جمشید پوراحمد

مثل همیشه ناگفته‌ای متفاوت را از نام‌آور بزرگ سینما، سعید مطلبی بخوانید؛
سعید مطلبی تنها کارگردان فیلم‌های تلفیقی سینمای ایران است؛ تلفیقی از سینمای هنری و تجاری. سازنده فیلم‌های «صلاة ظهر»، «میعادگاه خشم»، «عاصی» و «کوچه مردها» که هنوز خاطرات‌شان چون فیلم «گنج قارون» در ذهن هر ایرانی علاقمند به سینما باقی‌ست.
خاطرم هست که در سال‌های ۵۶ و ۵۷ شهرت و محبوبیت تقی ظهوری بسیار کم شده بود! بعد از انقلاب و با آمدن دستگاه ویدیو و دیدن فیلم‌های سینمایی که مردم از تک تک آنها خاطره داشتند، بار دیگر شهرت ظهوری پررنگ شد!
در آن سال‌ها محال ممکن بود که سه فیلم ایرانی در بساط اجاره‌ دهندگان دستگاه ویدیو و پخش‌کننده‌های فیلم‌های قاچاق موجود نباشد؛ «کوچه مردها»، «گنج قارون» و «سلطان قلبها»!
متاسفانه فرهنگ غلطی هنوز هم نزد تماشاچی‌های کوچه و بازار فیلم‌‌های فارسی به جا مانده که فیلم را به نام بازیگری که در آن ایفای نقش می‌کند می‌شناسند، نه با نام کارگردان فیلم!
از امتیازهای فیلم‌های سعید مطلبی‌ به دلیل ساختار، تکنیک و قصه این بود که حتی دانشجوهای طرفدار موج نو سینما و مخالف فیلم‌های کافه‌ای و آبگوشتی هم برای تماشایش به سینما می‌رفتند!
بودند بچه‌های دانشکده تلویزیون که چندین بار فیلم «کوچه مردها» را در سینما دیده بودند. یکی از افتخارات زنده‌یاد فردین عزیز، بازی در «کوچه مردها» بود.

***

جلال مهربان دوست، همسایه ما در محله امیرآباد شمالی و کارگردان -متاسفانه- ناموفق سینما، بعد از نوشتن فیلمنامه «عاصی‌» با رضا شیبانی (تینا فیلم) توافق کرد که خود فیلم را کارگردانی کند.
«عاصی‌» با حضور ناصر ملک‌مطیعی، پوری بنایی و منوچهر وثوق در روستای هونجان از توابع شهرضا جلوی دوربین رفت. متاسفانه چند روز بعد، به دلیل ناتوانی جلال مهربان، رضا شیبانی تهیه کننده فیلم او را برکنار کرد و برای کارگردانی فیلم با سعید مطلبی وارد مذاکره شد، سعید مطلبی در ابتدا نپذیرفت اما پس از درخواست ناصر ملک‌مطیعی و‌ پوری بنایی، پشت دوربین «عاصی» قرار گرفت. این اولین باری بود که بنده سعید مطلبی را از نزدیک می‌دیدم؛ واقعیت امر که «عاصی»، یک فیلم جنگی، حماسی و رومانتیک با حجم بسیار سنگین بازیگر و سیاهی لشگر بود و به قول منوچهر وثوق، «عاصی» برای جلال مهربان لقمه بزرگی بود!

***

به یاد دارم «م صفار» سردبیر مجله «فیلم و هنر» و کارگردان فیلم‌های «خورشید در مرداب» و «هیاهو» در‌ یادداشتی نوشت که ایرج قادری فقط با دانش و اقتدار و حمایت سعید مطلبی می‌تواند کارگردانی کند! این واقعیت از چشم طرفداران فیلم‌های قادری پنهان بود، ولی از چشم هنرمندان نه!
در آن سال‌ها چاپ این یاداشت در مجله فیلم و هنر به مذاق ایرج قادری خوش نیامد!

***

«برگ»، هنگام زوال می‌افتد و «میوه» به وقت کمال… حال باید دید مخالفان سعید مطلبی و دیگر هنرمندان که موجب کنار گذاشتن این هنرمندان شدند، چگونه خواهند افتاد؛ آیا مثل برگی زرد و یا مانند سعید مطلبی، چون سیبی سرخ؟
امروز خوشبختانه در میان مسئولان کمتر از سطح «دکتر» نداریم، به شکلی که دکترهای واقعی درخواست کرده‌اند؛ «از طلا گشتن پشیمان گشته‌ایم…» یادمان هست روزی را که مسئولان سینمایی وقت، همراه با بدخواهان، برای ویرانی سینمای ایران هم‌کلام شدند؟!
انیشتین می‌گوید؛ اگر برخی افراد به اندازه یک میلینیوم استفاده از معده‌‌شان، از ذهن خود استفاده می‌کردند، حالا دنیا تعریف دیگری داشت!
این فرموده انیشتین مصداق زندگی و عملکرد همان بدخواهان جاه‌طلب و تصمیم‌گیری‌ست که در روزگاری نه چندان دور، اقدام به نابودی اهالی تکرارنشدنی سینما کردند!
متن جالبی می‌خواندم که می‌گفت: «یک توپ بسکتبال، در دستان فردی مانند من تقریبا ۱۹ دلار ارزش دارد؛ اما در دستان مایکل جردن، این رقم تقریبا ۳۳ میلیون دلار می‌شود!
بدخواهان سینما از روی فصد و غرض و عمد، توپ سینما را از دست ۳۳ میلیون دلاری هنرمندانی مانند فردین، سعید مطلبی، ناصر ملک‌مطیعی، فروزان، بهروز وثوقی و… درآوردند و به دست افرادی ضدهنر، بی‌هنر، بی‌خرد و بذون شخصیت سینمایی سپردند. فقط کافی است که به سراغ «پروژه‌های دوزاری» سینما و تلویزیون بروید تا ملاحظه کنید که در لوکیشن‌ها برای جمع بی‌هنران و بازیگران اول، دوم و سوم اتاق‌های مخصوص، مهیاست!
آواز خواندن فردین در «گنج قارون» برایش گناهی نابخشودنی بود، ولی کپی کردن از این فیلم و رقصیدن شریفی‌نیا، غفوریان، علی صادقی و پوریا پورسرخ، نه تنها ابتذال در سینما، محسوب نمی‌شود بلکه جزو نکات قوت سینمای ایران به حساب می‌آید!
به سهم خودم برای جناب سعید مطلبی، این هنرمند تکرارنشدنی، آرزوی سلامتی و زیباترین‌ لحظه‌ها را دارم.

*پشت صحنه «سرگروهبان». سعید مطلبی، ناصر ملک‌مطیعی، منوچهر وثوق

1 دیدگاه

  • با هزاران درود خدمت استاد بزرگوار جناب پور احمد عزیز
    واقعا از وقتی این همه دکتر به جوامع مختلف من جمله جامعه هنری اضافه شده به سمت سوهایی عجیب رفته یاد دوران گذشته بخیر که در ظاهر انگار ابتذالی بود (که نبود) و در زمان حال حتی دریغ از یک بوسه ی نقش یک مادر بر فرزندش در فیلم و باز به ظاهر بدون ابتذال( که سرشار از ابتذال از انواع مختلف شده) و حرفی باقی نمیگذارد که از اساس بسیاری از ساخته ها از درون خود مصداق ابتذال و بی فرهنگی تام شده اند….
    یاد دورانی که سعید مطلبی ها فیلم میساختند و ملک مطعی هایی که بازی میکردند بخیر…..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *