقش صحبت کنند و او متوجه شد که کارگردان فیلمش را با الهام از درگذشت همسرش نوشته است.
کروگر می‌گوید: کمی شوکه شدم زیرا برایم واضح شد که این فیلم، اگر درباره او نباشد، آشکارا برای او بسیار شخصی است. ما ساعت‌ها صحبت کردیم … می‌دانید، وقتی تصاویر او و فیلم‌هایش را می‌بینید بسیار باحال و تاثیرگذار هستند و من فکر می کردم خود او هم همین طور است، ولی او واقعاً این طور نیست. از این که او چقدر تمایل داشت تا داستان‌هایش را به اشتراک بگذارد، بسیار متعجب شدم.
کراننبرگ عادت دارد چنین انتظاراتی را از بین ببرد. وی با خنده به یاد می‌آورد: مارتین اسکورسیزی گفته بود پس از تماشای «رعشه‌ها»، از ملاقات با من می‌ترسید. به او گفتم، تو، مردی که «راننده تاکسی» را ساخته، از ملاقات با من می‌ترسیدی؟ من از ملاقات با تو می‌ترسیدم! و با پوزخند می‌گوید: آره من خیلی دوست داشتنی هستم.
اگرچه «کفن‌ها» به سوگ، فقدان و زوال می‌پردازد اما با طنز وحشتناکی نیز همراه است، از جمله صحنه‌ای اولیه که در آن کارْش برای مشاهده جسد در حال تجزیه همسرش قرار ملاقاتی می‌گذارد. کراننبرگ معتقد است که این لحن تا حد زیادی از سوی تماشاگرانی که سال پیش در جشنواره کن به تماشای فیلم نشستند، درک نشد.
وی می‌گوید: همه فیلم‌های من واقعاً خنده‌دار هستند. زیرا زندگی پوچ است. من حدس می‌زنم از این نظر داروینی هستم. فکر می‌کنم ما برای این که زنده بمانیم به گونه‌ای تکامل یافته‌ایم که شوخ طبعی داشته باشیم.
با این حال کراننبرگ در پاسخ به این سوال که آیا ساختن «کفن‌ها» به هیچ وجه تسکین دهنده یا درمانی بود، سرش را تکان می‌دهد و می‌گوید: هنر از نظر من درمان نیست، بلکه چیز دیگری است. حتی یک فیلم غم‌انگیز هم هنوز بازی است. انگار در جعبه شنی باشی. سبیل‌های خنده‌دار می‌گذاری با صداهای خنده‌دار حرف می‌زنی و نقش افرادی را بازی می‌کنی که در واقع نیستی. خلاقیت و بازیگوشی مربوط به این بخش است. اما درد و سوگ هنوز همان چیزی است که بود.
این تنش بین پریشانی و پوچی در سرتاسر «کفن‌ها» جریان دارد و فن‌آوری به مسیر سوگ و وسواس بدل می‌شود. مانند خود کراننبرگ که از قدیم علاقه‌مند ماشین بود و در دهه ۱۹۸۰ با اتومبیل‌های مسابقه‌ای مسابقه می‌داد، کارْش تسلا می‌راند که اکنون بیش از آنچه پیش‌بینی می‌شد، بار حمل می‌کند.
کراننبرگ می‌گوید: یکی از نقدهای بد ‌به فیلم این بود که گفتند شبیه تبلیغات تسلا است. اما وقتی ما فیلم را ساختیم، این فقط نماد پیشرفت بود. البته مردی مانند کارْش مجذوب آن می‌شود. اما اکنون، بله، بسیار یادآور ماسک است و این که فن‌آوری می‌تواند همه مشکلات، حتی غم و سوگ را درست کند.
حرف فقط تسلا و ماسک نیست. هر چه چشم‌انداز سیاسی اطراف او عجیب‌تر می‌شود، کراننبرگ بیشتر متوجه ‌شده است که خطوط دنیای سینمایی‌اش در دیگر چهره‌های دنیای واقعی، به‌ویژه دونالد ترامپ، با وسواسی که نسبت به تسلط و حضور فیزیکی غیرعادی و تئاتری‌اش دارد، تسری یافته است.
کارگردان کانادایی با لبخندی بدبینانه می‌گوید: ظرافت ترامپ کمی کمتر از شخصیت‌های من است. حتی چهره نارنجی‌اش – آخر چطور او نمی‌تواند ببیند که چه شکلی است؟ -یعنی می‌خواهد مردم را گول بزند که برنزه شده است؟ من که نمی فهمم.
با اکران «کفن‌ها» در سینماها درست در زمانی که ترامپ می‌گوید کانادا زادگاه کراننبرگ باید به آمریکا ملحق شود، این فیلمساز در فکر این بود که آیا انتقادهای قبلی‌اش از رئیس‌جمهور ممکن است در طول تور مطبوعاتی‌اش در آمریکا، برای او دردسر ایجاد کند.
او می‌گوید: ممکن است فقط به خاطر چیزی که گفته‌ام از آمدن به آمریکا منع شوم. وقتی این طوری فکر کنی یعنی دوره خیلی سختی است. ترامپ می‌تواند پوتین باشد. او آشکارا بت وی است.
هرچه جهان بیشتر شبیه فیلمی کراننبرگی شود، ممکن است در نهایت شروع به تجلیل از آنها نیز بکند. تنها یک فیلم خود کراننبرگ یک اسکار دریافت کرده است: یک جایزه گریم برای فیلم «مگس» در سال ۱۹۸۶، اما «ماده» که یک کاوش عمیقاً کراننبرگی در زیبایی، هویت و دگرگونی بود، سال پیش ۶ نامزدی اسکار به دست آورد.
کراننبرگ موفقیت آن فیلم را مانند «تیتان» فیلم کراننبرگی جولیا دوکورناو که برنده نخل طلای ۲۰۲۱ شد، مانند یک پدرخوانده نگاه می‌کند و می‌گوید: من کورالی و جولیا را ملاقات کرده‌ام، آنها دختران جانشین من هستند. خیلی شیرین است. آنها این تأثیر را تائید کرده‌اند. این یک راز نیست.
مشخص نیست که آیا «کفن‌ها» آخرین فیلم کراننبرگ است یا خیر. او ابتدا قصد داشت داستان را در قالب یک سریال برای نتفلیکس بسازد و امیدوار بود این پلتفرم آزادی خلاقیت بیشتری به او بدهد، اما حالا می‌گوید این تجربه هم به طرز ناامیدکننده‌ای آشنا بود.
وی در این مورد گفت: امیدوار بودم نتفلیکس با سریال‌های جذاب و هیجان‌انگیز ریسک بیشتری کند. اما به نظر می‌رسد که آنها به محدودیت‌های مشترکان فکر می‌کنند و در نتیجه بسیار محافظه‌کارتر شده‌اند. تجربه من با آنها بسیار بیش از آنچه فکر می‌کردم شبیه روزهای قدیم با استودیوها بود.
حتی ساختن «کفن‌ها» در قالب یک فیلم بلند به نسبت کم‌هزینه، نیز کار آسانی نبود. او می‌گوید: این فیلم هزینه کمتری نسبت به کیترینگ یکی از آن برنامه‌های نتفلیکس دارد و حتی در آن زمان، ساخت آن واقعاً سخت بود. پسرم [براندون] و کوچکترین دخترم [کیتلین] هر ۲ حالا فیلمساز هستند و به نظرشان این کار سخت است. در دنیای فیلم مستقل، ساختن فیلم بعدی خیلی سخت است.
با این حال، کراننبرگ احتمال کارگردانی دوباره را رد نکرده، اما روی آن حساب نمی‌کند. او متفکرانه می‌گوید: همه ما به نوعی تکبر داریم. اما من آنقدرها ندارم. دنیا به فیلم بعدی من نیاز ندارد.
در پاسخ به این سوال که آیا از فکر این که «کفن‌ها»، فیلمی سنگین درباره از دست دادن، ممکن است آخرین فیلم او باشد، غمگینش می‌کند یا خیر، مکث می‌کند و می‌گوید: بله و نه. حتی وقتی فکر ‌می‌کنم ممکن است هرگز فیلم دیگری نسازم، هرگز فکر نمی‌کنم خلاقیت را متوقف کنم. فکر می‌کنم شاید رمان دیگری بنویسم. راه‌های زیادی وجود دارد که می‌توان خلاق بود.
وی باور دارد تردید واقعی درباره ایده‌ها نیست، بلکه درباره استقامت است و می‌گوید: کارگردانی فیزیکی است و به یقین می‌توان لحظه‌ای را تصور کرد که وسط تولید یک فیلم هستی و می‌گویی: دیگر نمی‌توانم این کار را انجام دهم. آنقدر تمرکز ندارم که کار را درست انجام دهم. حتی نمی‌دانم می توانم امروز زنده بمانم.
وی می‌افزاید: و نمونه‌ای مانند مانوئل دی اولیویرا کارگردان پرتغالی هم داریم که تا ۱۰۳ سالگی فیلم می‌ساخت. این قدرتی است که حالا باید آرزویش را داشت.
از آنجا که بسیاری از کارهای کراننبرگ، در نهایت به بدن می‌رسد، او می‌گوید: من سرنوشت را وسوسه نمی‌کنم – می‌زنم به چوب، اگر صلیب نباشد – امیدوارم به اندازه کافی سالم باشم. به نظر می‌رسد به اندازه کافی سالم هستم؛ اما هرگز نمی‌شود به یقین دانست.
*جاش روتنبرگ این مصاحبه را انجام داده که به دلیل پوشش خبری تیراندازی غم‌انگیز سر صحنه فیلم «زنگار»، به عنوان فینالیست جایزه پولیتزر ۲۰۲۲ معرفی شد و او بود که با انتشار گزارشی درباره گلدن گلوب، موجب ایجاد تغییرات اساسی در این نهاد شد.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *