دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در سال ۱۳۴۹ از هادی شفائیه جهت تدریس واحد عکاسی دعوت کرد و در نهایت با همت وی اولین گروه از دانشجویان رشته عکاسی در سال ۱۳۶۲ وارد دانشگاه تهران شدند. او پیش از ترک ایران، شمار اندکی از نگاتیوهایش را به همراه برد و باقی آنها را با قیچی خُرد کرد.
به گزارش ایرنا، دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در سال ۱۳۴۹ از میرهادی شفائیه جهت تدریس واحدهای عکاسی رشته هنرهای تجسمی (گرافیک، نقاشی و مجسمهسازی) دعوت به عمل آورد. در سال ۱۳۶۰ از سوی وزارت فرهنگ و آموزش عالی وقت درخواست برنامهریزی دروس رشته عکاسی در مقطع کارشناسی مطرح میشود و شفائیه به تبیین و شرح درس ها می پردازد و پس از تصویب کلیات برنامه از سوی ستاد انقلاب فرهنگی، اولین گروه از دانشجویان رشته عکاسی پس از شرکت در کنکور سراسری ۱۳۶۲ وارد دانشگاه تهران دانشکده هنرهای زیبا و دانشگاه هنر فعلی (دانشکده هنرهای تزیینی قبل از انقلاب یا مجتمع دانشگاهی هنر) می شوند.
میرهادی شفائیه، روز ۲۳ مرداد ماه سال ۱۳۰۲ خورشیدی در تبریز به دنیا آمد و در ۱۰ سالگی اولین عکس خود را با دوربین ۹×۱۲ فلزی «ایکا» گرفت. نگاتیو آن شیشهای در قطع ۹×۱۲ سانتیمتر و از کارخانه «لومیر» فرانسه و چاپ آن روی کاغذهای «روزچاپ» از همان کارخانه بوده است.
وی برای تحصیلات در رشته داروسازی به استانبول رفت و در آنجا درس داروسازی خواند و سپس به ایران برگشت و به همراه برادر خود در داروخانه مشغول به کار شد، اما این حرفه او را راضی نکرد و با توجه به علاقه زیادی که به عکاسی داشت در سال ۱۳۴۴ استودیو هادی را در تهران روبروی تئاترشهر، کوچه سرحد افتتاح کرد بازگشایی کرد و بهطور حرفهای عکاسی را آغاز و در تابستان همان سال نخستین کلاس عکاسی ایران را برگزار کرد. او به خاطر کیفیت کار خود، گرانترین آتلیه تهران را داشت.
شفائیه در این آتلیه برای اولین بار در ایران برای روی جلد کتابها عکس تهیه میکرد، که می توان به روی جلد کتاب «گناه دریا» اثر فریدون مشیری و کتاب «چشمها و دستها» از نادر نادرپور اشاره کرد.
وی در راستای مباحث نظری در عکاسی ایران نقش عمده ای ایفا کرد و از سال ۱۳۴۲ به مدت یازده سال به چاپ مطالب عکاسی در مجله «هنر و مردم» پرداخت. در سال ۱۳۴۰ خورشیدی، در تلویزیون به آموزش عکاسی پرداخت.
فن و هنر عکاسی، کتابی در عکاسی به نوشته او است که در سال ۱۳۷۲ توسط شرکت انتشارات علمی و فرهنگی در تهران به چاپ رسید و کمتر عکاسی است که این کتاب را مطالعه نکرده باشد. کتابی که نه تنها در دوران عکاسی آنالوگ بلکه حتی تا امروز برای عکاسان نوپا راهگشای بسیاری از مباحث فنی عکاسی بود.
آنچه نام هادی شفائیه را بیش از پیش بر سر زبانها انداخت، تهیه عکس از آثار باستانی بود که بعدها وی با آن تصاویر نمایشگاههای مهمی در ایران، سوئیس و ایتالیا برگزار کرد.
در ایران این نمایشگاه اولین بار در کاخ ابیض در مجموعه کاخ گلستان برپا شد و بینندگان توانستند عکسهای بسیار زیبا در ابعادی فوقالعاده بزرگ از مهرهای کوچک و الواح گلی دورههای هخامنشی، ساسانی و پیش از هخامنشی را ببینند.
جامهای طلایی، مجسمههای مفرغی، سنگی و گچی الهههای باستان، گوشوارههای طلایی و قلاب کمربند به گونهای عکاسی شده بود که خطوط، نوشتهها و نقوش روی آنها به بهترین وضعی دیده میشد و نورپردازی مناسب بر روی آثار باستانی، به همراه فون مناسب، گیرایی فوقالعادهای به آنها بخشیده بود.
شهرت شفائیه بیشتر به خاطر پرترههاست. از مشهورترین کارهای او در این زمینه میتوان به پرترههای نیما یوشیج، احمد شاملو و دیگر مشاهیر ادبی و هنری همدوره خودش اشاره کرد.
شفائیه در خصوص هنر عکاسی معتقد است: دوربین عکاسی خود به خود نمیتواند کاری انجام دهد، حتی اگر از جدیدترین انواع مجهز و گرانبها باشد. این وسیله ظریف و حساس به میل و اراده انسان به کار می پردازد و آنچه را او اراده کند، بر حسب معلومات و اطلاعات فنی و هنری وی، ثبت می کند پس باید به معمولات دست یافت.
فرهاد فخریان از پیشکسوتان آموزش عکاسی درباره ایشان گفته است: «دکتر شفائیه از نسل همون بزرگانی بود که ازشون عکس گرفته بود … همونایی که مانندشون دیگه به این سادگیها پدید نمیاد … آدمایی که هر کدومشون یه …»
شفائیه هرچند در اواخر دههی ۶۰ ایران را به مقصد آمریکا ترک کرد اما هیچگاه ارتباط خود با عکاسی ایران را قطع نکرد و همچنان از راه دور پاسخگوی شاگردان و علاقمندان به عکاسی بود. شمار اندکی از نگاتیوهای خود را به آمریکا برد و باقی آنها را با قیچی خرد کرد. شفائیه به قدری وسواس داشت که همه کارهای فنی، هنری و حتی نظافت آتلیه اش را خود به عهده داشت و هیچ وقت شاگرد نگرفت. او معتقد بود چون کسی همچون خودم، قادر نیست آنگونه که شایسته است آنها را به چاپ برساند.
وی ۷ شهریورماه ۱۳۹۷ در سن ۹۵ سالگی در اوهایوی آمریکا دار فانی را وداع گفت.
منابع و ماخذ:
۱- مجله عکس
۲- مجله تصویر
۳- گفتگو با محمد خادمیان، گروه عکاسی دانشگاه هنر، مرداد ۱۳۸۲
بدون دیدگاه