امروز ۱۴ مرداد سالمرگ عباس کیارستمی فیلمساز مولف و صاحب سبک ایرانی و برنده جایزه نخل طلایی از جشنواره فیلم کن است. او بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین سینماگران جهان محسوب میشود. به همین خاطر گفتوگویی با سیفالله صمدیان انجام داده ایم.
به گزارش ایرنا، سیفالله صمدیان دوست سه دهه و فیلمبردار فیلم های ایبیسی آفریقا، پنج، جاده های عباس کیارستمی بوده است. فیلم هفتاد و شش دقیقه و پانزده ثانیه با عباس کیارستمی اثر اوست که نمایش ۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه از زندگی و کار عباس کارستمی است.
جناب آقای صمدیان! دلیل شهرت جهانی زندهیاد عباس کیارستمی چیست؟
عباس کیارستمی اول ایرانی بود و دوم، جهانی فکر میکرد؛ این سادهترین دلیلی است که برای شهرت جهانی کیارستمی میتوانم ذکر کنم.
به نظر من هر کس و هر پدیدهای اگر از اصالت برخوردار باشد و فرهنگ خود را به طور ریشهای و درونی شده، بپذیرد رشد می کند و کشورهای دیگر هم آن را میپذیرند و هم به استقبالش میروند، چون تازگی دارد.
ازاینرو باید گفت کیارستمی بدون این که بخواهد جهانی بود. برخلاف عدهای که زور میزنند و تلاش میکنند تا حرفشان از مرزهای جغرافیایی عبور کند و در ذهن و جان مردم سایر ملل بنشیند ولی تصنع کارهایشان خیلی سریع به چشم میآید و حرفها و کارهایشان مانند کارهای گل درشت، زود معلوم میشود.
اما آدمهای باهوش و اصیل اینجهانی شدن را خیلی نرم، عاطفی و ماندگار برای خود به وجود میآورند و از یک شخصیت محلی تبدیل به یک چهره بینالمللی میشوند. کیارستمی هم این کار را بلد بود، هم در ذات خودش چنین هنری را داشت.
اثر کیارستمی بهترین فیلم سیاسی تاریخ ایران است
در کتاب پاریس-تهران، انتقادی به سینمای زندهیاد کیارستمی وارد میشود که چرا سینمای ایشان دغدغه اجتماعی ندارد. نظر شما چیست؟
هر کتابی میتواند حامل گزارههای صحیح یا غلطی باشد. به نظرم ادعای این کتاب کاملاً نابجاست. نه این که بخواهم بگویم این گزاره افتراست بلکه دچار یک نوع عدم درک موقعیت فکری و جهانبینی کیارستمی است. در سالهای ابتدایی انقلاب، کیارستمی فیلمی ساخت به نام «قضیه، شکل اول، شکل دوم».
من بدون اغراق و بی درنظر گرفتن رفاقت دیرینهام با کیارستمی میگویم واقعیترین، سرراستترین، صمیمیترین و واضحترین فیلم سیاسی سینمای ایران تا کنون، این فیلم بوده است.
عباس کیارستمی بهخاطر درکی که از موقعیت اجتماعی و سیاسی آن دوره داشت، تیپهای مختلف فرهنگی و سیاسی آن موقع ایران را جلوی دوربین آورد. داستان فیلم اینطور است که معلمی پشت به کلاس، در حال درس دادن در یک کلاس است. اما بچهها در حال شلوغ کردن هستند. قضیه آنقدر بیخ پیدا میکند که معلم برمیگردد و میگوید چه کسی یا کسانی این صداها را درمیآورند؟
هیچکس صدایش درنمیآید. معلم هم ۵ نفر آخر کلاس را که به نظر خودش بچههای بازیگوشی بودهاند را بیرون میاندازد و میگوید تا وقتی نگویید چه کسانی شلوغ کردهاند باید پشت در بمانید ولو این که چند روز طول بکشد.
این وسط دوربین کیارستمی به سراغ چهرههای مختلف از آقایان صادق خلخالی و کمال خرازی گرفته تا لاهیجی و کیانوری میرود و از آنها میپرسد به نظر شما دانشآموزان اخراجی از کلاس باید دوستانشان که کلاس را بههمریختهاند را لو بدهند یا خیر؟ یعنی با هم اتحاد داشته باشند یا نه؟
این سؤال ظاهراً ساده است اما از جوابهایی که میشنویم مطالب زیادی از جهانبینی و خصلتهای انقلابیگری یا اداهایی که برخی برای انقلابی نشاندادن خود درمیآورند دست بیننده میآید. یعنی او جامعه آن روز و آینده ایران را در این اثرش ترسیم میکند.
یا در فیلم «همشهریها» که کیارستمی درباره وضعیت ترافیک و محدوده ترافیکی شهر ساخته است. او مردم را نشان میدهد که داخل خودروشان با ترفند و کلک وارد منطقه غیرقانونی طرح میشوند. او به زیباترین شکل بدون این که بیاید با شعارهای بسیار رنگ و رفته امروزی به سراغ ساخت فیلمهای سیاسی و اجتماعی برود به زیباترین شکل یک فیلم اجتماعی ساخته است.
کیارستمی چون شعار نمیدهد و چون فیلمهایش تیترهای آنجوری ندارد ظاهراً یک آدم بیخاصیت اجتماعی و سیاسی است درصورتیکه اصلاً اینطور نیست.
فیلم کیارستمی جزو دروس مدارس فرانسه
برخی منتقدان میگویند رویکرد کیارستمی به سینما، پایهگذار سبکی نو در سینمای جهان است. باتوجهبه تعامل شما با جوانان فیلمساز، چقدر جوانان در ادامه جهان کیارستمی، فیلم میسازند؟
کیارستمی بهخاطر نوع نگاه و جهانبینی و ساده کردن پیچیدگیهای بیان سینمایی، نقش خودش را در جهان تثبیت کرد. راه او طبیعتاً ادامه راهی بود که سهراب شهید ثالث با فیلم یک اتفاق ساده شروع کرده بود. ولی کیارستمی در بهترین موقع و در جای درستش این تفاوت رفتاری و فکری که با شهید ثالث را داشت را هم جا انداخت.
این شیوه کیارستمی تبدیل به سبکی شد که وزارت فرهنگ فرانسه از زمان ژاکلاند تصمیم گرفت فیلم «خانه دوست کجاست» را جزو دروس مدارس فرانسه کند.
این مثال را آوردم تا بگویم وقتی یک شیوه بیانی از صداقت، صراحت و البته از سادگی از پیچیدگی گذشته باشد آمده باشد قطعاً به دل همه مینشیند و عکس این هم صادق است.
برخلاف سینمای هالیوودی و اکشن یا سینمای بالیوود، سینمای کیارستمی میتواند به تماشاچی هویت و شخصیت دهد و به او تفکر را راجع به موضوعی که در فیلم میبیند بدهد.
شاهدیم که در سینمای هالیوود بهویژه در بخش اکشن آن، تماشاچی به گروگان گرفته میشود. در این نوع سینما با تدوین تند، بازیگران رنگارنگ و موضوعات خیلی احساساتی و بسیار تندوتیز؛ بیننده به جایی میرسد که حتی حس واقعی جسم خود را نیز فراموش میکند مثلاً اگر احساس دستشویی داشته باشد نمیتواند برود چرا که فیلم میخ کوبش کرده است. او این نوع سینما از بس جاذبههای مادی و ماتریالیستی را در جان تماشاچی میدهد در واقع گروگان فیلم است تا وقتی فیلم تمام شود.
اما سینمای مؤلف افرادی مانند کیارستمی، به تماشاچی آزادی عمل میدهد. در این نوع سینما تازه وقتی فیلم تمام شد، فیلم در ذهن تماشاچی شروع میشود و او را به فکر وادار میکند.
من از نزدیک شاهد بودم کیارستمی در طول عمر حرفهایاش سفرهای بسیاری به دیگر کشورهای آسیایی و قارههای دیگر جهان داشت و در آنجا کلاسهای فیلمسازی دایر میکرد.
او مسیری را برای جوانانی بازکرده بود که میخواهند سینما را به شکلی تالیفی و متفکرانه و انسانی تر دنبال کنند. این افراد سینمای امروز جهان را حتی با زوایای جدیدتر و بیشتر از آنچه کیارستمی به آنها آموخته بود ادامه خواهند داد.
کیارستمی بهعنوان معلمی که اصلاً نمیخواست معلم باشد و خود میگفت من در کلاسها بیشتر یاد میگیرم تا این که درس دهم، راه را برای این افراد باز کرد.
بدون دیدگاه